نوع مقاله : علمی
نویسندگان
1 استادیار گروه جامعه شناسی دانشگاه کردستان، سنندج، ایران
2 استادیار گروه مردمشناسی دانشگاه تهران
3 کارشناس ارشد جامعهشناسی و پژوهشگر مسائل اجتماعی
چکیده
بحث محوری این مقاله مطالعه مناسبات بین سرمایه فرهنگی و سبکِ زندگی در میان طبقه متوسط شهر سنندج است. پیشفرض نظری طرح چنین مسئلهای این است که سبک زندگی به فراخور نوع و میزان سرمایه فرهنگی سامان مییابد. سبک زندگی همچنین نقشی اساسی در برساختن هویتها، معناها، نگرشها، انتخابها، ذائقهها و رفتارها دارد. چارچوب نظری این مطالعه تلفیقی است از آراء پیر بوردیو، دیوید چینی، میشل سوبل و آنتونی گیدنز. جامعه آماری مورد مطالعه طبقه متوسط شهر سنندج است که نمونهای بر اساس قشرهای درونی آن مانند فرهنگیان، کارمندان، پزشکان، مغازهداران و گروههایی جز آنها انتخاب شدهاند. فن گردآوری دادهها پرسشنامه بود که با استفاده از نمونهگیری خوشهای تصادفی در میان 320 نفر از پاسخگویان سنندجی توزیع گردید. یافتههای پژوهش نشان میدهد که بین سرمایه فرهنگی و اَشکال آن با سبک زندگی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین در بین اَشکال مختلف سرمایه فرهنگی نوع «سرمایه فرهنگی تجسمیافته» دارای بیشترین رابطه با سبک زندگی است. یعنی، با افزایش سرمایه فرهنگی، سبک زندگی افراد پیچیدهتر میگردد. از دیگر نتایج تحقیق نقش سرمایۀ فرهنگیِ نهادی است که در پیوندی دیالکتیکی با سرمایه اقتصادی سایر سرمایههای فرهنگی و در نتیجه سبک زندگی را تعیین میکند. در رابطه با متغیرهای زمینهای نتایج تحقیق نشان میدهد در خصوص سبک زندگی و سرمایه فرهنگیِ طبقۀ متوسطِ نوظهور سنندج، در میان متغیرهای زمینهای، متغیر تحصیلات نقشی اساسی در فراهم ساختن زمینه برخورداری از سرمایهها و نوع و میزان مصرف فرهنگی دارد. طبقه متوسطِ نوظهور شهر سنندج ماهیّتی دولتی- خدماتی دارد که متغیر سن نوظهور بودن آن را تبیین میکند.
کلیدواژهها
مقدمه
مسألۀ رابطۀ بین سبک زندگی[1] و سرمایه فرهنگی[2] محور اصلی مباحثی است که امروزه در جامعهشناسی فرهنگ و مطالعات فرهنگی مطرح است. این موضوع همچنین مورد توجه آن دسته از برنامههای پژوهشیِ جامعهشناسی است که، بالاخص در دهههای اخیر و به دنبال وقوع تحوّلات بنیادین در جوامع سرمایهداریِ متأخر، کوشیدهاند برآمدن جامعۀ مصرفی و طبقه متوسط جدید را تحلیل کنند. تلاشهای نظری- تجربیِ محققانی مانند بوردیو، گیدنز، هال، چینی، سوبل و پاتنام در زمرۀ بارزترین نمونههای بسط تأمل جامعهشناسانه در وضعیت نوینِ مدرنیتۀ پسین هستند. در بدنه معرفت و پیشینه کلاسیکِ جامعهشناسی برای تحلیل سبک زندگی و ارزشها و نگرشهای فرد یا گروه به نقش متغیر طبقه و یا منزلت اجتماعی- اقتصادی (SES) توجه میشد، امّا از دهه 1970 به این سو، همزمان با رشد و گسترش فزایندۀ کالاهای مصرفی و تبلیغات تجاری و وسایل ارتباط جمعی، مطالعه مصرف و رابطه آن با سبک زندگی و معنابخشی و ارزشها و نگرشهای حاکم بر زندگی روزمرۀ افراد در کانون اصلی تلاشهای جامعهشناسان و پژوهشگران مطالعات فرهنگی قرار گرفته است. کالاییشدنِ فرهنگ و پیوند خوردن آن با سلطه و مکانیسمهای بازتولید نظام سرمایهداری موضوع محوری پژوهشهایی بوده است که در صدد تببین کیفیت زندگی و نحوۀ معناسازی و هویّتیابی انسانها در متن زندگی روزمرۀ مدرن بر آمدهاند. مسألۀ اصلی این مقاله تبیین مناسبات بین سرمایه فرهنگی و سبک زندگی در میان شهروندان طبقۀ متوسط شهر سنندج است. به بیان دیگر، قصد این جستار علمی تبیین وضعیت کنونیِ طبقۀ متوسط شهر سنندج با تکیه بر مفاهیم سرمایه فرهنگی و سبک زندگی است. این مفاهیم یا متغیرها نه فقط در عالَم واقع بلکه حتّی در سطح تحلیلی نیز به شیوهای دیالکتیکی درهمتنیدهاند، لذا لازمۀ بهکارگیری آنها برای مطالعۀ تجربی یک وضعیت اجتماعی، تشریح و تدقیق آنها در قالب رویکردهای نظری منسجم و روشن است. پیشفرض ما این است که سبکهای زندگی جزء لاینفک زندگی اجتماعی روزمره در جهان مدرن هستند و نقشی اساسی در تعاملات بین افراد دارند. سبک زندگی، بر خلاف فرهنگ، به معنای «شیوۀ کلی زندگی[3]» یک گروه یا قوم یا ملّت نیست، بلکه عبارت است از «مجموعه کردارها و نگرشهایی که در یک زمینۀ اجتماعی خاص معنا دارند» (چینی، 2002 :4 – 6 ). سبکهای زندگی همان الگوهای کنشاند که افراد بر اساس آنها از هم متمایز میشوند، الگوهایی که به جریان عادی زندگی روزمرّه تبدیل شدهاند و در لباس پوشیدن، غذا خوردن، شیوههای صحبت کردن و محیط دلخواه برای ملاقات دیگران، جلوه میکنند. این رفتارها بازتابگر هویتهای شخصی، گروهی و اجتماعیاند (فاضلی، 1382: 61-84 ).
بر این اساس، پرسش این مطالعه، در یک سو، این است که عناصر برسازندۀ یک سبک زندگی چه چیزهایی هستند؟ اما در سوی دیگر، مسألۀ اساسی آن مناسبات سبک زندگی با اَشکال سرمایه فرهنگی است. مفهوم سرمایه فرهنگی به مجموعهای از نمادها، عادتها، منشها، شیوههای زبانی، مدارکآموزشی و تحصیلی، ذوق و سلیقهها گفته میشود. سرمایه فرهنگی واجد ابعاد عینی، درونی و نهادی یا ضابطهای است (بوردیو،1986: 47). سرمایه فرهنگی در برگیرندۀ تمایلات پایدار فرد است، یعنی شامل گرایشها و عاداتی است که در طی فرآیند جامعهپذیری حاصل میشوند و شامل کالاهای فرهنگی، مهارتها و انواع دانش مشروعه است (همان: 47). به طور کلی، سبک زندگی و سرمایه فرهنگی واجد تعاملی دوسویهاند: سرمایه فرهنگی فرد یا خانواده میتواند سبب ایجاد برخی سبکهای زندگی شود و سبک زندگی نیز میتواند در جهت افزایش سرمایه فرهنگی عمل کند.
