نوع مقاله : علمی

نویسندگان

1 هیأت علمی موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی

2 کارشناس ارشد جامعه شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شما ل

چکیده

هدف از این پژوهش شناخت زندگی روزمره ایرانی از خلال مطالعه یکی از فضاهای عمومی شهری یعنی پارک‌ها می‌باشد. در کلان شهــر  تهران  دو پارک عمومی بزرگ  که یکی در منطقة مرفه‎نشین در منتهی‌الیه شمال  تهران و دیگری در جنوب این  شهر قرار دارد، برای بررسی انتخاب شدند. در شهر متوسط کرمان نیز دو پارک مادر و شورا برگزیده شدند که یکی در منطقة مرفه شهر و دیگری در مرکز شهر جای دارد.
تهران کلان‎شهری است به‎شدت بیگانه ساز که به نظر می‎رسد معضلات مدرنیت در آن بیش از مزیت‌های آن باشد. در یک چنین کلان شهری پرسه زنی و وقت گذرانی در پارک گریزگاهی مهم برای فرار از بیگانگی است که کلان شهر به وجود می‎آورد. اما آنچه از مدرنیته وارد کرمان شده است، بیشتر ابزارها و سازه‌های مدرن است، رابطه خویشاوندی هنوز مستحکم است و علی‎رغم این‎که خانواده گسترده به شکل سابق آن زوال یافته، اما هنوز اغلب خانواده‏های جوان ترحول یک خانواده مرکزی سازمان یافته و تعاملات خود را شکل می‌دهند. در این فضا، بیگانگی و فردیت به شدت تهران وجود ندارد. همین امر تا حدودی زندگی روزمره این دو شهر را از هم متفاوت ساخته است. در نتیجه دو نوع فضای پارک تا حدودی متفاوت توسط شهروندان تولید شده است.

کلیدواژه‌ها

مقدمه

امروزه زندگی روزمره در مطالعات جامعه شناسانه جایگاه ویژه­ای پیدا کرده است؛ هرچند «امر روزمره همانند همة محصولات و عناصر مدرن مفهومی مبهم و واجد معانی متعدد است،  به یک معنا هم امر پیش پا افتاده محسوب می‏شود. به همین دلیل ممکن است در نگاه اول چندان جدی و قابل مطالعه به نظر نرسد. اما این جملة هگل که امر آشنا ضرورتا امر شناخته شده نیست، مورد توجه فیلسوفان زندگی روزمره بوده است. این نکته نه تنها بدان معناست که زندگی روزمره می‏تواند موضوع مطالعه قرار گیرد بلکه نشان دهندة این امر نیز هست که بسیاری از متفکران علوم انسانی به پروبلماتیک زندگی روزمره توجه داشته‏اند و مواد تحلیل خود را از آن به عاریت گرفته‏اند» (کاظمی، 1384: 16-17).  ما نیز بر این باوریم که تحلیل های اجتماعی که  بدون توجه به زندگی روزمره شهری در ایران انجام می­گیرند، نمی­توانند درک درستی از وضعیت موجود جامعه را نشان دهند. همچنین تصور می­شود که از طریق توجه به فضاهای زندگی روزمره بهتر می­توان به درکی معتبر از جامعه شهری ایران دست یافت.

 پارک­ها همانند سایر فضاهای شهری بخش جدایی ناپذیری از زندگی در شهرها را تشکیل می­دهند. بنابراین افراد جامعه بسیاری از رفتارهای فرهنگی و تعاملات اجتماعی خود را در فضای پارک­ها شکل می­دهند. در ایران فضاهایی همچون پارک‎های عمومی به شکل امروزی خود پدیده­هایی مدرن محسوب می­شوند.[1] امروزه فضاهای مدرن بخش مهمی از قلمرو زندگی روزمره تلقی می­شوند و اهمیتی کمتر از فضاهای باقیمانده از شهر سنتی ندارند. پس پارک­ها نیز از جمله فضاهای عمومی هستند که زندگی روزمره در آن‏ها‎ شکل گرفته و کنشگران مختلفی در آن‏ها‎ به تعامل و برقراری ارتباط مشغولند. لذا مطالعه این مکان­ها، شناسایی فضاهای شکل گرفته در آن و تحلیل الگوهای رفتاری بازدیدکنندگان و مصرف‎کنندگان پارک­ها می­تواند شناخت مفیدی از مسائل گوناگون فرهنگی، اجتماعی و... را پیش پای ما نهاده و ما را به ارائه راه­حل­های مفیدی درباره مسائل اجتماعی گوناگون و رسیدن به درکی معتبر از جامعه شهری ایران رهنمون سازد.

 ِیکی از قضایایی که دهه‎های اخیر در نظریه مطرح شده و جا افتاده درک محیط‎های شهری به عنوان فضا و نه مکان می‎باشد. معنای این حرف به زبان ساده این است که محیط‎هایی که ما در آن زندگی می‎کنیم فقط از چوب و فلز و سنگ ساخته نشده‎اند  و به قول انسان شناسان فقط به حوزة " فرهنگ مادی" تعلق ندارند بلکه سرشار از ارزش‎ها و هنجارهای مورد انتظار خاص خود و مطلوبیت‎های قابل مصرف مثل سایر کالا ها و خدمات هستند. پس این فراورده‎ها جزیی از فرهنگ شناختی و هنجاری هم هستند. اگر بخواهیم مجموعة دیدگاه های امروزین در باب فضا را خلاصه کنیم باید بگوییم که نخست این که امروزه عالمان اجتماعی، فضا را همچون ترکیب محیط و فرهنگ می‏فهمند و نه فقط محیط و دوم این که ایشان بر این باورند که فضاها در جامغة مدرن به شکل کالا در آمده‎اند و مصرف می‎شوند. و سوم این که مصرف فرهنگی نوعی مصرف منفعل نیست بلکه مصرف‎کنندگان در فرایندی که ظاهراً مصرف است به فضا ی مورد مصرف خود معنا وکاربرد دلخواه و مورد نیاز خود را می‎دهند و آن را آن طور که می‎خواهند مورد بهره برداری قرار می‎دهند و در این مورد بسیار خلاق اند به طوری که برخی عالمان اجتماعی این فرایند را "تولید فضا" می‎نامند. و چهارم این که این فرایند در متن زندگی روزمره اتفاق می‎افتد و مشاهدة آن مستلزم مداقه در زندگی روزمره است. طبیعی است که قضایای فوق دربارة فضاهای عمومی اهمیت بیشتری داشته باشند و بیشتر در این موارد به آن توجه شده  است. قضایای چهاگانه فوق در آراء دانشمندان بسیاری مطرح شده که از میان آن‎ها به بوردیو و لو فِور می‎توان اشاره کرد ما دراین مقاله از رویکرد لوفِور برای تحلیل مصرف و تولید فضای پارک سود برده ایم و به آرای او در همین بخش پرداخته‎ایم.

امروزه در شهرهای ایران  پارک­ها جزئی از فضاهای زیست روزمره افراد هستند که به مصرف می­رسند. جماعت پارک­رو، به گروه‎های مختلفی تقسیم می‎شوند. هر گروهی از پارک­ها به شیوه خوداستفاده می‎کنند وارضا والتذاذ مورد نیاز خود را می‎طلبند. در نتیجه ما با سنخ شناسی متنوعی از مصرف کنندگان پارک  و همین طور دریافت ها وپنداشت های گوناگونی از معنا وفایدة پارک عمومی شهری مواجه هستیم. به سخن دیگر، کنشگر فعالانه در جامعه حضور دارد و این شیوه به کارگیری و استفاده از مکان­ها و خدمات موجود در آن‏ها‎ است که شکل مصرف را در جامعه معلوم می‎کند. بنابراین می­توان گقت تجربه پارک رفتن از عمل صرفا تفریحی- فراغتی به رفتاری فرهنگی بدل گشته است. پس از طریق بررسی پارک­ها و فضاهای شکل گرفته در آن‏ها‎ می‎توانیم جنبه­هایی از زندگی روزمره شهری را مشخص کنیم.

مصرف‎کنندگان پارک­ها متعدد و متکثر می­باشند و انگیزه­های مختلفی برای حضور در پارک­ها دارند و پارک­ها به صورت مکان­هایی برای خلق ابداع‏هایی در زندگی روزمره افراد محسوب می­شوند. پارک روها را می‎توان به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول کسانی هستند که برای استفاده از فضای سبز، هوای پاک، بازی، ورزش و آرامش به پارک­ها می­روند که این دسته با استراتژی ایجاد پارک­ها هماهنگی دارند و دسته دوم افرادی هستند که به دلایلی غیر از این به پارک­ها می­روند. دسته دوم از پارک­ها استفاده­ای تاکتیکی دارند. یعنی پارک­ها را به شیوة خاص خود مصرف می‎کنند. آن‏ها‎ جهت هماهنگ ساختن پارک با فضای مورد نظر خود، درون ساختاری که نیروهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی به صورت مسلط و جدی ایجاد کرده­اند، تغییرات بی­شماری ایجاد می‎‌کنند. برداشت سه گانه لوفور از فضا این مشاهدة عملی ما را تبیین می‎کند.

هدف این است که تنوع‎های نامریی را مشاهده و تحلیل نماییم که در پس فرایند کلی پارک رفتن از نظرها پنهان مانده است: هم تفاوت در انتخاب پارک­ها توسط مصرف کنندگان و هم تفاوت واکنش‎های ایشان نسبت به فضای پارک. به عبارت دیگر سعی داریم بفهمیم که  جماعت پارک­رو چگونه از پارک و فضاهای بالقوه موجود در آن­ها رمز گشایی می‎کنند؟ چه پارک­هایی را انتخاب می­کنند؟  و یا مصرف چه امکاناتی  را در پارک ترجیح می­دهند.

در این پژوهش تلاش شده است تا در شهرهای تهران و کرمان انواعی از پارک­ها که می‎توانست بیانگر تفاوت طبقاتی در استفاده از پارک و فضاهای شکل گرفته در آن باشد انتخاب شوند. در پارک­های مختلف گروه­های سنی، جنسی و طبقاتی مختلف را مشاهده و شناسایی نمودیم و تنوع مصرف و مصرف ابتکاری و فرهنگی که آنان از پارک­ها دارند و همچنین فضاهای متعدد شکل گرفته در پارک­ها (فضاهای زنان خانه­دار، بازنشستگان، جوانان، و...) را مورد تحلیل و تفسیر قرار داده­ایم و از این طریق انواع جدیدی از مفهوم الگوهای رفتاری و معنایی از زندگی شهرنشینان ایرانی به‎دست آوردیم. اینکه در پارک­ها چه می‎گذرد؟ چه کسانی می­آیند و می­روند؟ هرکس چه می­کند؟ و در نهایت آن‎که این پژوهش می­تواند افق کوچکی برای پژوهش­هایی از این دست در آینده در پیش روی سایر پژوهشگران قرار دهد.