شهر سنندج، مرکز استان کردستان به رغم آنکه در زمرۀ شهرهای بزرگ و صنعتی ایران نیست، لیکن در دو دهۀ اخیر شاهد وقوع تحوّلات اقتصادی، زمینهای و اجتماعی-فرهنگیِ بنیادین بوده است. نیروهای محرکه و علل وقوع این تحولات هر چه باشد (نوسازی اقتصادیِ دهۀ هفتاد، پیشرفت صنعتیِ کل کشور، جهانیشدنِ ارتباطات و سرمایه و...)، حاصل آن پیدایش و رشد طبقۀ متوسطِ جدیدی است که حیات اجتماعیاش در ابعاد مختلف (فعّالیتهای فراغت، الگوهای مصرف و خرید، رفتارهای خانوادگی، مدیریت بدن و غیره) با دیگر طبقات موجود و طبقۀ متوسط قدیم این شهر متفاوت است. مطالعه تجربی گونههای مختلف سبک زندگی در میان این طبقه زمینۀ درک تحوّلات فرهنگی-اجتماعی و مسائل و معضلات زندگی شهری را فراهم میسازد. تلاش این مطالعه معطوف است به تبیین و فهم این مسأله که گونههای مختلف سبک زندگی در میان طبقۀ متوسط شهر سنندج کدامند و چه مناسباتی با نوع و میزان سرمایه فرهنگی دارند؟
بازنگری در بدنه دانش و پیشینه پژوهش
محوریت یافتن پدیدۀ سبک زندگی در نیمۀ دوم سدۀ بیستم رخدادی جهانی بود، زیرا این رخداد حاصل زمینهها، فرایندها و عواملی است که خود سرشتی جهانی داشتهاند و به شکلی فزاینده گسترشی جهانشمول پیدا کردهاند: صنعتیشدن، گسترش شهرنشینی و پیدایش کلانشهرها، گسترش ارتباطات جهانی، سیطرۀ روزافزون تولید انبوه، پیدایش جامعه مصرفی و جز آن. بنابراین، در یکی دو دهۀ اخیر هم در دیگر جوامع و هم در داخل ادبیات پژوهشی حجیمی در اینباره تولید شده است. در اینجا فقط به کارهایی که در داخل انجام شده است ارجاع میشود، با این استدلال که قصد بر آن است موضوعیت این قضیه در جامعۀ ایران نشان داده شود. غائب (1386) در «سرمایه فرهنگی و تأثیر آن بر سبک زندگی دختران»» درصدد سنجش سرمایه فرهنگی، شناسایی عناصر کسب زندگی نوجوانان و مشخص کردن همبستگی سرمایه فرهنگی با برجستگی سبکهای مختلف زندگی دختران برآمده است. خطوط اصلی چارچوب نظری این تحقیق را آرای پیر بوردیو تشکیل میدهد. در این تحقیق پیمایشی 388 نفر از دانشآموزان دختر مقطع متوسطه شهر تهران به روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شده و پرسشنامهها را تکمیل کردهاند. یافتههای تحقیق بیانگر آن است که اشکال و سطوح سبک زندگی رابطه معنیداری با متغیّرهای فرهنگی (سرمایه فرهنگی) دارند. همچنین رابطهای مستقیم و در سطح قوی بین میزان پایگاه اجتماعی- اقتصادی پاسخگویان با میزان سرمایه فرهنگی آنان وجود دارد، به طوری که با افزایش میزان پایگاه اجتماعی- اقتصادی پاسخگویان بر میزان سرمایه فرهنگی آنان افزوده میشود. با توجّه به روابط ذکر شده، رابطه سرمایه فرهنگی با سبک زندگی به نوعی میتواند منعکسکنندۀ روابط پایگاه اجتماعی- اقتصادی با سبک زندگی دختران نوجوان نیز باشد. حمیدی و فرجی (1386) در مقالهای با عنوان «سبک زندگی و پوشش زنان تهران» این پرسش را مطرح کردند که منطق مسلط انواع سبکهای مختلف پوشش در جامعه ما کدامند. آنها در نتیجه تحقیق خود سه نوع سبک زندگی را تشخیص دادند که نُه تیپ سبک پوشش را در بر میگیرند. الف: سبک زندگی سنتی (تیپهای حجاب به مثابه تکلیف، حجاب به مثابه ایدئولوژی و حجاب سنتی)، ب: سبک زندگی مبتنی بر هویت که افرادی آن را بر میگزینند که مسئله پوشش و تنوع آن را دایماً مورد بازاندیشی قرار میدهند (تیپهای حجاب بازاندیشانه، پوشش به مثابه سبک زندگی، فشنلِس و پوشش فمنیستی)، و سوم سبک زندگی مبتنی بر تمایز که در آن فرد درصدد متمایز ساختن خود از دیگران است (تیپهای حجاب زیباییشن000اختی و تیپ اینترنتی). تحقیق آنها نه فقط اهمیت غیر قابل انکار سبک زندگی را نشان میدهد، بلکه روشن میسازد که پوشش زنانه دقیقاً در ارتباط با این پدیده شکل اجتماعیاش را پیدا میکند. در پژوهشی دیگر با عنوان «سرمایه فرهنگی، مدیریت ظاهر و جوانان»، ابراهیمی و بهنویی گدنه (1389) به بررسی رابطۀ سرمایه فرهنگی و مدیریت ظاهر به عنوان یکی از شاخصهای اصلی سبک زندگی پرداختهاند. آنها با تکیه بر آرای بوردیو و گیدنز، به روش پیمایشی و با ابزار پرسشنامه، نمونهای 380 نفری از جوانان 15 – 25 سالۀ شهر بابلسر را مطالعه کردهاند. اصلیترین یافتۀ تحقیق آنها این است که به موازات بالا بودن میزان سرمایه فرهنگی در میان پاسخگویان، نوع و سطح سبک زندگی دستخوش تغییر میشود و لذا مدیریت ظاهر اهمیتش بیشتر میگردد. همچنین الگوی رایج مدیریت ظاهر عمدتاً متًثر از نوگرایی و سبکهای نوین زندگی است.
آنچه در اکثر تحقیقاتِ راجع به ارتباط این دو پدیده مورد تأکید قرار گرفته، وجه دیالکتیکی بودن این ارتباط است. در معدود تحقیقاتی که در ایران در این حوزه انجام شده، کمتر به سبک زندگی به منزلۀ پدیده یا متغیری که خود بر اثر تحول سرمایه فرهنگی دستخوش تغییر میشود پرداخته شده است. تحقیق حاضر با محوریت قرار دادن این وجه از رابطۀ دیالکتیکیِ فوقالذکر قصد دارد گامی در جهت پر کردن این خلاء باشد.
چارچوب مفهومی و نظری
جهان به جای ورود به دنیای پستمدرن به سوی دورهای گام برمیدارد که در آن پیامدهای مدرنیته ریشهایتر و جهانیتر از پیش شدهاند (گیدنز، 30:1382). تشدید پیامدهای مدرنیته و وقوع تحوّلات بنیادین در چند دهۀ اخیر نظریه اجتماعی را به سمت پذیرش نقش فزایندۀ سبک زندگی در برساختن هویتهای شخصی و اجتماعی سوق داده است و در نتیجۀ همین امر، رابطه بین سبک زندگی و سرمایه فرهنگی به موضوع محوری نظریه و پژوهش اجتماعی بدل شده است.اگرچه در میان متفکران کلاسیک جامعهشناسی کسانی مانند گئورگ زیمل و تورشتاین وبلن به اهمیت سبک زندگی، شاخصهای آن، نقش آن در ایجاد تمایزهای اجتماعی و رابطهاش با مصرف توجه کردهاند، اما این مفهوم در نظریههای آنها محوری نبوده، بلکه عمدتاً متغیری وابسته بوده است. فقط با شکلگیری وضعیت نوظهور دوران پس از جنگ جهانی دوّم بود که این مفهوم و مفاهیم مرتبط با آن از جمله مصرف فرهنگی، سرمایه فرهنگی و اوقات فراغت در کانون بحثهای جامعهشناسی قرار گرفت (گودمن، 2004). بنابراین، سبک زندگی در زمرۀ مفاهیم جدیدی است که تغییر و تحوّلات پدید آمده کاربرد آن را ضروری ساختهاند. در بدنه دانش و پیشینه جامعهشناسی، از مقولۀ سبک زندگی دو نوع مفهومپردازی متفاوت به عمل آمده است. در مفهومپردازی نخست که سابقه آن به دهۀ 1920 باز میگردد، سبک زندگی معرف ثروت و موقعیت اجتماعی افراد و غالباً شاخصی برای تعیین طبقه اجتماعی است؛ امّا در فرمولبندی دوم سبک زندگی، نه راهی برای شناسایی طبقه اجتماعی، بلکه صورتبندی اجتماعی نویی دانسته میشود که فقط در متن تغییرات فرهنگی مدرنیته و رشد فرهنگ مصرفگرایی معنا مییابد (اباذری و چاوشیان،1381: 22). از نظر شماری از محققان، معانی متعدد این اصطلاح را میتوان ذیل دو تعریف کلی دستهبندی کرد: «دسته اول، مجموعه تعاریفی هستند که سبک زندگی را از جنس رفتار میدانند و ارزشها، نگرشها و جهتگیریهای ذهنی افراد را از دایره این مفهوم بیرون میگذارند. جهتگیری دوم، ارزشها و نگرشها را نیز بخشی از سبک زندگی میداند» (فاضلی، 1382 :67). یکی از مهمترین جامعهشناسانی که در دورۀ اخیر مقوله سبک زندگی را در محور کارهای خود قرار داده است آنتونی گیدنز است. از دید او، سبک زندگی مجموعهای نسبتاً هماهنگ از همه رفتارها و فعالیّتهای یک فرد معیّن در جریان زندگی روزمرّه است که مستلزم مجموعهای از عادتها و جهتگیریها و لذا واجد نوعی وحدت و انسجام است (گیدنز، 1382 : 121). سبکزندگی الگوهای روابط اجتماعی، فعالیّتهای فراغت، الگوهای خرید، مصرف فرهنگی، شیوههای مدیریت بدن، رفتارهای خانوادگی، دکوراسیون منزل و مُد را در بر میگیرد و نگرشها و ارزشها و جهاننگری افراد را منعکس میکند. به بیان دیگر، سبکهای زندگی کردارهایی هستند که به جریان عادی زندگی روزمره تبدیل شدهاند، کردارهایی که بازنماگر هویّتهای فردی، گروهی و اجتماعیاند. لذا از نگاه گیدنز مطالعه سبک زندگی عبارت است از تلاش برای شناخت مجموعه منظمی از رفتارها یا الگوهای کنش که افراد آنها را انتخاب کرده و کنششان در زندگی روزمرّه به واسطۀ آنها هدایت میشود (فاضلی، 1382).