 

چارچوب مفهومی

 پارک­ها به عنوان فضاهای شهری توانایی برقراری روابط اجتماعی-فرهنگی بین شهروندان را دارا هستند، اما این نکته که تا چه اندازه این فضا در برقراری این روابط موثر بوده، چگونگی شکل گیری این روابط، رابطه قدرت با فضاهای شهری، چگونگی تخصیص فضایی و نقش آن در روابط اجتماعی درون پارک­ها، پرسش‎هایی هستد که به منظور پاسخ دهی به آن‏ها‎، آشنایی با زمان و مکان این روابط، پیشینه این روابط در مکان مورد بحث، نقش دولت و شهروندان در شکل‎گیری این روابط، موقعیت فضای پارک­ها در ساختار شهر، و بالاخره شناخت موقعیت آن‎ها نسبت به دیگر فضاهای عمومی شهری، ضروری است. چه عواملی در پیدایی ارتباطات اجتماعی-فرهنگی شکل گرفته در پارک­ها نقش داشته است؟ تاریخ و جغرافیای این پارک­ها چه تاثیری بر روابط اجتماعی- فرهنگی وقت دارد؟ این‎ها پرسش­هایی است که پاسخ می طلبند

  هانری لوفِوْر مشهورترین نظریه پرداز درباره تولید فضاهای شهری است. نظریه­های لوفور با تفسیرهای جدیدی از پیکربندی فضا-زمان توانسته است رویکرد جدیدی برای معرفی فضاهای شهری، چه در دوره مدرن و چه ادوار باستانی ارائه دهد. اهمیت رویکرد لوفِور خصوصا در این واقعیت نهفته است که به گونه­ای نظام مند مقولات شهر و فضا را به صورتی هماهنگ با نظریه اجتماعی قابل فهم می‎سازد. همچنین ما را در فهم و تحلیل فرایندهای فضایی در سطوح مختلف توانا می‎کند.ما در این پژوهش از رویکرد لوفوربه فضا پیروی می‎کنیم.

رویکردهای سهگانه به فضا: برای درک نظریه لوفور در باب فضا، به ویژه فضاهای شهری، توجه به سه رویکرد از اهمیت خاصی برخوردار است (1):رویکرد اول شامل برداشت خاصی از دیالکتیک است که مختص به خود لوفور است. دیالکتیک لوفور بر خلاف هگل و مارکس و برخلاف معنای واژه دوگانه نیست بلکه سه گانه است. در این باره در سطور بعد بیشتر توضیح خواهیم داد. (2):رویکرد دوم درک فضا به عنوان متن است.این نگاه که ریشه در نظریه زبان دارد، فضا را از مفهومی صرفاً انضمامی به سمت مفهومی انتزاعی تر سوق داده است. با این رویکرد فضا را می­توان به عنوان یک متن مورد توجه قرار داد و هر متنی دارای ساختارهای درونی خاص خود است.پس فضا زبان خاص خود را دارد و باید از این زبان رمزگشایی کرد. چنین نگاهی دستاوردهای روش شناختی خاص خود را داشته است که به آن هم اشاره خواهد شد. (3):رویکرد سوم نگاه پدیدارشناسانه به فضا به طور عام و فضای شهری به طور خاص است که لوفِور تحت تاثیر نظریه پردازانی همچون موریس مرلوپونتی و گاستون باشلار به آن دست می‎یابد. این نوع نظریه پردازی در باب فضاهای شهری عمدتاً بر معناهایی که این فضاها برای ساکنان آن دارد، متمرکز می­شود. به سخن دیگر بر جایگاه فضا در زیست-جهان افراد تأکید دارد. لوفوربراین نکته انگشت می‎گذارد که برای شناخت فضاها نباید این سه بعد را جداگانه مورد بررسی قرار داد، بلکه باید آن‏ها‎ را در رابطه با یکدیگر درک کرد.

فضا همچون تولید اجتماعی: از نظر لوفور فضا یک تولید اجتماعی است. به منظور فهم عمیق این نظریه بنیادین قبل از هر چیز ضروری است که این برداشت رایج که فضا یک واقعیت مادی خود بنیاد است، از میان برداشته شود. به همین خاطر است که لوفور از مفهوم تولید فضا استفاده می­کند و فضا را منوط به واقعیت اجتماعی می‎سازد."معنی این حرف این است که فضا فی نفسه نمیتواند وضعیت آغازین معرفت شناسی باشد. فضاقائم به ذات وجود ندارد بلکه تولید میشود" (اشمید، 2008). از طرف دیگر به زعم لوفور تولید اجتماعی زمانمند است. همین امر لزوم توجه به فرآیند تاریخی و گذشته فضا را نمایان می­سازد.

 بر اساس این دو دیدگاه، در نظریه لوفور، جامعه و در نتیجه شهر به یک کلیت زمانی و فضایی که منحصراً از پیکرها یا ماده و یا مجموعه‎ای از اعمال و کردار صرف تشکیل شده باشد دلالت ندارد، بلکه انسان­ها با قابلیت‎های جسمانی خود، حساسیت‌ها و تخیلاتشان، افکار و ایدئولوژی‎هایشان در این فضا حضور دارند. بنابراین فضا و زمان سازه های صرفا مادی نیستند بلکه می‎باید آن‏ها‎ را به عنوان یکپارچه کننده کنش اجتماعی درک کرد. به همین دلیل است که لوفور فضا  را تولیدی اجتماعی می‎داند.

  در پاسخ به این سئوال که فضاهای اجتماعی چگونه تولید می­شوند، پاسخ‏های فلسفی متفاوتی می توان یافت.  به زعم هگل "در ابتدا ایده، جهان را تولید می­کند، سپس طبیعت نوع بشر را شکل میدهد و در ادامه نوع بشر نیز تاریخ، دانش و خودآگاهی را خلق میکند". نظریه هگل برداشتی ایده آلیستی از فضا ست  که سایر  پدیده های مرتبط با آن و حرکت آن در طول تاریخ را معلول ایده می‎داند. مارکس با قرائتی معکوس از هگل بر این باور است که طبیعت نقش اولیه را در تولید یک فراورده (خواه این فراورده یک کالای تولیدشده در یک کارخانه باشد، خواه یک فضای شهری همچون پارک) ایفا می­کند. و پس از آن کار و سازماندهی تاثیر گذارند. مارکس با ماتریالیستی کردن ایده آلیسم هگل در واقع جهت علیت را در رابطه بین ایده و ماده تغییر می‎دهد اما هنوز هم همین رابطه علی تک خطی باقی است. بر خلاف نظریه مارکس و هگل، لوفور معتقد است که "فضای اجتماعی چیزی در میان سایر چیزها و فراورده ای در میان سایر فراورده‏ها نیست... بنابرین نمی­تواند به رشته­ای از ابژه­های ساده کاسته شود" (اشمید، 2008). نتیجه این که نمی­توان به فضا به عنوان فراورده‎ای نگاه کرد که صرفا دریک بازه زمانی مشخص ساخته می­شود و کاربری آن نیز از پیش تعریف شده است. فضا در طول زمان و با هر بار مصرف آن مجددا از نو بازتولید می­شود و یا به عبارتی دوسرتویی، در حین مصرف است که تولید آن به تکامل میرسد و این‏که خود مصرف این فضاها، نوعی تولید ثانویه است. به همین خاطر در نظریه لوفور، یک فضای شهری جایگاهی دارد که توسط فعالیت­های اجتماعی در طول یک دوره تاریخی شکل گرفته تولید و باز تولید می­شود.

    لوفور تحلیلی سه بعدی از تولید فضا ارائه می­دهد که رهیافت اصلی این پژوهش برای تحلیل روابط اجتماعی-فرهنگی در فضاهای شهری را شکل می­دهد:

1) عمل فضایی[2]: این مفهوم به بعد مادی تعامل و فعالیت اجتماعی اشاره دارد. صفت فضایی بر متمرکز شدن بر جنبه همزمان فعالیت ها تاکید دارد. در قیاس با بعد زبان عمل فضایی به نظامی اشاره می‎کند که از ترکیب و پیوند عناصر و فعالیت­ها ناشی می‎شود. در مناسبات انضمامی فرد می‎تواند به شبکه تعاملات و ارتباطات به مثابه اموری که در زندگی روزمره رخ می­دهند (تعامل روزانه در منزل و محل کار) و یا فرایند تولید (تولید و روابط مبادله) بیندیشد (نگ به پریگ[3]، 2008: 48).

 عمل فضایی یک جامعه فضای اجتماعی آن را تولید می­کند. عمل مذکور در یک تعامل دیالکتیکی، فضای اجتماعی را به صورت امری طبیعی و مسلم شکل می­دهد؛ آن را به آهستگی و با اطمینان تولید می­کند ( پریگ، 2008: 49) . از نقطه نظر تحلیلی، عمل فضایی یک جامعه از طریق کشف فضای آن آشکار می­گردد. درک این فضای خاص برای هر عضو جامعه فقط به لحاظ تجربی قابل ارزیابی است. بنابراین عمل فضایی «مدرن» ممکن است توسط زندگی روزانه یک مستاجر در یک پروژه انبوه­سازی و یا یک پرسه زن و یا فضایی که دو دوست درون یک پارک به هم اختصاص می­دهند تعریف شود. اگر بخواهیم به صورت روشن­تر بیان کنیم، موضوعات مربوط به اختصاص فضا درون یک پارک، ویژگی­ها و امکاناتی که پارک در اختیار فرد می­گذارد، همچون وجود و یا عدم وجود دیوار و نرده، تعداد ورودی­های پارک، فضاهی مخصوص برای خانواده­ها و از این قسم مسائل به عمل فضایی مرتبط می­شود.

 2) بازنمایی فضایی[4]: بازنمایی فضایی تصویری ذهنی از فضا ارائه می­دهد و آن را در قیاس با بعد پارادایماتیک زبان، تعریف می­کند. بازنمایی فضایی در سطح گفتمان و گفتار ظاهر می­شود. بدین ترتیب دربردارنده اشکال قابل بیان از قبیل توصیفات، تعاریف، و به‎ویژه نظریات (عملی) فضا می­باشد. (نک به پریگ، 2008). این بعد به گفتمان­هایی(معماری، شهرسازی، برنامه­ریزی شهری، ...) اشاره دارد که منجر به بازتولید فضای شهری می­شود. در رابطه با بحث این پژوهش، موضوع این بعد این است که جایگاه پارک­ها در فرآیندهای شهرسازی و معماری شهری چیست و پارک چه نقش و جایگاهی در مبلمان شهری دارد. از این بعد، پارک در یک فضای کلان شهری همچون تهران با مفهوم پارک در شهری همچون کرمان متفاوت است. حتی این تفاوت را می­توان در میان پارک­های جنوب شهر و شمال شهر تهران نیز مشاهده کرد.