نظریهپرداز مهم دیگر در این حوزه میشل سوبل[4] است. بنا به استدلال او، سبک زندگی پدیدهای ملموس، قابل مشاهده و یا قابل استنتاج از مشاهده است، پدیدهای که به بارزترین وجه در الگوهای مصرف خود را نشان میدهد (سوبل، 1981 : 28). با مطالعه رفتارهای عینی و سنجشپذیر افراد میتوان به درک سبکهای مختلف زندگی و دستهبندی آنها دست یافت. آنچه در دیدگاه سوبل محوریت دارد رابطه بین سبک زندگی و مصرف است. میشلن شیز[5] محقق دیگری است که از دریچه مفاهیمی مثل «کسب پرستیژ»، «سازوکارهای تأیید» و «قدرت فرهنگی»، پدیده سبک زندگی را بررسی کرده است. در رویکرد او، «سبک زندگی مجموعهای از نمادها است که نقش فعّالی در فرایند کسب پرستیژ ایفا میکنند» (شیز، 1987 : 253 ). نمادها فینفسه واجد اهمیّت یا معنا نیستند، بلکه معنا و نقشِ مشروعیتبخش خود را از سازوکارهای تأیید میگیرند. سازوکارهای تأیید را نیز دارندگانِ قدرتِ فرهنگی تعیین و تعریف میکنند و بدینسان قادرند برای خود تمایز، تشخص و پرستیژ ایجاد کنند. نتیجهگیری شیز این است که سبک زندگی هم وسیلهای است برای تولید و توزیع قدرتِ فرهنگی در سطوح مختلف جامعه و هم حاصل این نحوۀ تولید و توزیع است (همان: 255). امّا شاید معروفترین پژوهشگر در این حوزه که به طور خاص درباره سبک زندگی کار کرده است دیوید چینی[6] باشد. او در کتاب سبکهای زندگی[7] استدلال میکند که سبک زندگی همان «سازمان اجتماعی مصرف» است. از دید او، سبکهای زندگی جزء لاینفک زندگی اجتماعی روزمرّه در جهان مدرن هستند و نقشی اساسی در تعاملات بین افراد دارند. به همین دلیل، سبکهای زندگی را باید در بافتِ محسوس زندگی روزمرّه افراد شناسایی کرد. سلیقهها و قریحهها و ذایقهها، که در پیوندی تنگاتنگ با سبک زندگی شکل میگیرند و نقشی اساسی در نحوۀ مصرف کالاهای فرهنگی و در برساختن هویّتها دارند، مدخلهایی برای ورود به متن زندگی روزمرّه افراد در جامعه مدرن هستند. مشخصههای اصلی سبکزندگی همچون سطحها[8]، خودها[9]، و احساسات[10] یا قریحهها را میتوان به طور تجربی از طریق بررسی سرمایه و مصرف فرهنگی افراد مطالعه کرد (چینی، 2002 : 11 ). در این مقاله نیز تأکید بر این است که سبک زندگی در متن و کنه زندگی روزمره (در اموداتی مانند لباس پوشیدن، غذا خوردن، شیوههای کنش و فضاهای تعاملی و جز آنها ) جای دارد، بازتابگر فرایندهای مختلف هویّتیابی و معناسازی و انتخابگری است و بر تمایز و تشخص و پرستیژ فرد یا گروه اجتماعی دلالت دارد. البته سبک زندگی واجد پیچیدگیهای درونی و اَشکال گوناگون است.
مناسبات دیالکتیکی بین سبکزندگی و سرمایه فرهنگی در نظریۀ فرهنگی و اجتماعی پیر بوردیو نیز به تفصیل مفهومپردازی و تبیین شده است. طبق نظریه او، علاوه بر عوامل اقتصادی، هابیتاسِ فرهنگی که فرد از خانواده به ارث میبرد عامل مهمّی در موفقیّتها و پیشرفتهای گوناگون است، زیرا منش (هابیتاس) و خصلتهای فرهنگی در بردارنده منابعی هستند که میتواند سودهای زیادی به همراه داشته باشد (وینینگر و لارن، 2007). سرمایه فرهنگی در برگیرنده تمایلات پایدار فرد و گرایشها و عاداتی است که طی فرآیند جامعهپذیری حاصل میشوند و شامل کالاهای فرهنگی، مهارتها و انواع دانش مشروعه است (بوردیو، 1986: 47). در نظریۀ بوردیو سرمایه فرهنگی دارای سه شکل است:
- سرمایه فرهنگیِ تجسمیافته[11] (درونی شده): این سرمایه به واسطه تلاش، تجربه و استعداد فرد حاصل میشود و با مرگ دارنده آن از بین میرود و نمیتوان آن را به دیگران انتقال داد. به بیان دیگر، سرمایه فرهنگی در شکل تجسمیافتهاش صورتی از قابلیت یا تواناییهایی را به خود میگیرد که نمیتوان آن را از حاملاش جدا نمود. در واقع کسب سرمایه فرهنگیِ تجسمیافته نیازمند صرف وقت برای آموختن یا آموزش دادن است؛ مثلاً دانشجویی که در رشته تاریخِ هنر مشغول تحصیل است، تواناییهایی را کسب مینماید که شکل سرمایه فرهنگیِ تجسمیافته به خود میگیرد.
- سرمایه فرهنگیِ عینیتیافته[12]: این سرمایه از آشکارترین نوع سرمایه فرهنگی است که افراد جامعه میتوانند از آن بهرهمند گردند و عبارت است از مجموعه میراثهای فرهنگیای مانند آثار هنری، تکنولوژی ماشینی و قوانین علمی که به صورت کتب، اسناد و اشیاء در تملّک اختصاصی افراد و خانوادهها است. ویژگی این شکل از سرمایه فرهنگی آن است که قابلیت انتقال به دیگران را دارد.
- سرمایه فرهنگیِ نهادی و ضابطهای[13]: این شکل از سرمایه فرهنگی به مدد ضوابط اجتماعی و فراهم آوردن عناوین معتبر، برای افراد موقعیت کسب میکند؛ مانند مدرک تحصیلی و تصدیق حرفه کار. این سرمایه قابل واگذاری نیست و به دست آوردن آن به شرایط معینی بستگی دارد (بوردیو، 1986: 47).
کسب و حفظ سرمایه فرهنگی کارکردها و مزایای فراوانی در زندگی اجتماعی دارد. کسب مشروعیت از طریق بقیه سرمایهها منوط به تبدیل شدن آنها به سرمایه فرهنگی است. کسی که به واسطه سرمایه فرهنگی منزلت دارد میتواند روایت خود از دنیای اجتماعی را بر دیگران تحمیل کند. بوردیو مدعی است نقشی را که بُعد نهادیِ سرمایه فرهنگی ایفا میکند مشابه نقشی است که پول در سرمایه اقتصادی ایفا میکند (وینینگر و لارن ، 2005: 2). بدینترتیب، سرمایه فرهنگی و تمایزهای اجتماعی واجد پیوندی دیالکتیکی هستند: سرمایه فرهنگی موجد تفاوت است و به دایمی کردن تفکیکها، شکافها و نابرابریهای اجتماعی کمک میکند (ممتاز، 1383: 17). سرمایه فرهنگی سه منشاء دارد: تربیت خانوادگی، آموزشهای رسمی و فرهنگ شغلی. انباشت سرمایه فرهنگی از طریق این سه منبع سبب بروز تفاوتهایی در میان دارندگان آن و کسانی که فاقدش هستند، میشود (فاضلی، 1382: 39). البته پورتس معتقد است که میتوان سرمایه فرهنگی تجسمیافته را از طریق ارتباط با کارشناسان و متخصّصان افزایش داد (استافورد، 2004: 3). ویژگی بارز سرمایه فرهنگی بوردیو تحلیل سازوکارهای موفقیّت تحصیلی بر حسب حجم برخورداری گروهها و طبقات اجتماعی از این سرمایه است. در متن تعامل دیالکتیکیِ سبک زندگی و سرمایه فرهنگی، متغیر مصرف فرهنگی[14] نیز ذیمدخل است که اگرچه موضوع محوری پژوهش حاضر نیست، لازم است پیوند نظری آن با این دو مفهوم روشن شود. اهمیت این متغیر در جامعۀ مصرفی معاصر عمدتاً از حیث نقش مصرف کالاهای فرهنگی در برساختن هویّت و معنابخشی به حیات اجتماعی انسانها در متن زندگی روزمرّه است. به طور کلی، این موضوع در قالب سه رویکرد مطالعه شده است: در رویکرد اوّل مصرف بر مبنای تولید گستردۀ سرمایهدارانۀ کالا قابل فهم است، یعنی مصرف تابع تقاضاهای اقتصادی است. رویکرد دوّم به بررسی شیوههای متفاوتی میپردازد که افراد بر مبنای آنها کالاها را به منظور ایجاد مرزها یا تمایزهای اجتماعی استفاده میکنند. رویکرد سوّم لذّتهای مصرف و رؤیاها و امیال مرتبط با جهان کالاها را در کانون توجّه و مطالعه قرار میدهد (فدرستون،1990). جامعهشناسانی مانند الریخ بک، آنتونی گیدنز و زیگموند باومن نیز معتقدند که امروزه افراد با مصرف نمایشی کالاها و دیگر کردارهای زندگی روزمرّه، که شیوههایی نیز برای برقراری ارتباط با دیگران و رد و بدل کردن نشانهها و پیامها هستند، به خودشان معنا و هویّت میبخشند. در دوران کنونی انسانها ظاهرشان را دستکاری و مدیریت میکنند و بدین طریق هویت فردیشان را خلق میکنند. در جهانی که کالاهای بیشماری وجود دارد این امکان فراهم میشود که هویّت بیش از همیشه موضوع انتخاب فردیِ خود- انگاره باشد و لذا نوع کالاهای فرهنگی و نحوۀ مصرف آنها نقش عمدهای در برساختن هویّت و معنابخشی به زندگی دارد (وارد، 1994؛ گودمن، 2004). این نحوه استفاده از کالاها برای بیان هویّت اجتماعی و متمایز شدن از دیگران، در جهانی که مرزهای اجتماعی و مرزبندیهای مبتنی بر طبقه ضعیف شدهاند، به یکی از پدیدههای اجتماعی- فرهنگیِ عمده برای مطالعه در حوزههایی مثل جامعهشناسی مصرف و جامعهشناسی فرهنگ بدل شده است. به طور خلاصه، همان طور که استوری (1999) گفته است مصرف فرهنگی فعّالیتی اجتماعی و کرداری روزمره است. بهواسطة همین کردارهایی که مصرف فرهنگی نام گرفتهاند فرهنگ تولید یا بارور میشود. مصرف فرهنگی سبک زندگی افراد را شکل میدهد، نیازها و تمایلات آنها را سامان میدهد، موّاد لازم برای تولید تخیّلات و رؤیاهایشان فراهم میکند، نشاندهندة تفاوتها و تمایزات اجتماعی است و بیانگر تولیدات ثانویة ما در بهکارگیری ابزارهای موجود است (به نقل از کاظمی ، 1384: 74 ).
آنچه از آرای متفکران فوق جهت مفهومپردازی رابطۀ دوسویۀ سرمایه فرهنگی و سبک زندگی میتوان استنتاج کرد در قالب گزارهایی چند قابل صورتبندی است، گزارهایی که به شکلی بههمبافته و همچون اجزای یک کل نظری بر تعامل دیالکتیکی این دو پدیده دلالت دارند. باید متذکر شد که در اینجا وجه «تنوعپذیری و تمایزپذیری سبکهای زندگی به فراخور نوع و میزان سرمایه فرهنگی» از این دیالکتیک مدنظر است. نخستین گزاره این است که محوریت یافتن هر دو پدیده در نیمه دوم سدۀ بیستم و بر اثر وقوع تحولات اجتماعی – فرهنگی تقریباً مشابهی اتفاق افتاده است. همین زمینههای عینیِ تقریباً همسانِ بهوجودآورندۀ این دو پدیده، عمدهترین عامل بههمبافتگی و درهمتنیدگیشان است. گزارۀ نظری دیگر این است که کاهش یا افزایش سرمایه فرهنگی افراد، خانوادهها و گروهها یک پدیدۀ اجتماعیِ عینی و مستقل است که نقشی اساسی در تغییر و تمایزپذیری سبکهای زندگی آنها دارد. به بیان دیگر، اینجا با یک دَور یا تسلسل مواجه نیستیم، بلکه درهمبافتگی این دو پدیده در عین استقلال روششناختی آنهاست. افراد و گروهها به طور نایکسان به اَشکال متفاوت سرمایه فرهنگی (تجسمیافته، عینیتیافته و نهادی ) دسترسی دارند و همین امر در متمایز شدن سبک زندگی آنها مؤثر است. دست آخر این که همۀ نظریهپردازان فوق اتفاق نظر دارند که برای تبیین سازوکارها و روندهای مؤثر جامعۀ مصرفی و پیچیدۀ عینیتیافته در مدرنیتۀ متأخر، راهی جز توسل به این مفاهیم تبیینی جامعهشناختی نداریم. به بیان دیگر، دیگر نمیتوان با استناد به مقولات کلی چون تضاد طبقاتی، صنعت فرهنگسازی، آگاهی رهاییبخش، دوگرایی سنت / مدرنیته و جز آن به درک این جامعه نایل آمد. بر این اساس، پژوهش حاضر با تکیه بر مبانی نظری پیشگفته در صدد آزمون فرضیههای زیر است.
- بین سرمایه فرهنگی نهادی و سبک زندگی رابطه وجود دارد.
- بین سرمایه فرهنگی عینیتیافته و سبک زندگی رابطه وجود دارد.
- بین سرمایه فرهنگی تجسمیافته و سبک زندگی رابطه وجود دارد.
- بین مقیاس کلی سرمایه فرهنگی و سبک زندگی رابطه وجود دارد (سبک زندگیِ طبقۀ متوسط به تناسب نوع و میزان سرمایه فرهنگی تمایز میپذیرد).
- بین متغیرهای زمینهای (ویژگیهای اجتماعی-جمعیتی) از جمله جنس، سن، وضع تأهل و تحصیلات و سبک زندگی رابطه وجود دارد.