  در واقع بازنمایی فضایی، همان فضای مفهوم­سازی شده، فضای دانشمندان، برنامه­ریزان، شهرسازان، زیر بخش­های تکنوکراتیک و مهندسین اجتماعی به عنوان سنخ خاصی از هنرمندان با یک تمایل علمی است. هویت همه آن‏ها‎ با چیزی که زیست شده، چیزی که انگاشته شده و چیزی که درک شده مشخص می­شود. بازنمایی فضا، فضای مسلط در هر جامعه­ای (شیوه تولیدی) است. مفاهیم فضایی (همراه به استثنایی که به آن بر خواهیم گشت) به سمت نظامی از نشانه­های شفاهی  گرایش دارد (همان).

3) فضاهای بازنمایی[5]: این جنبه به بعد نمادین فضا مربوط می­شود. بر این اساس فضاهای بازنمایی نه به خود فضا بلکه به چیزهای دیگری نظیر قدرت الهی، لوگوس دولت، نظم مردانه یا زنانه و نظایر آن اشاره دارد. این بعد از تولید فضا با فرایندی از دلالت اشاره دارد که خود را به یک نماد (مادی) متصل می‎نماید. این بعد بر خلاف دو بعد دیگر به میزان کمتری مورد توجه برنامه­ریزان شهری قرار گرفته است. به واقع این بعد بر رابطه بین قدرت و بازنمایی آن از یک فضای دارد. نوع تعامل قدرت و گفتمان حاکم بر یک فضا، به میزان زیادی نوع تخصیص فضایی و روابط اجتماعی درون آن فضا را مشخص می­کند. برای نمونه انتظار می­رود نوع تخصیص فضایی در پارک کرمان با یک ساختار گفتمانی سنتی و پارک­های تهران با ساختار گفتمانی مدرنیستی تفاوت زیادی داشته باشد. همین بعد جایگاه اصلی برای بررسی رابطه بین فضاهای شهری و مقاومت فرهنگی نیز می­باشد. 

   معنای عناصر سه گانه لوفور از طریق ارتباط اعمال فضایی و سازمان اجتماعی- فضایی با تحلیل برنامه­ریزی به عنوان مثالی برای عملکرد قدرت و ایدئولوژی در خلق بازنمایی فضا و همچنین از طریق ملاحظه زندگی روزمره به مثابه امری ذاتی در مفهوم سازی فضاهای بازنمایی روشن خواهد شد. به هر حال، توجه تحلیل لوفور درباره فضا به مثابه فرایندی از توسعه با کار وی درباره شهر شروع شد. آن‎گونه که لوفور به خوبی آگاه بود، زمینه تاریخی به عنوان امری بنیادین باید در هر تحلیلی درباره توسعه و تولید فضا مد نظر قرار گیرد.

  فضا محصول نیروهای ایدئولوژیکی، اقتصادی و سیاسی (قدرت مسلط) است که در تلاش‎اند فعالیت­ها را مشخص، تنظیم و کنترل نمایند که از طریق فضا و در درون آن رخ می‎دهند. لوفور شرحی از فضا ارائه می­کند که پیچیدگی تعدد معانی را نشان می­دهد و می­تواند برای تحقیق درباره فضاهای اجتماعی خاص به کار رود. با فرض این‎که لوفور کارش را در زمینه‎های مختلف و در زمان طولانی انجام داد، در اینجا قصد بر این است که تحلیلی از نظریه وی درباره «تولید فضا» ارائه شود که جنبه­های زیادی را که در صورت­بندی لوفور حیاتی­اند، ارائه نماید.

  از سوی دیگر این فضاها دریافته، پنداشته و زیسته می­شوند. در واقع لوفور دسترسی پدیدار شناسانه به ابعاد تولید فضا را با مفاهیم دریافته[6]، پنداشته[7] و زیسته [8]نشان داد. این سه گانه هم فردی و هم اجتماعی‎اند، نه تنها برای تولید نفس سازنده است بلکه تولید جامعه نیز اساسی است. این سه مفهوم بیانگر فعالیت و فرایندهای اجتماعی و فردی همزمان است.

فضای دریافته: فضا دارای جنبه­های قابل دریافتی است که می­تواند به وسیله حواس ]پنجگانه[ درک شوند. این دریافتن جزء یکپارچه­ای از هر عمل فضایی است. در بردارنده هر چیزی است که خود را برای حواس مطرح می‎کند؛ نه تنها دیدن بلکه شنیدن، بوییدن، چشیدن  و لمس کردن. این جنبه قابل دریافت حسی (فضا) مستقیما با مادیت "عناصری" ارتباط دارد که "فضا"را می‎سازد ( اشمید، 2008) ساختار فضایی سازه­ها و نحوه چینش عناصر درون پارک آن را به عنوان یک فضا متمایز از سایر فضاها همچون فضای یک پاساژ و یا یک منطقه ورزشی و ... می­سازد. یه عبارت دیگر فضای دریافته میان فضاهای گوناگون تمایز ایجاد می­کند.

فضای پنداشته: فضا نمی‎تواند بدون این که حس شده باشد (همان چیزی که لوفور فضای دریافته می‎نامد) پنداشته شود. کنار هم قراردادن عناصر برای شکل دادن به یک «محل» آن چیزی است که به مثابه فضا  در نظر گرفته می‎شود  فضایی که اندیشیدنی مرتبط با دانش را فرض می­گیرد.

فضای زیسته: سومین بعد تولید فضا تجربه زیست شده فضا است. این بعد دلالت بر دنیایی دارد که توسط انسان­ها در اعمال زندگی روزمره­شان تجربه می­شود. از این لحاظ لوفور صریح  است: تجربه زیسته یا تجربه عملی اجازه نمی­دهد که از طریق تحلیل­های نظری به اتمام برسد.  همیشه یک امر مازاد، یک باقیمانده، یک امر غیر قابل بیان و غیر قابل تحلیل باقی می­ماند. اما این باقیمانده­های ارزشمند فقط از طریق ابزارهای هنری قابل بیان هستند.

   از نظر لوفور عمده نظریه ها در رشته­های متفاوت در علوم انسانی، تنها به یکی از ابعاد بالا توجه کرده­اند و بعد سوم نیز اغلب مغفول مانده است. در حالی که برای تحلیل فضاهای شهری توجه به این سه بعد و تعامل دیالکتیکی(یا به عبارت درست تر تریالیکتیکی) آن‏ها‎ با یکدیگر از اهمیت بالایی برخوردار است.

   برای لوفور، فضا در مرکز یک فرایند اجتماعی و تاریخی متداوم است، گرفتار تضاد و نزاع بر سر معانی و ارزش­هاست. تحلیل لوفور، تاریخ وی درباره فضا، می‎تواند به مثابه یک فرایند درک شود که در آن شیوه­های متفاوت تولید، فضای خاص خویش را تولید می‎کنند. لوفور می‎نویسد:

"بنابراین آنچه ما درگیر آن هستیم تاریخ طولانی فضا است. گر چه که فضا نه یک سوژه و نه یک ابژه است اما ترجیحا یک واقعیت اجتماعی است. به عبارتی باید گفت مجموعه ای از روابط فرمهاست. چنین تاریخی میباید از سیاهه­ای از اشیاء.... و همچنین از ایده ها و گفتمان های موجود درباره فضا متمایز گردد. فضا باید هم برای فضاهای بازنمایی و بازنمایی فضا و هم برای روابط متقابل و  ارتباط آن دو با عمل فضایی مسئول باشد. بنابراین تاریخ فضا، مکانی در میان انسان شناسی و اقتصاد سیاسی دارد" (لوفور، 1991: 116)

روش تحقیق

در این تحقیق از روش مردم نگاری استفاده شده است؛ زیرا روشی که می‎تواند به طور دقیق به لایه­های غیر آشکار (که به سختی می‎توان در مطالعات پیمایشی به آن پرداخت) و به انگیزه‎های اصلی مصرف‎کنندگان پارک پی ببرد روش مردم نگارانه است. در تحقیق میدانی برای دیدگاه‌های افراد مورد تحقیق ارزش قائل می‌شوند و محقق می‌کوشد تا از دیدگاه‌های آن‌ها آگاه گردد. در تحقیقات مردم نگاری میان محقق و افراد آشنایی عمیقی[9] صورت می­گیرد، «تا آنجا که ممکن است] محققان باید[ خود را به جای کسانی قرار دهند که می­خواهند آنان را بشناسند» (ببی، 1384: 586). ضمن آن‌که پژوهشگر و افراد مورد تحقیق با هم رابطه متقابل برقرار می‌کنند و سرانجام اینکه برای جمع‌آوری داده‌های اصلی به گفته‌ها و رفتار‌های قابل مشاهده افراد تکیه می‌کند. اما در تحقیقات کمی فرایندهای اجتماعی و ذهنی معمولاً پنهان و کشف نشده باقی می‎مانند، و این همان چیزی است که تحقیقات مردم نگارانه قصد آشکار کردن آن را دارند، یعنی نکات ناگفته ذهنی افراد که معمولاً در قالب پرسش‎نامه­های ساختمند، با پاسخ هایی بسته قابل دسترس نمی­باشد، در این دسته تحقیقات به دست خواهد آمد.

در نتیجه با کمک روش مردم نگاری می‏توان به تکثر معنایی رسید، چیزی که از روش کمی حاصل نخواهد شد. استفاده از این روش در رابطه با زندگی روزمره کمک می­کند تا چند وجهی و چند بعدی بودن مسئله و همین طور پویایی  آن  را به خوبی دریابیم و حتی این امکان را به وجود می‎آورد که عواطفی که مربوط به جزئیات و ویژگی­های زندگی خصوصی افراد است، کشف شود. چرا که هرکس با ویژگی­های فردی که حاصل زندگی اجتماعی اوست در شرایطی متفاوت از سایرین به پرسش‎های محقق مردم نگار پاسخ می گوید و اجازه درک موقعیت­های افراد را به محقق می­دهد[10].