روش مطالعه
این پژوهش به لحاظ روششناختی از رویکردی کمی بهره میبرد و با توجه به ماهیت طرح روش مورد استفاده در این پژوهش، پیمایش است. جهت اندازهگیری و جمعآوری دادههای مورد نیاز از تکنیک پرسشنامه (پرس و جوی کتبی) و با مراجعه مستقیم به شهروندان سنندجی استفاده شده است. با توجه به اینکه در این پژوهش تمامی متغیرهای مورد بررسی در سطح فرد تحلیل شدهاند و نتایج نیز در همین سطح توصیف، مقایسه و تحلیل شده است، واحد تحلیل آن «فرد» است. در مرحله آنالیز کمی دادهها، ابتدا با استفاده از نرم افزار آماری IBM SPSS، ورود دادهها انجام شده و بعد از انجام آزمونهای آماری، رابطه بین متغیرهای پژوهش مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
از حیث اندازهگیری، جهت ساختن شاخصهایی که تا حد امکان بتوانند متغیرهای مورد بررسی را اندازه بگیرند، علاوه بر مشاوره با برخی از صاحبنظران و پژوهشگران (تأمین نوعی اعتبار صوری)، از پژوهشهای نظری و تجربی پیشین نیز بهره گرفته شده است. افزون بر این، جهت ارزیابی روایی وسیله اندازهگیری تحقیق در مرحله اول پیشآزمون به عمل آمد. به این ترتیب که پرسشنامۀ طراحیشده در میان 30 نفر از زنان و مردان (حدود 10 درصد کل پاسخگویان) توزیع گردید و پس از گردآوری دادهها با استفاده از نرم افزار فوقالذکر میزان سازگاری درونی (به روش ضریب آلفای کرونباخ) گویهها محاسبه شد که جزئیات آن در جدول 1 آمده است. به علاوه، در این مطالعه به منظور بررسی و استخراج ابعاد سازهای یا عوامل زیربنایی مقیاسهای اصلی مطالعه، یعنی سبک زندگی و سرمایه فرهنگی از آنالیز عاملی اکتشافی استفاده شده است. ابتدا باید متذکر شد که با تکیه بر مبانی نظری، دو مقولۀ سبک زندگی و سرمایه فرهنگی اینگونه تعریف شدهاند: سبک زندگی دربرگیرندۀ الگوهای روابط اجتماعی، فعالیتهای فراغت، الگوهای خرید، مصرف فرهنگی، شیوههای مدیریت بدن، رفتارهای خانوادگی، دکوراسیون منزل و مد است و نگرشها و ارزشها و جهاننگری افراد را منعکس میکند. به بیان دیگر، سبکهای زندگی کردارهایی هستند که به جریان عادی زندگی روزمره تبدیل شدهاند، کردارهایی که بازنماگر هویتهای فردی، گروهی و اجتماعیاند. مطالعه سبک زندگی عبارت است از تلاش برای شناخت مجموعه منظمی از رفتارها یا الگوهای کنش که افراد آنها را انتخاب کرده و کنششان در زندگی روزمره به واسطۀ آنها هدایت میشود. سرمایه فرهنگی نیز در برگیرنده تمایلات پایدار فرد و گرایشها و عاداتی است که طی فرآیند جامعهپذیری حاصل میشوند و شامل کالاهای فرهنگی، مهارتها و انواع دانش مشروعه است. این نوع سرمایه دارای سه شکل تجسمیافته، عینیتیافته و نهادی است. به این ترتیب با توجه به مبانی نظری و تحقیقات پیشین 30 گویه برای سنجش مقیاس سبک زندگی در نظر گرفته شد. بر پایه نتایج آنالیز عاملی مقیاس سبک زندگی دارای سه بعد یا عامل زیربنایی است که به ترتیب با عناوین سبک زندگی شخصی، سبک زندگی فعالیتی شخصی و سبک زندگی فراغتی نامگذاری شدند (م. ک. جدول 2).
جدول شماره 1. میزان روایی شاخصها/ مقیاسهای اصلی تحقیق در مرحله پیشآزمون
نام متغیر/شاخص |
تعداد گویه |
نمونهها/مشاهدات |
ضریب آلفای کرونباخ |
وضعیت روایی |
سبک زندگی |
30 |
29 |
833/0 |
بسیار خوب |
سرمایه فرهنگی |
25 |
24 |
781/0 |
بسیار خوب |
سرمایه فرهنگی تجسمیافته |
9 |
9 |
910/0 |
بسیار خوب |
به دلیل آنکه سرمایه فرهنگی نهادی و سرمایه فرهنگی عینیتیافته در این تحقیق دارای سطح ترتیبی دو وجهی هستند، مورد تحلیل عاملی قرار نمیگیرند، زیرا یکی از شروط تحلیل عاملی آن است که متغیرهای ورودی دارای سطح اندازهگیری فاصلهای یا نهایتاً ترتیبی چندحالته باشند
جدول شماره 2. نتایج آنالیز تحلیل عاملی مفهوم سبک زندگی
ردیف |
گویه |
بارهای عاملی |
نام عاملها |
||
1 |
2 |
3 |
|||
1 |
خرید لباس با توجه به موازین اسلامی |
582/0 |
|
|
سبک زندگی شخصی |
2 |
خرید لباس با توجه به مد |
652/0 |
|
|
|
3 |
خرید لباس با توجه به نظر شخصی |
551/0 |
|
|
|
4 |
خرید لباس با توجه به نظر دوستان |
594/0 |
|
|
|
5 |
خرید لباس با توجه به قیمت بالا |
657/0 |
|
|
|
6 |
خرید لباس با توجه به زیبایی |
547/0 |
|
|
|
7 |
خرید لباس با توجه به دوام |
423/0 |
|
|
|
8 |
خرید لباس با توجه به مارک |
511/0 |
|
|
|
9 |
آرایش مو و صورت |
456/0 |
|
|
|
10 |
آرایش ناخن |
631/0 |
|
|
|
11 |
استفاده از ادکلن |
589/0 |
|
|
|
12 |
جراحی صورت و زیبایی |
498/0 |
|
|
|
13 |
رژیم غذایی |
547/0 |
|
|
|
14 |
پوشیدن لباسهای مانکن و جین |
513/0 |
|
|
|
15 |
علاقمندی به مطالعه |
|
675/0 |
|
سبک زندگی فعالیت شخصی |
16 |
علاقمندی به بازیگران ایرانی |
|
385/0 |
|
|
17 |
علاقمندی به بازیگران خارجی |
|
456/0 |
|
|
18 |
استفاده از میز غذاخوری |
|
42/0 |
|
|
19 |
استفاده از ماهواره |
|
76/0 |
|
|
20 |
داشتن اتومبیل شخصی |
|
614/0 |
|
|
21 |
گوش دادن به موسیقی و رادیو |
|
|
537/0 |
سبک زندگی فراغتی |
22 |
چت کردن |
|
|
459/0 |
|
23 |
سینما رفتن |
|
|
567/0 |
|
24 |
پارک رفتن |
|
|
612/0 |
|
25 |
ورزش کردن |
|
|
468/0 |
|
26 |
انجام فعالیت هنری |
|
|
479/0 |
|
27 |
رفتن به کافی شاپ |
|
|
75/0 |
|
28 |
کمک در کارهای خانه |
|
|
63/0 |
|
29 |
فیلم نگاه کردن |
|
|
542/0 |
|
30 |
مطالعه کردن |
|
|
487/0 |
(غیاثوند، 1387: 228). به همین دلیل فقط سرمایه فرهنگی تجسمیافته که دارای 9 گویه است وارد آنالیز شده است. بر پایه نتایج آنالیز عاملی سرمایه فرهنگی تجسمیافته دارای یک عامل است که با همین عنوان نامگذاری شد. یعنی، در این مطالعه سرمایه فرهنگی تجسمیافته یک خردهمقیاس تکبعدی است (م. ک. جدول 3).
جدول شماره 3. نتایج آنالیز عاملی مفهوم سرمایه فرهنگی تجسمیافته
ردیف |
گویه |
بارهای عاملی |
نام عاملها |
||
1 |
2 |
3 |
|||
1 |
مهارت هنری (نقاشی و عکاسی) |
652/0 |
|
|
سرمایه فرهنگی تجسمیافته |
2 |
مهارت فنی (کامپیوتر) |
489/0 |
|
|
|
3 |
مهارت ورزشی |
543/0 |
|
|
|
4 |
مهارت در زبانهای خارجی |
614/0 |
|
|
|
5 |
مهارت در زمینه موسیقی |
562/0 |
|
|
|
6 |
آشنایی با شاعران و هنرمندان |
573/0 |
|
|
|
7 |
آشنایی با دانشمندان و بزرگان عرصه علم |
635/0 |
|
|
|
8 |
توانایی بیان (قدرت سخنرانی) |
574/0 |
|
|
|
9 |
گنجینه لغات |
649/0 |
|
|
جامعة آماری این مطالعه شهروندان طبقه متوسط شهر سنندج است که نمونهای بر اساس قشرهای درونی آن مثل فرهنگیان، کارمندان، پزشکان و مغازهداران انتخاب شدهاند. در این پژوهش از نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای استفاده شده است که در آن عناصر جمعیت براساس خصوصیّات مشخصی شناسایی میشوند. به بیان دیگر، خوشه واحدی است که حاوی جمعی از عناصر جمعیت است. نمونهگیری خوشهای عمدتاً هنگامی مورد استفاده قرار میگیرد که فهرستکردن همه عناصر غیر ممکن یا بسیار دشوار باشد. این نمونهگیری در هر انتخاب بیش از یک عنصر جمعیتی را انتخاب میکند، برای مثال یک کلاس از دانشجویان، یک حومه شهری، یک خیابان یا بلوکی از ساکنان شهری، یک سال از انتشارات یک روزنامه یا یک ماه از تقاضانامههای شهروندی. آنچه در اینجا اهمیت دارد فضای اجتماعی است که در این تحقیق از لایهها و اقشار درونی طبقه متوسط تشکیل شده است. این قشرها بر اساس شغل آنها مشخص شدهاند، سپس در هر کدام از فضاهای این مشاغل به شیوه تصادفی در میان این جمعیتهای شغلی به گردآوری دادهها پرداختهایم و در درون این فضاها به شیوه تصادفی غیرسیستماتیک در جستجوی افراد بودهایم. بدین ترتیب 320 پرسشنامه را در این فضاها تکمیل شده است.
یافتهها و نتایج پژوهش
نتایج پردازشهای توصیفی یکمتغیره
توصیف متغیرهای زمینهای:در این تحقیق علاوه بر تلاش برای تبیین رابطه سرمایه فرهنگی و سبک زندگی، سعی شده است تا تمایزپذیری و تغییر مقولۀ سبک زندگی در ارتباط با یکسری متغیرهای زمینهای مثل جنسیت، سن، وضع تأهل و تحصیلات تبیین گردد. بر این اساس، در جدول 4 وضعیت پاسخگویان تحقیق از حیث این چهار متغیر زمینهای توصیف شده است.نتایج جدول 4 بیانگر آن است که از لحاظ جنسیت 8/55 درصد پاسخگویان مرد و 2/44 درصد زن هستند. از نظر سنی بیشترین فراوانی گروههای سنی پاسخگویان مربوط به گروه سنی 26 تا 35 ساله است که بیش از 40 درصد پاسخگویان را شامل میشود. همچنین کمترین گروه سنی نیز با فراوانی 3/1درصد یعنی تنها 4 نفر مربوط به پاسخگویانی است که بالاتر از 55 سال سن داشتهاند. بر اساس درصد فراوانی تجمعی میتوان گفت بیش از 7/92 درصد پاسخگویان کمتر از 45 سال سن داشتهاند. همچنین آمارههای توصیفی مربوط به متغیر تأهل بیانگر آن است که 3/48 درصد پاسخگویان را افراد مجرد و بیش از50 درصد را افراد متأهل تشکیل میدهند. در رابطه با وضعیت تحصیلی نیز بیشترین فراوانی پاسخگویان از لحاظ میزان تحصیلات مربوط به گروهی است که دارای مدرک فوق دیپلم و لیسانس بودهاند که شامل 206 نفر یعنی 6/64 درصد پاسخگویان است و کمترین میزان تحصیلات نیز مربوط به کسانی است که اظهار داشتهاند میزان تحصیلاتشان ابتدایی و راهنمایی است (3/1 درصد). بر اساس یافتههای فراوانی تجمعی بدست آمده 8/92 درصد پاسخگویان میزان تحصیلاتشان پایینتر از لیسانس است.
توصیف متغیرهای اصلی مطالعه تحقیق: گام دوم برای کسب شناختی توصیفی از جمعیت مورد مطالعه، توصیف نحوۀ توزیع سرمایه فرهنگی در میان آنها، یا در واقع، توصیف میزان دسترسیشان با اَشکال متفاوت این نوع سرمایه است. نتایج جدول 5 نشان میدهد که در میان جمعیت نمونه مورد بررسی 3/15 درصد دارای سرمایه فرهنگی پایین، 5/31 درصد دارای سرمایه فرهنگی متوسط و 2/53 درصد دارای سرمایه فرهنگی بالا هستند.
جدول شماره 4. توزیع فراوانی و آمارههای توصیفی متغیرهای زمینهای مطالعه
فراوانی تجمعی |
درصد فراوانی |
فراوانی |
مقوله |
متغیر |
2/44 |
2/44 |
141 |
زن |
جنسیت |
100 |
8/55 |
178 |
مرد |
|
2/38 |
2/38 |
122 |
15 تا 25 ساله |
سن |
1/79 |
1/40 |
128 |
26 تا 35 ساله |
|
7/92 |
5/13 |
43 |
36 تا 45 ساله |
|
7/98 |
6 |
19 |
46 تا 55 ساله |
|
100 |
3/1 |
4 |
55 ساله به بالا |
|
3/48 |
3/48 |
154 |
مجرد |
وضع تأهل |
5/98 |
2/50 |
160 |
متأهل |
|
100 |
5/1 |
5 |
سایر |
|
3/0 |
3/0 |
1 |
ابتدایی |
تحصیلات |
2/1 |
9/0 |
3 |
راهنمایی |
|
2/28 |
27 |
86 |
متوسطه و دیپلم |
|
8/92 |
6/64 |
206 |
فوق دیپلم و لیسانس |
|
100 |
2/7 |
23 |
فوق لیسانس و بالاتر |
جدول شماره 5. توزیع فراوانی متغیر مستقل (سرمایه فرهنگی)
سطوح سرمایه فرهنگی |
فراوانی |
درصد فراوانی |
فراوانی تجمعی |
پایین |
48 |
3/15 |
3/15 |
متوسط |
99 |
5/31 |
8/46 |
بالا |
173 |
2/53 |
100 |
قدم بعدی عبارت بود از ارایۀ توصیفی دقیق از وضعیت درجۀ تمایز و تنوع سبک زندگی در میان پاسخگویان. در اینجا یافتههای توصیفی به گونهای بود که میشد این تمایز و تنوع را ذیل سه گونۀ ساده، متوسط و پیچیده طبقهبندی نمود. بدین معنا که پاسخگویانی که سبک زندگیشان از عناصر منسجم و یکدست و نخنما تشکیل میشد دارای سبک زندگی ساده بودند و هر اندازه بر درهمبافتگی و چندگونگی این عناصر افزوده میشد سبک زندگی آنها نیز به سوی پیچیدگی بیشتر سیر مینمود. اطلاعات مربوط به متغیر وابسته بیانگر آن است که در میان جمعیت نمونه مورد بررسی 2/17 درصد از پاسخگویان دارای سبک زندگی ساده، 7/23 درصد دارای سبک زندگی متوسط و 1/59 درصد دارای سبک زندگی پیچیدهتری هستند (جدول شماره 6).
جدول شماره 6. توزیع فراوانی متغیر وابسته (سبک زندگی)
سطوح سبک زندگی |
فراوانی |
درصد فراوانی |
فراوانی تجمعی |
ساده |
54 |
2/17 |
2/17 |
متوسط |
74 |
7/23 |
9/40 |
پیچیده |
192 |
1/59 |
100 |
نتایج پردازشهای دومتغیره توصیفی و استنباطی
در این قسمت از مقاله نتایج پردازشهای دومتغیره و مرتبط با آزمون فرضیههای تحقیق با استفاده از روشهای آماری متناسب به ترتیب فرضیهها ارائه میگردد.
سرمایه فرهنگی نهادی و سبک زندگی:از آنجا که سرمایه فرهنگیِ نهادی دارای سطح ترتیبی است و سبک زندگی دارای سطح فاصلهای است، برای سنجش شدت رابطه آنها از آزمون همبستگی اسپیرمن (rs) استفاده شده است. بر اساس نتایج بدست آمده، سبک زندگی با سرمایه فرهنگیِ نهادی دارای رابطه معنیدار و مثبت است، یعنی با افزایش سرمایه فرهنگی نهادی، سبک زندگی پیچیدهتر میگردد، اما شدت همبستگی بین این متغیرها در سطحی ضعیف است و این شدت رابطه برابر با (206/0) میباشد.
سرمایه فرهنگی عینیتیافته و سبک زندگی: نتایج آزمون همبستگی بین سرمایه فرهنگیِ عینیتیافته و سبک زندگی نیز بیانگر آن است که سبک زندگی با سرمایه فرهنگیِ عینیتیافته دارای رابطه معنادار و مثبت است. به بیان دیگر، به موازات افزایش سرمایه فرهنگی، سبک زندگی پیچیدهتر میگردد، اما شدت همبستگی بین این متغیرها در سطحی ضعیف است و این شدت همبستگی برابر با (258/0) میباشد.