مراحل پژوهش

این پژوهش سه مرحله داشته است:

مرحلة اول برداشت های میدانی بر اساس مشاهده پژوهشگرو مطالعه اسنادی

مرحلة دوم: مصاحبه‎هـــا

مرحلة سوم: تفسیر مشاهده ها و مصاحبه‎ها

برای جمع آوری بخشی از اطلاعات و یافته های مورد نیاز و نیز با توجه به نوع مخاطبان، از سه نوع مصاحبه استفاده شد مصاحبه نیمه ساختمند، مصاحبه عمیق و مصاحبه متمرکز:

دستة اول افرادی بودند که با آن‏ها‎ برای به دست آوردن اطلاعات مورد نیاز مصاحبه صورت گرفت، برخی از  این پاسخگویان شامل نگهبانان و مدیریت پارک، نیروهای انتظامی مستقر در پارک، کانون باز نشسته گان موجود در پارک (پارک مادر کرمان) بودند. در اینجا از مصاحبه‏ نیمه ساختمند و جهت دار استفاده‏ کردیم. به این صورت که بعد از طرح کلی سوالات مورد نظر نزد، مصاحبه ها  با  استفاده ازسئوالات کلی  قابل انعطاف اماپیش تر طرح شده صورت گرفت و مستند گردید .

اما برای افراد دسته دوم از روش گفت‏وگو استفاده کردیم. در این بخش، هدف مطالعه فهم کنش مصرف کنندگان پارک است. این گفت‏وگوها نوعی مصاحبه عمیق است که اجازه می‏دهد تا صدای استفاده کنندگان از پارک شنیده شود. به همین منظور به جای مصاحبه، گفت‏وگو را انتخاب کردیم تا مناسبات محقق با مخاطبان یکطرفه نباشد. برخلاف تحقیق کمی که محقق قالب­های ذهنی خود را بر مخاطب تحمیل می‏کند در روش میدانی مخاطب است که به مصاحبه و محتوای آن ساخت می‏دهد. صداهای مخاطبان باید شنیده شود نه لزوما به خاطر محتواها یا معنای عمیقی که در گفت‏وگو وجود دارد بلکه به خاطر شنیده شدن نفس صدا تا از خلال آن چیزهایی که به نظر محقق و گفت‏وگو کننده نمی‏آید شنیده شود و هردو (هم محقق و هم مخاطب) به چیزی جدید در این گفت‏وگو دست بیایند. برای درک دقیق‏تر از مفهوم گفت‏وگو[11]، ابتدا باید به تفاوت آن با سایر مفاهیم مشابه اشاره کرد. مفاهیمی چون ارتباط[12]، گپ و صحبت[13]، مذاکره[14] و بحث[15]. یک معنای برقراری ارتباط، انتقال اطلاعات یا معرفت در میان اشخاص است. اما در گفت‏وگو طرفین ضرورتا نمی‏کوشند تا آراء یا اطلاعاتی را که پیشاپیش برایشان شناخته شده‏است به معرفت مشترک مبدل سازند. بلکه تلاش اصلی مشارکت کنندگان در گفت‏وگو این است که «چیزی را با مشارکت یکدیگر خلق کننند». گپ و صحبت نشانه نوعی اجتماع دوستانه و سخن مالوف گفتن است. حال آنکه گفت‏وگو میان کسانی می‏تواند برقرار شود که جمع دوستانه‏ای به شمار نمی‏آیند یا سخن آشنائی رد و بدل نمی‏کنند. در گفت‏وگو ممکن است مشارکت کنندگان به لحاظ ذهنی و فکری با هم تفاوت بسیاری داشته باشند (پایا،1381 : 65 – 66).

مذاکره هدف عملگرایانه­تری را دنبال می‏کند از این رو محدودتر از گفت‏وگو است. در حالی که فرد در بحث به دنبال مجاب کردن، قانع کردن و دفاع از مفروضات خود است در گفت‏وگو فرد نه به دنبال توافق بلکه به دنبال خلق معنایی مشترک میان شمار زیادی از افراد است. از خلال تحقیق و پرسش در گفت‏وگو است که نتایج شکل می‏گیرد. همان‏طور که بوهم (به نقل از پایا،1381: 67)  می‎نویسد، گفت‏وگو نشان دهندة نوعی سیلان و جریان معنا میان شماری از افراد است. از رهگذر این جریان معنی، نوعی فهم و درک نو که در آغاز گفت‏و گو وجود نداشت پدیدار می‏شود[16].

اما دسته سوم کسانی بودند که به صورت گروهی در پارک وجود داشتند و محقق با آنان ت مصاحبه گروهی متمرکز را با آنان انجام داد و تعامل جمعی حول موضوعات یا محورهای مورد نظر محقق شکل می‎گرفت. در این گروه محفل های سالمندان، محفل جوانان و محفل خانوادگی قرار داشتند.  در مصاحبه گروهی سوالات تحقیق به شکل دقیقتری به جواب می­رسد. همان طور که ملاحظه خواهد شد در اینجا نیز محقق عقاید قالبی و فرضیات خود را از پیش به ذهنیت مخاطبان تحمیل نمی‏کند.

نکتة مهمی که می تواند ما را به استفاده از روش بحث­های گروهی متمرکز علاقمند سازد انعطاف پذیری آن در طراحی پرسش است، و اینکه پرسش­ها در یک فرایند آزادانه، خلاقانه و خود جوش طرح می‏شوند و پاسخ می­گیرند، اگرچه موضوع حول کانون واحدی دور می زند، اما جریان اندیشه آزادانه بین شرکت کنندگان مسیر خود را طی می‏کند. این روش زمانی مورد استفاده قرار می‎گیرد که دست یابی به میان ذهنیت (ذهنیت مشترک) افراد اهمیت داشته باشد. لذا این روش به ذهنیت یک نفر خاص به صورت منفرد کاری ندارد بلکه سعی در درک مجموع ذهنیت افراد دارد. به سخن دیگر,این روش در ساده ترین تعریف نوعی مصاحبه با حضور یک گرداننده بحث است که بر اساس یک راهنمای از قبل تنظبم شده بحث را هدایت می کند. این روش مناسب ترین راه برای درک این مساله است که یک جامعه در مجموع چگونه می اندیشد.[17]

مرحله سوم: تفسیر مشاهدات و گفت‏وگوها از زاویه‏ای انتقادی (فرآیند تحلیل داده­ها)     

 قبل از هر چیز لازم است ذکر شود که انتقادی بودن روش از این بعد است که صرفا به لحاظ تفسیری به دنبال معنای عمیق در پی گفته‏ها نبوده و هدف شنیدن صداهای مختلفی است که در این مکان­ها جریان دارد و از خلال این صداهای مختلف و گاه معارض تفسیر انتقادی از وضعیت مکان‏ها و فضاهای مورد مطالعه ارائه شود.

در آغاز با توجه به سوالات و اهداف تحقیق داده­های حاصل از مصاحبه‎ها و مشاهدات مکتوب گردید و موارد زائد حذف گردید، سپس زیر عبارات، نکات مهم و کلیدی خط کشیده شد و متناسب با مقوله­های مجزا، گروه­های استفاده کننده، شهرهای مختلف (کرمان و تهران) و نیز طبقه بالا و پائین طبقه بندی شدند و مورد تفسیر قرار گرفتند، به عبارتی داده­ها تجزیه شدند، مفهوم سازی صورت پذیرفت و داده­ها به شکل تازه­ای در کنار یکدیگر قرار گرفتند و بعضا مورد مقایسه قرار گرفتند. در بیان تفسیر صورت گرفته در یافته­ها، سعی گردید از نقل قول­های مستقیم استفاده شود. ویژگی اصلی و مهم گزارش داده­های مصاحبه آن است که روایتی را که می­سازند، با نقل قول­های توضیحی تکمیل می­شوند.

نکته مهم این است که رویه­ها و فرایند طی شده باید قابل اعتماد باشند، قابل اعتماد بودن رویه­ها به این معنا است که مراحل پژوهش مثلاً مراحل تحلیل داده‎ها باید قابل بازرسی باشد و اگر شخص دیگری نتایج را ردیابی کند، دریابد که محقق چگونه به آن نتایج رسیده است و زمانی کار صورت پذیرفته قابل توجیه و دفاع است که روش و وسایل کسب یافته ها قابل دفاع باشند، که سعی گردید پژوهش حاضر از چنین اصولی برخوردار باشد.

روش انتخاب پارکهــا:

سعی گردید، مصرف‎کنندگان پارک‎ها به صورتی انتخاب شوند که دو طبقه اقتصادی بالا و پائین را دربرگیرند، لذا در شهر تهران دو پارک انتخاب شدند، یکی پارک نیاوران به عنوان پارکی که  می‎توان فرض کرد که عمده مصرف‎کنندگان آن را طبقه بالا و متوسط بالا تشکیل می­دهند و دیگری پارک بعثت که  که به نظر می‎رسید بیشتر مصرف‎کنندگان آن، اقشار متوسط پائین و پایین ­باشند. همچنین در شهر کرمان نیز این اصل رعایت گردید، هرچند که اختلاف طبقاتی موجود در بافت شهری کرمان در دو پارک مادر (به عنوان پارک طبقه متوسط بالاو طبقه بالا) و پارک شورا (به عنوان پارک طبقه متوسط پائین و طبقه پایین) به اندازه پارک‎های شهر تهران مشهود و قابل تفکیک نمی‎باشد.

نکته دیگر آن‎که سعی گردید که پارک­های انتخاب شده فراتر از یک پارک محلی و تا حدی منطقه‎ای باشد و به بیان دیگر، گروه‎های مصرف کننده آن از تنوع جغرافیایی بیشتری برخودار باشند که بتوان به غنای بیشتری در توصیف و تحلیل دست یافت و پارک انتخاب شده خاصیت نمایندگی بیشتری از گونه‎های مختلفی از مصرف‎کنندگان را در برگیرد.

از سویی دیگر معروفیت و شهرت پارک در بین شهروندان در مناطق بالا و پائین دو شهر تهران و کرمان و همچنین قدمت پارک در شهر تهران نیز از دیگر دلایل انتخاب پارک بوده است. لازم به ذکر است که در کرمان اکثر پارک‎های شهری مهم موجود، یا از قدمت زیادی ندارند و یا پارک جنگلی است که دارای ساختاری متفاوت با پارک های معمولی است.

در پژوهش حاضر 96 مصاحبه انجام شدکه ده تای آن‏ها‎ مصاحبه متمرکز گروهی است. تعداد نمونه از پیش تعیین نشده بود و  مصاحبه‎ها تا زمانی ادامه یافت که احساس کفایت ایجاد شد‏، یعنی برای محقق روش شد که گونه‎های مصرف کننده پارک، چه گونه‎های هستند و دیگر نمی‏توانیم گونه مهمی به آن‏ها‎ اضافه کنیم. به قول اشتروس از لحاظ اطلاعات به حد اشباع رسیدیم. در این حالت  اشباع نظری بدست آمده، یعنی مشاهده های بیش تر، دانش افزون‎تر فراهم نمی‎کند (نگ .به گلیزر و اشتراوس، 1967).

 

یافتـــهها

کهنسالان و زندگی روزمره در پارک ها: اقلیت ­درکرمان و اکثریت در تهران

عموماً در جامعه سنتی ایران بازنشستگی به معنای شروع یک زندگی جدید تلقی نمی­شود. بسته به نوع و طبقه اجتماعی- فرهنگی بازنشسته، سبک پارک روی وی نیز تغییر می‎بابد. درکرمان چون منبع درآمد فرد به موقعیت خانوادگی او بسیار وابسته است، مثلاً املاکی به وی به ارث رسیده و همان‎گونه که پیشتر گفته شد، و چون قدرت اقتصادی تا زمان حیات عمدتاً در دست کهنسالان باقی می‎ماند، این امر تأثیرهای زیادی بر شکل گیری اخلاقیات پدر سالارانه و مراقبت­های حمایتی از سالمندان و کهنسالان دارد. از همین رو، اطراف کهنسالان غالباً شلوغ است و افراد خانواده، با وجود جدا شدن از خانواده اصلی همچنان سالمندان را تحت حمایت خود قرار می‎دهند. روابط و انسجام خانوادگی حتی بعد از ازدواج فرزندان تا اندازه زیادی صورت پیشین خود را حفظ می­کند و والدین کمتر احساس تنهایی می­کنند. بیگانگی، آپارتمان نشینی و تنزل حقوقی و یا بسیاری از مسائل دیگر در مورد سالمندان کرمان کمتر وجود دارد. بنابراین مقوله پارک رفتن به صورت مستمر، پاتوق کردن در گوشه­ای از پارک به همراه­ هم­سالان و سایر بازنشستگان و یا پیک نیک  برای سالمندان کرمانی معنای چندانی ندارد. فضاهای پارک­های کرمان (پارک مادر و شورا) تقریباً خالی از سالمندان است و ما هیچ گاه پاتوق سالمندان را در پارک­های کرمان مشاهده نکردیم. فضایی عمومی که بخواهد در مورد مسائل روز و سیاست روز گفتگو و تعامل ایجاد کند، برای کهنسالان کرمانی وجود ندارد، و کهنسالان نیز عموماً به این مسائل توجه چندانی نمی‌کنند. از این رو دلیل چندانی برای پارک روی در میان کهن‌سالان کرمانی وجود ندارد و آنان غالباً با این فضای مدرن بیگانه هستند.

اما فضای پارک در زیست جهان سالمندان در تهران معنای متفاوتی از کرمان را تداعی می‎کند. در این‌جا سعی می‎شود که دو زیست جهان عمده در رابطه با سالمندان تهران و موقعیت اقتصادی آنان ترسیم شود و هر چند که بین این دو طیف، حد وسط­هایی هم وجود دارد اما این دو نمونه به عنوان مواردی آرمانی  ارائه می‎شود.

ابتدا کهن‌سالان و بازنشستگان طبقات پایین شهر را مورد توجه قرار می­دهیم. در میان این قشر، کهن‌سالی باعث افت شدید درآمدی و یا در مواردی قطع درآمد می‎شود. کهنسالان در این مناطق عمدتاً دارای دست­هایی زمخت و پینه بسته هستند، لباس­هایی که می‎پوشند چندان نو نیست و از رنگ های عمدتاً تیره‌ای استفاده می‎کنند. اینان کسانی هستند که عمری را به ‎کار و تلاش برای خانواده و فرزندان خود گذارنده­اند و اکنون که فرزندان آنان، از آنان جدا شده‌اند و درآمد آنان نیز تنزل شدیدی یافته است، بسیار ناامیدانه زندگی را می­گذرانند. برای آنان فضای پارک، فضایی برای دور شدن از فضای خانواده، کاهش مزاحمت برای فرزندان و فراموش کردن تاریخ و گذشته است. برای چنین افرادی فضای پارک بیش از هر چیز معنای ضمنی فراموشی را تداعی می‎کند.

عمده کسانی که به پارک می‎آیند، معمولاً از محله­های اطراف پارک است به این دلیل که غالب آن‏ها‎ فاقد وسیله نقلیه هستند و نمی‎توانند به میزان زیادی از محل مسکونی خود دور شوند. گاه پاتوق­هایی که در میان آنان شکل می‎گیرد فضاهای گوشه پارک و دور از هیاهو را به خود اختصاص می­دهند و بحث­های آنان غالباً حول مسائل روز و بحث مالی شکل می‎گیرد و معمولاً نگاه آنان به گذشته، نگاهی سرتاسر رنج آور و حسرت بار است.

در پارک بعثت واقع در جنوب شهر تهران مجاور ترمینال جنوب، روزها و به‎ویژه اوایل صبح تعدادی سالمند دیده می‌شوندکه جمعیت‎شان  بسیار کمتر از پارک نیاوران می­باشد. آن‏ها‎ در در شمال شرقی پارک بعثت که دستگاه­های ورزشی قرار گرفته است دیده می­شوند. اطراف این وسایل چند نیمکت برای نشستن وجود دارد. سالمندان پارک بعثت در این نقطه دور یکدیگر جمع می­شوند و از آن‎جایی که میان نیمکت­ها فاصله می­باشد امکان دور هم نشستن و تماس  چهره به چهره برای همه آن‏ها‎ وجود ندارد. نیمکت­ها همگی در زیر سایه درختان قرار گرفته­اند و از این بابت در فصل تابستان فضای مطبوعی را برایشان ایجاد می­کند. در همان قسمت شمال شرقی پارک کمی آن طرف­تر از دستگاه­های بدنسازی، پشت به ساختمان بهزیستی به سمت چپ و راست دو ردیف دیواره کوتاه سیمانی وجود دارند. از طرفی این دیوارها دقیقا در کنار خیابان شهید سمیعی ساخته شده­اند. عده دیگری از سالمندان هم بر روی این دیوارها در کنار یکدیگر می­نشیند و با هم به صحبت می­پردازند. این قسمت مخصوص نشستن سالمندان می­باشد و تقریبا اکثر پارک روها می­دانند که این فضا به مردان پیر اختصاص یافته و کسی غیر از آنان تمایلی به نشستن در آنجا از خود نشان نمی‎داد. گروه سالمندان در این پارک شامل جمعیت زیادی نمی­شوند. بعضی افراد عضو ثابت هستند و تا حدودی رابطه دوستانه­ای نیز بینشان برقرار است. اما تنگاتنگی روابطشان آنقدر زیاد نمی­باشد. دیدار دوستان و سایر سالمندان از انگیزه­های ثانویه پارک آمدن برایشان محسوب می­شد. بیشتر آنان فقط می­نشینند، اطراف و سایر مصرف کنندگان پارک را نگاه می­کنند و یا با یکدیگر صحبت می­کنند. آن‏ها‎ انگیزه خود از پارک آمدن را مقداری ورزش، پیاده روی و استفاده از طبیعت و فضای سبز پارک بیان می­کردند. آن‏ها‎ بیشتر از آن‎که ورزش کنند نشستن و صحبت کردن را ترجیح می‏دادند. سالمندان و بازنشستگان از وضعیت اقتصادی و درآمدی بالایی برخوردار نبودند. با گذشت سال­ها از عمر جوانی و کار کردنشان هنوز هم بسیاری از آنان دغدغه آب و نان و تأمین مخارج زندگی را داشتند. بیشتر آن‏ها‎ اگر به کار و فعالیت اقتصادی نمی­پرداختند نه از سر سیری و عدم احتیاج بلکه بدلیل این است که دیگر یا توانایی کار ندارند و یا شغل مناسبی که از عهده­شان برآید (با توجه به تخصصی شدن مشاغل) پیدا نمی­کنند. خانه­هایشان کوچک و آپارتمانی و بعضا اجاره­ای می­باشد. اگر هم عده­ای خانه­ای حیاط دار داشته باشند بسیار قدیمی و فرسوده می­باشد و حداقل قدمتی به اندازه سی سال به بالا داشته. سالمندی نیز تمام زندگی خود را وقف تأمین فرزندانشان کرده و اکنون ملکی از آن خود نداشته و طبق گفته خودش سربار فرزندانشان می­باشد. و از این بابت احساس ناراحتی می­نمود. برای او پارک مکان مناسبی جهت کم کردن مزاحمت­هایی بود که احساس می­کرد به فرزندانشان تحمیل می­کند. از نظر وضعیت ظاهری و طرز لباس پوشیدن بسیار ساده و معمولی هستند. بعضی از آن‏ها‎ لباس­هایشان در عین تمیزی کهنه و فرسوده بوده و مشخص بود چند سالی از عمر استفاده آن می­گذشت. آن‏ها‎ لباس مارک دار و مدل­های جدید به تن نداشتند. لباس‎هایشان اغلب ترکیبی از رنگ­های گرم و تیره مانند سیاه، سورمه­ای، قهوه­ای و خاکستری بوده و رنگ­های شاد به تن نمی‎کردند. برای ورزش کردن مجهز نبودند. اغلب لباس و کفش ورزشی به تن نداشتند و با همان لباس­های معمولی خود به پیاده روی و ورزش می­پرداختند. اهل گوش دادن به موسیقی در حین پیاده روی نیز نبودند.این گروه از افراد علی‏رغم کهولت سن هنوز برای تامین زن و زندگی دغدغه مند بودند. همه آن‏ها‎ اهل منطقه خزانه هستند به علت نزدیکی پارک به محل زندگی‎شان به آنجا می­آیند.