سرمایه فرهنگی تجسمیافته و سبک زندگی: در خصوص رابطۀ سرمایه فرهنگیِ تجسمیافته و سبک زندگی باید گفت که ساخت این متغیرها از جمعبندی پاسخ به سؤالات طیف لیکرت به دست آمده است. بنابراین، این متغیرها را میتوان در سطح اندازهگیری فاصلهای تلقی کرد و یا آنها را شبهفاصلهای نامید (ساعی، 1387: 88). لذا مفیدتر است برای ارزیابی رابطه این متغیرها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی ساده استفاده کرد. البته برای ارزیابی رابطه بین دو متغیر استفاده از ضریب همبستگی کافی است، امّا برای محاسبه ضریب تعیین (R2) که توضیح و توجیه مناسبتری را از رابطه میان دو متغیر ارائه میدهد، تحلیل رگرسیون خطی ساده مورد استفاده قرار میگیرد. بر اساس جدول 7، نتایج همبستگی میان دو متغیر سرمایه فرهنگیِ تجسمیافته و سبک زندگی نشان میدهد که سطح معناداری کمتر از(05/0) و ضریب همبستگی برابر با (301/0) است که بیانگر همبستگی مثبت و شدت رابطۀ نسبتاً متوسط بین این دو متغیر است. بنابراین رابطه خطی مثبت بین این دو متغیر تأیید میگردد، یعنی با افزایش سرمایه فرهنگی تجسمیافته، سبک زندگی افراد پیچیدهتر و بهتر میگردد. همچنین با توجه به ضریب تعیین نیز میتوان گفت حدود (09/0) از اطلاعات سبک زندگی در سرمایه فرهنگیِ تجسمیافته نهفته است، یعنی شاخص سرمایه فرهنگیِ تجسمیافته به تنهایی، البته بدون کنترلِ سایر متغیرها، حدود 9 درصد از تغییرات شاخص سبک زندگی را تبیین میکند.
سرمایه فرهنگی (شاخص کلی) و سبک زندگی: نتایج همبستگی میان دو متغیر سرمایه فرهنگی و سبک زندگی نشان میدهد که سطح معناداری کمتر از (05/0) و ضریب همبستگی برابر با (371/0) است که بیانگر همبستگی مثبت و شدت رابطۀ متوسط بین این دو متغیر است. بنابراین رابطه خطی مثبت بین این دو متغیر تأیید میگردد، یعنی با افزایش سرمایه فرهنگی تجسمیافته، سبک زندگی افراد پیچیدهتر و بهتر میگردد. همچنین با توجه به ضریب تعیین نیز میتوان گفت حدود (13/0) از اطلاعات سبک زندگی در سرمایه فرهنگی (کلی) نهفته است، یعنی شاخص سرمایه فرهنگی به تنهایی، البته بدون کنترل کردن سایر متغیرها، حدود 13 درصد از تغییرات شاخص سبک زندگی را تبیین میکند.
جدول شماره 7. ماتریس همبستگی شاخص کلی سرمایه فرهنگی و ابعاد آن با شاخص سبک زندگی
شاخصها/ مقیاسها |
ضریب همبستگی |
سطح معنیداری |
نتیجه آزمون فرضیه |
سرمایه فرهنگی نهادی |
206/0 |
000/0 |
رد فرضیه صفر |
سرمایه فرهنگی عینیتیافته |
258/0 |
000/0 |
رد فرضیه صفر |
سرمایه فرهنگی تجسمیافته |
301/0 |
000/0 |
رد فرضیه صفر |
سرمایه فرهنگی کل |
371/0 |
000/0 |
رد فرضیه صفر |
در اینجا پس از تبیین رابطه سبک زندگی با اَشکال سرمایه فرهنگی، نوبت آن است تا رابطه سبک زندگی با متغیرهای زمینهای تبیین گردد و نتایج یافتهها نیز تفسیر شود. رابطه متغیرهای زمینهای تحقیق با متغیر وابسته (سبک زندگی) نشان میدهد که تمامی متغیرهای زمینهای مورد نظر این مطالعه به نحوی با متغیر سبک زندگی رابطه دارند.
سبک زندگی به تفکیک جنس: نخستین متغیر زمینهای که بسیار هم اساسی و تبیینگر است، جنسیت است. جدول 8 نتایج آزمون تفاوت میانگین سبک زندگی در بین پاسخگویان زن و مرد را نشان داده است. بر اساس جدول، بین میانگین سبک زندگی پاسخگویان مرد و پاسخگویان زن تفاوت آماری معنیداری وجود دارد و این تفاوت معنیدار(019/0Sig =) است. بهطوریکه، میانگین سبک زندگی در بین مردان طبقه متوسط (04/87) بیشتر از میانگین سبک زندگی در بین زنان طبقه متوسط (42/84) بیشتر میباشد. بنابراین تفاوتهای مشاهده شده بر اساس آزمون tو سطح معناداری نشان میدهد که میان سبک زندگی افراد طبقه متوسط با جنس آنان رابطه وجود دارد. این تفاوت عمدتاً از آنجاست که در جامعه ما نوع ارتباطی که زنان و مردان میتوانند با عناصر و مؤلفههای سبک زندگی برقرار کنند، به سبب جایگاههای متفاوتشان و نیز به سبب ساختار مذکرسالار جامعه، متفاوت است.
جدول شماره 8. نتایج آزمون تفاوت میانگین گروههای مستقل (جنس) برای متغیر سبک زندگی
متغیر |
مقوله |
میانگین |
tآماره |
درجه آزادی |
سطح معناداری آزمون |
سبک زندگی |
زن |
4/84 |
36/2 |
1 |
019/0 |
مرد |
04/87 |
سبک زندگی بر حسب وضع تأهل شهروندان: دیگر متغیر زمینهای تأثیرگذار وضع تأهل است. با توجه به اینکه در جامعه ما ازدواج کردن نوعی آیین تشرف از یک شکل زندگی[15] به شکلی دیگر است و بسیاری از آداب و رفتار و نوع همبستگی فرد با جامعه را تحتتأثیر قرار میدهد، این متغیر نقشی اساسی در نوع ارتباط افراد با مؤلفههای سبک زندگی دارد. جدول 9 نتایج آزمون تفاوت میانگین سبک زندگی در بین پاسخگویان مجرد و متأهل را نشان داده است. بر اساس یافتههای جدول میتوان گفت که بین میانگین سبک زندگی پاسخگویان مجرد و میانگین سبک زندگی پاسخگویان متأهل تفاوت وجود دارد و این تفاوت معنیدار(0/00 Sig =) است. بهطوریکه، میانگین سبک زندگی در بین افراد مجرد طبقه متوسط (89/89) بیشتر از میانگین سبک زندگی افراد متأهل طبقه متوسط (62/82) میباشد.
جدول شماره 9. آزمون تفاوت میانگین گروههای مستقل (وضع تأهل) برای متغیر سبک زندگی
متغیر |
مقوله |
میانگین |
tآماره |
درجه آزادی |
سطح معناداری آزمون |
سبک زندگی |
مجرد |
89/89 |
160/7 |
1 |
000/0 |
متأهل |
62/82 |
سبک زندگی و میزان تحصیلات: تحصیلات نیز از جمله تأثیرگذارترین متغیرها در انتخاب سبک زندگی است و معمولاً انتظار میرود که با افزایش سطح تحصیلات افراد، سبک زندگی آنان نیز پیچیدهتر شود. این پژوهش نیز همین را نشان میدهد. برای سنجش رابطۀ این متغیر با متغیر سبک زندگی ابتدا باید متذکر شد کهاز آنجا که متغیر تحصیلات دارای سطح ترتیبی و متغیر سبک زندگی و اَشکال آن دارای سطح فاصلهای است، از ضریب همبستگی اسپیرمن برای مطالعه شدت رابطه آنها استفاده شده است. مطابق با نتایج جدول شماره 10 سطح معناداری ضریب همبستگی اسپیرمن بیانگر رابطه خطی مثبت و شدت همبستگی متوسط بین دو متغیر است. به عبارت دیگر، با توجه به سطح معنیداری (05/0Sig<)، رابطه معناداری در سطح 000/0 بین دو متغیر مشاهده میگردد. یعنی با اطمینان 99 درصد میتوان گفت بین دو متغیر ارتباط معنادار وجود دارد و این مقدار همبستگی در سطح نسبتاً متوسط (311/0) است. یعنی، تقریباً با افزایش میزان تحصیلات، میزان سبک زندگی افراد نیز بهتر و پیچیدهتر میگردد.