 «- حاج آقا شما برای چی پارک می­آیید؟ - برای این­ نعمت زیبای خدا و این طبیعت میام. برای سلامتی میام. اگه نیام پاهام ورم می­کنه.  - تو پارک معمولا چه کار می­کنید؟ یه تسبیح می­گیرم دستم و ذکر می­گم، ذکر روزای هفته، صلوات و.... راه می­رم می‎شینم. به اون صورت دوستی هم ندارم. دوست ندارم کنار کسی بشینم و حرف بزنم چون آدم وقتی حرف می­زنه یا از مردم غیبت می­کنه یا بد کسی رو می­گه و تهمت می­زنه.- چرا تو این پارک می‎آیید؟ - چون نزدیک خونمونه، کجا برم بهتر از این‌جا؟ ما فلکه اول خزانه می­شینیم» (مرد سالمند، 87 ساله، ساکن خزانه)

اما نحوه پارک روی در میان کهن‎سالان در پارک نیاوران درمحلة نیاوران واقع درمنتها الیه شمال تهران که به طور سنتی محل سکونت طبقات بالا و متوسطِ بالا بوده است، بسیار متفاوت است. ظاهراً درآمد  بسیاری از ساکنان این محله در زمان بازنشستگی نیز کاهش نمی‎یابد، و در صورت کاهش نیز به گونه­ای نیست که آنان را درگیر مخارج و مایحتاج روزانه کند. زندگی سرشار و پربار آنان در گذشته و تمکن مالی کنونی، زندگی در آپارتمان­های بزرگ و مجهز و مدرن، داشتن اتومبیل های شخصی، مدرن و نو و نداشتن دغدغه مالی، سرزندگی و شادابی جالب توجهی را در چهره آنان نمایان ساخته است. بر خلاف دیدگاه­های عقل سلیمی، بدن موضوعی سرتاسر بیولوژیکی نیست. دیدگاه مطالعات فرهنگی و رویکردهای زندگی روزمره معتقد است که تکنیک­ها و حالت­های بدنی یکسره توسط عوامل بیولوژیکی تعیین نمی شود. تکنیک­های بدنی امری فرهنگی است. تفاوت در تکنیک های بدنی در میان کهنسالان در طبقات بالا و پایین تهران به خوبی در حالت و چهره و بدن آنان نمایان است. افراد طبقه بالا معمولاً بدن­های متناسب تری دارند. شادابی در گونه­های آنان نمایان است. نحوه راه رفتن آنان آرام­تر و متین­تر است و همین سرزندگی و شادابی اجازه تحرک بیشتر و تخصیص فضای بیشتری به نسبت کهنسالان پارک بعثت به آنان داده است. کهنسالان در پارک نیاوران بر خلاف همتایان بعثتی آنان در مکان شلوغ‎تری حضور دارند، فعالیت­های بیشتری از خود دارند و رویکردشان بیشتر گذشته محور است. معمولاً پاتوق­های مستمرتر و منظم­تری دارند و صحبت­های آنان افتخارات و فعالیت­های آنان در گذشته را به همراه دارد؛ گذشته پرباری داشته­اند و به آینده نیز امید بیشتری دارند.

در میان هیچ یک از دو قشر، همان‎گونه که انتظار می‎رود دیتینگ وجود ندارد و معمولاً نیز پیک نیک برگزار نمی­کنند و به واقع برای هر دو گروه انگیزه اصلی پارک آمدن فرار از خانه و بیکاری و تنهایی  است که به علت جدایی فرزندان، دچارش شده اند.

به واقع کهنسالان نیاوران دنیای گذشته خود را به پارک می آورند، از هم­صحبتی با یکدیگر لذت می­برند و حرف­های زیادی برای گفتن به دیگران دارند.

«از چی تو این پارک خوشتون میاد؟ چی داره که شما رو می‎کشونه اینجا؟  این پارک رو اگه یه روز نبینم روحا کسل هستم. اینجا دوستای دیرینه دارم. پارکای دیگه ممکنه قشنگ­تر باشه، پارک ملت مثلا میدونی خیلی زیباست. ولی خب مثل این دوستام اونجا نیست.وقتی اینارو می­بینم تسکین روح پیدا می­کنم. دوست دارم رفیقامو» (پیرمرد بازنشسته، 78 ساله).

گروه سالمندان از نشانه‌های گوناگون برای تقویت تعلق گروهی و هویت‌بخشی به اعضای خویش استفاده می‌کنند (انتخاب یک فرد به عنوان امین گروه، جمع‌آوری پول از سایر اعضاء و خرید شیرینی آشتی‌کنان در صورتیکه کدورتی میان دو عضو ایجاد شود و یا به بهانه های دیگر).

سالمندان پارک نیاوران را به جهت داشتن قسمت‌هایی که زمین آن مسطح و هموار است، برای ورزش کردن و خصوصاً پیاده‌روی فضای مناسبی می­دانند. مسیر پله­کانی پارک نیز علی رغم طویل بودنش به علت آن‏که‎ ارتفاع پله­ها زیاد نمی­باشد به سالمندان آسیب چندانی نمی­رساند.

«من پارک‌های دیگه هم میرم ولی به این خوبی نیست من وقتی اینجا میام راه میرم اصلاً احساس خستگی ندارم. این پارک در یک حالت و ترازی قرار دارد. ولی اگر برم پارک قیطریه بالا و پایین داره اذیتم می‌کنه. چون این امتیاز را داره من بیشتر مایلم که بیام اینجا» (پیرمرد، 78 ساله، بازنشسته).

میزهای مخصوص بازی شطرنج نیز که در محل نشستن همین گروه وجود دارند، در روز و حتی شب‌ها به وسیله طرفداران شطرنج اشغال می‌شوند. علاقه‌مندان به شطرنج نیز عمدتاً از گروه سنی سالمندان بوده و در طول دوران مشاهده جوانی دیده نشد که به این ورزش مشغول باشد.

به غیر از این جمع که هیاهوی‎شان جالب توجه است. در گوشه و کنار پارک نیز در طول روز سالمندان و بازنشستگانی دیده می‌شوند که به تنهایی یا در جمع‌های دو نفره و به ندرت سه نفر یا بیشتر روی نیمکت‌ها نشسته‌اند. هر کدام به کاری مشغول می‌باشند بعضی صرفاً می‌نشینند و به گفت‎گوی با یکدیگر می‌پردازند و هم زمان از سکوت پارک، هوای خوب و طبیعت آن لذت می‌برند و استفاده می‌نمایند. سالمندانی هم که به تنهایی به پارک آمده‌اند یا بر روی نیمکتی نشسته و مشغول مطالعه روزنامه و کتاب می‌باشند و یا گوشه خلوت و خوش آب‌و‌هوایی را برای نشستن و تفکر به دغدغه‌های خاص زندگی خویش انتخاب کرده و در عوالم خود سیر می‌کنند. این گروه از افراد محیط طبیعی پارک، درختان زیبا و گل‌کاری‌هایش را فضای بسیار مناسبی برای تمرکز و تمدد اعصاب می‌دانند. در مواردی البته به میزان اندک نیز دیده شده که پسر جوانی در کنار سالمندی نشسته و باب گفتگو را با یکدیگر آغاز می‌کنند و مرد سالخورده از دوران جوانی و خاطرات خویش و تجربه پارک آمدن در دوران جوانی خود سخن می‌گوید. در طول روز در پارک نیاوران مرد سالمندی وجود داشت که هر روز به پارک می‌آمد و بعد از حدود یک ساعتی ورزش در گوشه‌ای نزدیک گروه سالمندان و بی آن‎که رغبتی برای پیوستن به جمع آنان داشته باشد تنها روی نیمکتی تا ظهر می‌نشست. در مصاحبه با او مشخص شد که او حدود یک ماه بود که پارک را پناهگاهی موقتی برای گذران وقت و فراموش کردن گرفتاری‌هایش به حساب می‌آورد. از جمله معدود افرادی بود که علاقه خاصی به پارک نداشته و از جوانی هم به پارک نمی‌آمده و بیشتر زندگی خویش را صرف کارکردن نموده بود. او علت حضور خود در پارک را بیکاری و ورشکستگی مالی بیان کرد.

«اینجا که می‌آم گرفتاری‌ام نه اینکه فراموش بشه یه مقدار از خاطرم میره بیرون. من هر چی بیرون از خونه بیام بهتره. پارک یه محیطی است که آرام است و هر کسی کار خودش را می‌کند اینجا وقت زود می‌گذرد. تو خونه که می‌مانم یکدفعه تو فکر می‌افتم. اگه کار باشه من پارک نمی‌آم نه، اصلاً نمی‌آم. کار، اول کار من از سال 74 که بازنشست شدم یک روز بیکار نبودم. تجارت چایی می­کردم» (پیرمرد، 67 ساله، بازنشسته)

خانواده­ها و زندگی روزمره در پارک­ها:

موضوع زندگی روزمره در پارک­ها و تخصیص­های فضایی، مقوله­ای متفاوت با مقوله­های فردی است. حتی نوع خانواده و مفهوم خانواده در شهر تهران و کرمان و نیز مناطق مختلف تهران متفاوت است. مفهوم خانواده در تهران (بخش­های بالای شهر آن) متفاوت از کرمان و پایین شهر است. در کرمان مفهوم خانواده امری کلان­تر است و به همین خاطر همبستگی­ها و روابط اجتماعی در چارچوب روابط خانوادگی و خویشاوندی تعریف می‎شود. مفهوم خانواده منحصرا به زن و مرد و فرزند خلاصه نمی­شود و ممکن است چند نسل را شامل شود. برخلاف کرمان در تهران و به‎خصوص شمال تهران مدرنیته و تقسیم کار اجتماعی بنیان خانواده گسترده را از هم پاشیده است، به همین دلیل حضور خانواده­ها در کرمان و حضور کمرنگ تر آنان در پارک بعثت، با جمعیت کثیرتری همراه است. تخصیص زمانی و مکانی برای خانواده­ها نیز متفاوت بوده است. خانواده­ها در نیاوران معمولاً به صورت زوجی برای ورزش یا قدم زدن در پارک حضور می‎یابند. بیشتر در صبح‎ها و یا عصرها حضور پررنگ‎تری دارند و معمولاً مدت زمان ماندن در پارک نیز چندان طولانی نیست، ولی با این وجود استمرار بیشتری دارد. برنامه ریزی چندانی برای آن صورت نمی­گیرد و معمولاً با حداقل امکانات و بدون وسایل جانبی وارد پارک شده و عمدتاً خریدهای خود (مواد خوراکی) را در داخل پارک یا رستوران­های نزدیک پارک انجام می­دهند. بر خلاف این تیپ خانواده­ها، خانواده­های کرمانی و یا پارک بعثت، معمولاً با تعداد بیشتر و یا چند خانواده همراه با یکدیگر به پارک می‎آیند. فضای ثابتی در پارک را به خود اختصاص می­دهند و در این تخصیص فضا عناصر روشنایی و امنیت مکان نشستن نقشی محوری را دارند. مدت زمان اقامت آنان طولانی­تر است، استمرار کمتری دارد و ازقبل برنامه ریزی شده و همراه با امکانات جانبی (غذای اماده، پیک نیک و...) است. به همین خاطر و به دلیل عدم استمرار آن، پارک جایگاه چندان مهمی در زندگی روزمره ندارد و جایگزین­های آن، شب نشینی­ها، سر زدن به پدر و مادر، رفتن به بیرون از شهر، باغات و ... ( خصوصا برای خانواده­های کرمانی) است.

برای این قشر، برخلاف قشر قبلی، پارک آمدن بیشتر پیک نیک است تا قدم زدن و یا ورزش کردن. جدایی زن و مرد و طرز نشستن افراد دور هم، هیچ گاه حوزه عمومی، به معنای مرسوم آن را در بین چنین خانواده هایی شکل نداده است. گفتگوها به مسائل خانوادگی و جک­ها و شوخی­ها محدود می­شود و فضای مدرن پارک نیز، ادامه همان شب نشینی­ها و دیگر تفریحات سنتی است. این امر در تخصیص فضاهایی برای اطراق خانواده­ها در پارک­های کرمان (برخلاف پارک­های تهران) بیشتر نمایان است. زنان کرمانی به علت نزدیکی به خانواده­های خود و  اقوام و یا دسترسی راحت به آن‏ها‎، رفت و آمدها و شب نشینی­ها را به این­گونه تفریحات ترجیح می­دهند. همچنین اینگونه پیک نیک ها بیشتر مخصوص زوجین جوان و یا کسانی است که مدت زمانی طولانی از ازدواج آن‏ها‎ نگذشته است و بر خلاف پارک­ نیاوران از زوجین کهنسال، خبری در پارک نیست.

والدین فرزندان خود را عامل مهمی برای ترغیب آنان برای پارک آمدن می­دانستند. هر خانواده در پی این بود تا بنا به امکانات خود تنوعی را در زندگی فرزندش ایجاد کند، او را از محیط تنگ آپارتمان دور سازد و امکان بازی و شادی کردن در محیط آزاد و طبیعت وسیع پارک‌ها را برایش فراهم سازد. برخی خانواده‌ها علاقه فرزندان به پارک آمدن را چنان مهم می­دانستند که پارک آمدن را صرفاً منوط به تصمیم آن‌ها می­دانستند. در مواردی هم خصوصاً در روزهای تعطیل خانواده برای فرار از سر و صدای فرزندان و دست یافتن به سکوت و آرامش و دور نمودن بچه‌ها از تلویزیون، کامپیوتر و ... و ایجاد تحرک برایشان آن‌ها را به پارک آورده تا هم خود تفریحی داشته باشند و هم زن و بچه‌هایشان لذتی برده باشند.

«به‎خاطر چی پارک می‌آیید؟ - بیشتر بخاطر بچه‌ام می‌آییم. این‌که بهانه نگیره. براش یه تنوعی هم بشه. مگه خودتون پارک را دوست ندارید؟ - آره ولی بیشتر اونو در نظر می‌گیریم بالاخره گناه داره همه‌اش تو محیط آپارتمان است» (زن، 32 ساله، ساکن خیابان بهار، پارک نیاوران).

« چی شما رو به سمت پارک جذب می­کنه؟ - فضای بسته خونه، آدم میاد اینجا یخورده دلش باز می­شه. بچه­ها تو پارک راحت­ترن. تو فضای خونه خیلی نمی­تونن سر و صدا بدن. اینجا بازی می­کنن به مامان و بابا هم کمتر گیر میدن. این‎جا که می­آییم وقتمون به بچه­ها اختصاص داره و باهاشون هم بازی می­شیم» ( پدرخانواده، 33ساله، پارک بعثت).

در بین خانواده‌ها چنانچه فرزندان کوچک بوده و احتیاج به مراقبت داشته باشند پدران آن‌ها را برای بازی در پارک هدایت و مراقبت می‌کردند و زنان نیز همچون محیط خانه وظایف خانه‌داری خود را ادامه داده و به آماده‌سازی غذا، سالاد و ... مشغول می‌شدند. می‌توان گفت پارک آمدن به صورت پیک‌ نیک خانوادگی برای زنان همه جنبه تفریحی داشته و هم استراحت و آنان می‌توانستند برای مدت زمان هر چند کوتاه برخی مسئولیت‌های خانه‌داری، مراقبت از فرزندان و تا حدودی پخت و پز و آماده‌سازی غذا را به مردان واگذار نمایند و این عوامل حضور مردان را فعال‌تر و پررنگ‌تر نشان می­داد. خانواده‌ها بیشتر سعی می‌کنند در مکان‌هایی که زمین مسطح داشته باشد حال چه به صورت چمن و چه سنگ‌فرش بساط خود را پهن نمایند. اگر در روز آمده باشند با توجه به گرمای آفتاب وجود سایه درختان بر آن فضا را هم باید اضافه کرد. البته آن‌ها در قسمتی می‌نشستند که در مسیر تردد قرار نگرفته باشند که مانع عبور و مرور نباشند. با توجه به مصاحبه‌های انجام گرفته در زمینه انگیزه‌های استفاده خانواده‌ها از پارک می‌توان گفت که بیشتر خانواده‌هایی که دارای فرزند کوچکی می‌باشند که تحت تسلط و کنترل کامل خانواده است مهم­ترین علت و بارزترین انگیزه خود را برای پارک آمدن وجود فرزند خود بیان می‌کردند آن‌ها پارک می‌آمدند برای این‎که تنوعی در زیست روزمره فرزند خود ایجاد کنند و نشاط او را بیشتر سازند آن‌ها پارک را مکانی قلمداد می‏کردند که می‌توانند توجه کامل خویش را به فرزند خود معطوف دارند و اگر نمی‌توانند خانه‌ای بزرگ‌تر و ترجیحاً با حیاط (همچون خانه‌های دوران کودکی خود) برای فرزند خویش مهیا سازند در عوض او را برای تفریح به فضای سبز پارک بیاوردند. آن‌ها لذت استفاده از طبیعت قشنگ و هوای آزاد برای خود را در درجه دوم اهمیت قرار می­دادند.

همچنین خانواده‌هایی که دختران و پسران جوانی داشتند که اگرچه ازدواج نکرده بودند اما در مواردی مستقل از خانواده عمل می‌کردند و نیاز به مراقبت و نگهداری کامل خانواده نداشتند و شرایط سنی آنان به گونه‌ای بود که با دوستان خود هم در صورت تمایل به پارک می‌آمدند مهمترین دلیل خود از حضور در پارک را لذت بردن از طبیعت، دیدار اقوام و آشنایان و گذراندن ساعاتی را در کنار هم و دسته جمعی در یک مکان بودن می­دانستند. آن‌ها به پارک می‌آمدند تا از طبیعت آرامش و انرژی مثبت برای آغاز یک روز کاری یا هفته کاری را کسب نمایند. خانواده‌ها همچنین پارک را مکانی می­دانستند که می‌توانند با چند خانواده دیگر یا به اصطلاح اقوام و آشنایان خود دور یکدیگر جمع شوند و بدون ایجاد سختی و آزار برای کسی به دید و بازدید یکدیگر بپردازند. آن‌ها ملاقات در پارک‌ را راحت، بدون دغدغه و تشریفات می‌دانستند و معتقد بودند این گونه مزاحمتی برای خانواده خاصی ایجاد نمی‌شود. هرکس هر چه دارد می‌آورد و همه با هم استفاده می‌کنند. در واقع پارک بهانه‌ای می‌شود برای دور یکدیگر جمع شدن و با هم بودن. در پاره‌ای موارد جوانان و والدینشان چنانچه فضایی خالی در اطراف مکانی که اطراق کرده‌اند، پیدا می‌کردند به انجام بازی‌های دسته جمعی مثل وسطی و گل کوچک و بدمینتون مشغول می‌شدند. حضور توپ و راکت در این گروه‌ها در کنار بساط خوردنی‌ها عنصر چشم‌گیری بود. عمده فعالیتی که خانواده‌ها در پارک به انجام آن می‌پرداختند دور یکدیگر نشستن و گپ زدن، خوردن صبحانه، ناهار یا شام، بازی با بچه‌ها و در برخی موارد پیاده‌روی و قدم زدن در پارک. همچنین اکیپ خانوادگی شب‌ها خصوصاً پنج‌شنبه شب‌ها بیشتر از شب‌های دیگر در هفته، حتی صبح جمعه در تابستان دیده شدند. در مورد خانواده‌ها می‌توان گفت که میان دوری و نزدیکی محل زندگیشان و مدت زمان سپری شده در پارک رابطه مستقیمی وجود دارد. هرچه محل سکونت خانواده‌هایی که در پارک نیاوران بودند به پارک دورتر بوده مدت زمان اقامت آن‌ها نیز در پارک طولانی‌تر و با تجهیزات کامل‌تری در پارک حاضر می‌شدند. یکی از عوامل مهمی که در تخصیص فضا در پارک‌ها در سایر موارد مشاهده شده موثر بود این بود که خانواده حتی المقدور ترجیح می­دادند که در مکانی بنشینند تا نزدیک محوطه بازی کودکانشان قرار داشته باشد تا براحتی بتواند آن‌ها را کنترل و مراقبت نمایند.

خانواده­هایی که به پارک نیاوران می­آمدند اغلب از مناطقی دورتر به آنجا آمده­ بودند (رسالت، هفت تیر، سهروردی و...) می‌توان گفت اهالی نیاوران  پارک‌روهای موقتی بودند که چند ساعتی در پارک می‌نشستند، قدم می­زدند، ورزش می‌کردند و سپس به خانه‌های خود که در بیشتر موارد همان اطراف پارک و منطقه نیاوران بودند، راهی می‌شدند. خانواده‌های زیادی بودند که خانه‌شان نزدیک پارک بوده و ناهار یا شام را در منزل یا رستوران صرف می‌کردند و تنها به قصد قدم زدن و هواخوری به پارک می‌آمدند. آنها به لحاظ پرداخت هزینه رستوران محدودیتی نداشتند. گاهی صبحانه را در پارک صرف می­کردند و برای ناهار به خانه بر می‌گشتند. برخی از آنان نیز یا خودشان و یا اقوامشان در اطراف تهران و شمال باغ یا ویلایی داشتند که در ایام تعطیل به آنجا می­رفتند. خانواده­ها در پارک نیاوران به پخت و پز غذا نمی­پرداختند.

در پارک بعثت به نسبت نیاوران استقبال بیشتری از سوی خانواده­های ساکن منطقه خزانه و اطراف آن برای پارک آمدن صورت می­گرفت. اکثر خانواده­ها همان حوالی پارک  یا اطراف خزانه زندگی می­کردند. پارک بعثت وسعت زیادی دارد و سطوح وسیعی در آن پوشیده از چمن می­باشد. این عوامل و وجود دریاچه­­های پارک و خنکای مطبوع حاصل از آب و سایه درختان فراوان در ترغیب آنان برای پارک آمدن تأثیر بسزایی دارد. عامل مهم دیگر برای خانواده­ها حضور نیروی انتظامی و برقراری امنیت توسط آنان می­باشد. طی دوسال گذشته که پلیس فعالیت خود را به صورت دائمی در پارک آغاز نموده بسیاری از آسیب­ها و معضلات در پارک کمتر دیده شده و تاثیرات ناشی از بدنامی پارک  در ذهن خانواده­ها کاهش یافته است.

 «قبلا پارک اینقدر امنیت نداشت. ما خودمون هم بعد از مدتی تازه اومدیم. یک سال پیش اینجا امنیت نداشت. معتادها زیاد شده بودن. الان جوری شده که گشت پلیس بیشتر شده. خلاف کارهارو جمع کردن. الان یه مقدار بهتر شده. مردم دیگه میان. ما هم آمدیم نسبت به قبل دیدیم بهتر شده. امنیتش بهتر شده. خانواده­ها وضعیت اینجارو خوب نمی­دونن. قبلا ما خودمونم اینجا رو قبول نداشتیم» (مرد جوان، 29 ساله، شغل آزاد).