سبک زندگی و سن: جدول 10 همچنین نتایج آزمون ضریب همبستگی بین سن و سبک زندگی پاسخگویان را نشان میدهد. همانگونه که مشاهده میگردد آزمون ضریب همبستگی بین سن و سبک زندگی پاسخگویان حاکی از آن است که سطح معناداری مورد قبول (05/0Sig < ) و شدت همبستگی (265/0-) است، یعنی با اطمینان 99 درصد میتوان گفت بین دو متغیر ارتباط معنادار اما معکوس وجود دارد و این مقدار همبستگی در سطح نسبتاً متوسط (265/0-) است. یعنی با افزایش سن، احتمالاً سبک زندگی افراد سادهتر میگردد. پذیرش مؤلفههای سبک زندگی برای جوانان و نوجوانان معمولاً آسانتر است و قشر بزرگسال اساساً موانع فکری و عرفی بیشتری در راه پذیرش این مؤلفهها پیش روی خود میبینند.
جدول شماره 10. ماتریس همبستگی متغیرهای تحصیلات و سن با شاخص سبک زندگی
متغیرها/ مقیاس ها |
ضریب همبستگی |
سطح معنیداری |
نتیجه آزمون فرضیه |
میزان تحصیلات |
311/0 |
000/0 |
رد فرضیه صفر |
سن |
265/0- |
000/0 |
رد فرضیه صفر |
بحث و نتیجهگیری
تلاش این مقاله در جهت تبیین مناسبات بین سبک زندگی و سرمایه فرهنگی بود. بر مبنای چارچوب نظری و مفهومی این مطالعه، سبک زندگی نقش عمدهای در برساخت هویتهای فردی و دستهجمعی، شکلدهی به الگوی انتخابهای رفتاری فرد (گیدنز، 1382)، خلق هویتهای سیاسی (روبرتز و فاگان، 1999) و نگرش افراد دربارۀ مصرف و سرمایه فرهنگی دارد. افزون بر این، هر سبک زندگی به فراخور نوع و میزان خاصی از سرمایه فرهنگی شکل میگیرد. سرمایه فرهنگی شامل سلیقههای خوب، راه و رسم پسندیده، پیچیدگی شناختی، و توانایی پذیرش محصولات فرهنگیِ مشروع از قبیل هنر، موسیقی کلاسیک، تئاتر، ادبیات و تسلط یافتن بر هر نوع نظام نمادین است. این مصادیق سرمایه فرهنگی، خود، بخشی از عوامل برسازندۀ سبک زندگیاند. بر این اساس، دو پدیده سبک زندگی و سرمایه فرهنگی به هم پیوند خوردهاند. در این مطالعه تلاش شد این رابطه، با در نظر گرفتن نقش متغیرهای زمینهای تحلیل گردد.
نتایج این مطالعه بیانگر آن بود که فرضیههای اصلی تأیید گردیدند و تأیید شد که بین سبک زندگی و سرمایه فرهنگی و اَشکال آن رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. به بیان دیگر، با افزایش سرمایه فرهنگی، سبک زندگی افراد پیچیدهتر و بهتر میگردد. بنابراین سبک زندگیِ طبقۀ متوسط به تناسب نوع و میزان سرمایه فرهنگی تمایز میپذیرد و این دو در تعاملی دیالکتیکی به همدیگر گره خوردهاند. یافتههای پژوهش همچنین نشان میدهد که در بین اَشکال سرمایه فرهنگی، سرمایۀ فرهنگیِ تجسمیافته دارای بیشترین رابطه با سبک زندگی است. این بدین معنا است که اَشکال سرمایه فرهنگی در ترکیبی هماهنگ به سبک زندگی پیوند خوردهاند و بر آن تأثیر میگذارند. این امر در نهایت منجر به بازتولید وضع موجود میشود. چنین نتیجهای مؤید نظریه بوردیو است. در سراسر نظریه بوردیو رابطهای دیالکتیکی میان سرمایه فرهنگی و سبک زندگی وجود دارد، زیرا بوردیو بر این باور است که افراد در میدانهای اجتماعی برای کسب اَشکال سرمایه به رقابت با همدیگر میپردازند و از آنجا که این اَشکال سرمایه قابل تبدیل به همدیگر هستند با کسب یکی از اَشکال سرمایه (به ویژه سرمایه فرهنگی نهادی) میتوانند به سایر اَشکال سرمایه نیز دست یابند و افزایش سرمایه سبب پیچیده شدن سبک زندگی، بازتولید جایگاه طبقاتی افراد و تداوم نابرابریهای اجتماعی و در نهایت حفظ وضعیت موجود میشود. بدین ترتیب، این رابطه نیز که فرایندهای هویتیابی و معناسازی در میان گونههای مختلف سبک زندگی معمولاً به میانجی نوع و میزان سرمایه فرهنگی شکل میگیرند، تأیید میگردد. لایههای مختلف طبقۀ متوسطِ شهر سنندج با تکیه بر شگردهای هویتسازی و معنابخشی میکوشند سبک زندگی متمایزی برای خود فراهم سازند. از سوی دیگر، سرمایه فرهنگی و سبک زندگی متفاوت طبقه متوسط امکان متمایز ساختن افراد این طبقه با سایر طبقات جامعه (از جمله طبقات پایین) را میدهد. به بیان دیگر، افراد طبقه متوسط از طریق و افزایش سرمایه فرهنگی و سبک زندگی متفاوت اقدام به برساختن هویتی متمایز میکنند. و بدین طریق وضع موجود و نابرابریهای اجتماعی بازتولید میگردد.
نتایج دیگر تحقیق بیانگر آن است که در خصوص سرمایه فرهنگی و سبک زندگی طبقۀ متوسطِ نوظهور شهر سنندج، در میان متغیرهای زمینهای، متغیر جنس و متغیر میزان تحصیلات نقشی اساسی در فراهم ساختن زمینه برخورداری از سبک زندگی و نوع و میزان مصرف فرهنگی دارد. در فضای اجتماعی و نمادینی که طبقۀ متوسطِ نوظهور در آن میزید موفقیت تحصیلی، طی کردن مدارجِ ترقیِ آکادمیک، کسب مهارتها و تواناییهای فنی یکی از عمدهترین راههای تحرک اجتماعی است. از آن سو نیز عواملی که موفقیت تحصیلی را تبیین میکنند بیشتر به سبک زندگی مرتبطاند تا به پایگاه اقتصادی و اجتماعی خانواده. به طور کلی تحصیلات یکی از عوامل اصلی ایجاد «تمایز» است. از طرف دیگر، سرمایه نهادی در پیوندی دیالکتیکی و درونی با سرمایه اقتصادی قرار دارد. ترکیببندی سرمایۀ فرهنگیِ نهادی- سرمایه اقتصادی سایر سرمایههای فرهنگی و در نتیجه سبک زندگی را تعیین میکند. سرمایۀ فرهنگیِ نهادی میزان، شکل و حجم دیگر سرمایههای فرهنگی یعنی سرمایه تجسمیافته و عینیتیافته را تعیین میکند. این گزاره نظری در باب چگونگی شکلگیری طبقه متوسط در سنندج به ما خواهد گفت که این طبقه ماهیتی دولتی- خدماتی دارد. متغیر سن نوظهور بودن طبقۀ متوسط شهر سنندج را تبیین میکند. سن و نسل در پیوندی درونی با سرمایۀ فرهنگیِ نهادی قرار دارند. به همین دلیل در میان این طبقه سرمایۀ فرهنگیِ نهادی چیزی بیش از سرمایۀ فرهنگیِ نهادی است. سرمایۀ فرهنگیِ نهادی و دگرگونی نسلی ارتباطی دوسویه و دیالکتیکی دارند. به علاوه، این دو متغیر در پیوندی درونی با سرمایه اقتصادی، در مقام نوعی ترکیببندی، عامل اصلی تمایز قشرهای درونی طبقه متوسط هستند. به بیان دیگر، پدید آمدن سبکهای زندگی متنوع در میان طبقه متوسط را این متغیرها ممکن ساختهاند.
واپسین سخن اینکه طبقۀ متوسطِ نوظهورِ شهر سنندج ماهیتی دولتی- خدماتی دارد. این طبقه یکدست و همگون نبوده و در درون خود لایههای متفاوتی، با سبکهای زندگی مختلف، پرورش داده است. اگر این گزارۀ نظری را مبنا قرار دهیم که هر نوع سبک زندگی بر اساس رابطهای دیالکتیکی با مصرف و سرمایه فرهنگی سامان مییابد، میتوان گفت که عمدهترین عامل تمایزبخش این طبقه از طبقۀ متوسطِ قدیم و طبقات بالا در گذشته و اکنون همین امکان دسترسیاش به کالاهای فرهنگی جدید و لذا افزایش سرمایه فرهنگیاش بوده است.