مساحت زیاد پارک این امکان را به خانواده­ها می­داد تا فضایی وسیع­تر را برای نشستن تصاحب کنند.

زنــان و پارک:

زنان نیز همچون سایر اقشار جامعه بخشی از مصرف ‌کنندگان پارک را شامل می‌شوند که در پاره‌ای اوقات حضور آنان همراه فرزندان یا بدون آن‏ها‎ دربرخی پارک­های تهران قابل توجه است(بویژه در ساعات روز).اما به طور کلی نسبت جمعیت زنان در پارک­ها نسبت به مردان کمتر است. در ساعات اولیه صبح که فضای پارک بیشتر در انحصار فعالیت‌های ورزشی می‌باشد و عصرها قبل از تاریکی هوا حضور زنان پررنگ‌تر و فعال‌تر است. در روز رفته رفته هر آنچه که به ظهر نزدیک‌تر می‌شویم از تعداد آنان کاسته می‌شود تا جایی که نزدیک ظهر تعداد آنان بسیار کاهش یافته و شاید بتوان گفت پراکندگی‌شان بسیار انگشت‌ شمار است. عصرها نیز کمی بعد از تاریک گشتن هوا زنانی­ که به تنهایی و دسته جمعی به پارک آمده بودند راهی خانه­هاشان می­شوند. و تعداد بسیار کمی باقی می­مانند. اواخر شب زنان فقط در جمع خانواده­هایشان و یا با همراهی شوهرانشان در پارک باقی می­ماندند.  اکثر زنانی که در روز خصوصاً صبح زود در پارک­ها مشاهده می­شوند به جهت به تن داشتن کفش و لباس‌های ورزشی مشخص می‌شد که عمده فعالیتشان در پارک همان ورزش می‌باشد.

تعداد زنانی که به تنهایی در سطح پارک به قدم زدن بپردازند کمتر از مردان بوده و در عوض اطراف باشگاه­های ورزشی زنانی مشاهده می­شدند که با ساک‌های ورزشی خود به ورزشگاه وارد شده یا از آن خارج می‌شدند. ساعات کار باشگاه روزها مخصوص بانوان و شب­ها برای مردان در نظر گرفته شده بود. زنان در ساعات اولیه صبح حضورشان بیشتر بوده و بعد از مقداری ورزش و نرمش (هرکس مدت زمان متفاوتی را به این کار اختصاص می‎داد) به منزل خود بازگشته و به کارهای روزانه‌شان که از مهمترین آن‏ها‎ خانه‌داری بود مشغول می‌شدند. روزها کسی از زنان به چشم نمی­آمد که همچون مردان در گوشه خلوتی نشسته و به مطالعه کتابی یا روزنامه‌ای بپردازد. زنان همانند مردان در چمن‌ها و روی نیمکت‌ها آزادانه به استراحت و دراز کشیدن نمی‌پرداختند و انجام این عمل را بد، خلاف عرف و موجب جلب توجه مردان می‌پنداشتند. از دریچه‌ای دیگر بر اساس مشاهدات انجام گرفته در پارک نیاوران در حیطه ورزش به نظر می‌رسید که زنان بیشتر ترجیح می­دهند به قدم زدن و پیاده‌روی بپردازند تا کار با دستگاه‌های بدنسازی.

اجتماع زنانه در پارک کم­تر از گروه مردانه به چشم می‌آمد. زنان در جمع خود در مورد شوهران، فرزندان خود، مسائل خانه­داری و آشپزی و شیرینی پزی صحبت می­کنند. آنان معمولا زنانی هستند که ساکن یک مجتمع یا یک محله می­باشند. در موارد معدودی بینشان رابطه خویشاوندی هم برقرار بود. شغل زنانی­ که در طول روز به پارک می‌آمدند اکثراً خانه‌داری بود و زنان شاغل تنها کسانی بودند که مشاغلی پاره وقت را در دست داشتند. زنان شاغل روزهای پنج‌شنبه و جمعه بیشتر به پارک می‌آمدند (با واسطه تعطیلی محیط کار). این‎که گروهی از زنان در پارک دور یکدیگر جمع شوند و آنجا را به پاتوق خویش تبدیل سازند و چند ساعتی را در پارک به گپ زدن بپردازند بسیار کمتر از مردان به چشم می­آمد. جمع‌های زنانه از ثبات و استمرار خاصی پیروی نکرده و به صورت ناپایدار و هرازگاهی شکل می‌گرفت. عمده فعالیت‌هایی که زنان در پارک به انجام آن می‌پردازند قدم زدن و پیاده‌روی در سطح پارک، نشستن در گوشه‌ای از پارک برای هواخوری، گرفتن آفتاب و صحبت با دوستان خود و تا حدودی ورزش کردن با دستگاه‌های بدنسازی، استفاده از استخر و سالن بدنسازی ورزشگاه­های ساخته شده در پارک، می‌باشد. بنابراین می‌توان گفت که زنان همانند گروه بازنشستگان و سالمندانی که قبلاً ذکر کردم فضای خاصی از پارک را به خود اختصاص نداده‌اند. آنان عدم تجمع روزانه و مداوم خود را به غیر از وقت‌گیر بودن وظایف زنانه‌شان ناشی از ساختارهای فرهنگی اجتماع و شرایط جامعه پذیری نیز می­دانستند. اینکه همیشه روال معمول به این صورت بود که مردان بعد از بازنشستگی به پارک می‌آیند و روز خود را آنجا به هواخوری و تفریح می‌پردازند و زنان هیچگاه حتی در سالمندی از کار خانه­داری بازنشست نمی­شوند و همیشه و تا جایی که توانی در بدن دارند اعضای خانواده از آنان انتظار دارند.

در مصاحبه‌هایی که با زنان انجام می­گرفت عده‌ای از آنان به محدودیت و عدم آزادی، عدم امنیت و آرامش خاطر برای زنان در محیط پارک اشاره می‌کردند و این عوامل را موجب عدم تمایل به حضور خود و یا دخترانشان در پارک می­دانستند. زنان از نگاه‌های کنجکاو مردان و آزارهای زبانی که از سوی آنان متحمل می‌شدند شاکی بوده و محیط پارک را نامناسب می­دانستند. آن‌ها دوست نداشتند که برای تفریح خصوصاً تنها به پارک بیایند مگر آن‎که با جمع خانواده و یا همراهی شوهرانشان باشد. این­گونه اعتراضات زنان در مورد مردان در پارک بعثت به میزان چشم­گیر تری به چشم می­خورد. هر چند در پارک نیاوران هم مواردی مشاهده شد:

«شما چرا پارک می‌آیید؟ - من فقط بخاطر ورزش می‌آم برای تفریح اصلاً نمی‌آم. چرا مگه پارک رو دوست ندارید؟ از چی تو پارک بدتون می‌آد؟ - من پارک و هوای آزاد را دوست دارم ولی چون هر وقت اومدم برام مزاحمت پیش اومده. من برام مهمه که تو لاک خودم باشم و توجه کسی را جلب نکنم. برام جالبه که با بچه‌ام هم که می‌آم بهم گیر میدن. خدا را شکر شوهرم در ایران بزرگ نشده و روشنفکر است. من تنهایی می‌ترسم پارک بیام. لباس جلب توجه‌دار هم که نمی‌پوشم. پسرم وقتی می‌ریم برای باباش از مزاحمت‌ها تعریف می‌کنه احساس بدی دارم. این بزرگترین درد من است که همه اینجا به هم توجه می‌کنند ولی تو اروپا و خارج این جوری نیست» (زن جوان، 37 ساله، ساکن نیاوران).

 جمعیت زنان در پارک نیاوران بیشتر از پارک بعثت دیده می­شد. احساس آزادی و امنیت بیشتری داشتند. زنان لباس­هایی مدرن­تر به تن داشتند. اکثر زنان در پارک نیاوران با چهره و موهایی آرایش کرده و آراسته بودند. زنان از رنگ­های شاد به میزان بیشتری در استفاده از روسری و مانتو، استفاده می­کردند. در برخی موارد تفاوت چندانی میان پوشش زنان جوان و پیرتر دیده نمی­شد. گاهی مواقع با توجه به لباس و اندام متناسب زنان بدون نگاه کردن به چهره‌شان تشخیص سنشان  کار آسانی نبود. ناخن­های برخی زنان مسن مانند دختران جوان با رنگ­های شاد لاک زده شده بود. آن‏ها‎ به تناسب اندام و زیبایی ظاهری خود توجه زیادی نشان می­دادند. زنانی که ظاهری مذهبی و سنتی داشته باشند مثلاً مانتوی بلند به تن و یا حتی چادر به سر داشته باشند به ندرت به چشم می­خورد. در پارک نیاوران زنان زیادی ورزش می­کردند. آن‏ها‎ پیاده روی می­کردند، گاهی در حین راه رفتن حرکات کششی و نرمش­های خاصی را انجام می­دادند و در صورتیکه توانایی جسمی داشتند از وسایل ورزشی نیز استفاده می­کردند. زنان خیلی مسن (بیش از 70 سال) هم در پارک برای ورزش دیده می­شدند. در پارک نیاوران زنان نیز مانند مردان و با آزادی، عدم احساس محدودیت و راحتی خاطر از وسایل بدن سازی استفاده می­کردند. گاهی اوقات زنان بعد از  ورزش دور یکدیگر جمع می‌شدند، می­نشستند، خستگی در می­کردند و با یکدیگر به صحبت می­پرداختند. گاهی برای خرید و پاساژ رفتن با یکدیگر قرار می­گذاشتند. معمولاً برای حفظ اندام بعد از ورزش چیزی در پارک نمی­خوردند. زنان نیاوران به ندرت پیش می­­آمد که برای پیک نیک و غذا خوردن به پارک آیند. در چنین مواردی رفتن به باغات خارج از تهران با خانواده و کافی شاپ و رستوران را ترجیح می­دادند. و در مقابل پرسش پژوهشگر در مورد دلیل عدم تمایل‎شان به این کار آن را دور از سبک زندگی و فرهنگ مردم آن منطقه می­دانستند و معتقد بودند اهالی  این منطقه این کار را نمی پسندند.

در پارک بعثت شمارِ زنان نسبت به پارک نیاوران کمتر است. آن‏ها‎ کمتر ورزش می­کردند. البته صبح­های زود در پارک بعثت ایستگاه سلامتی با هدایت مربی از سوی شهرداری اجرا می­شد. تنها در این گروه که برای ورزش دور یکدیگر جمع می­شدند معمولا تعداد زنان بیشتر بود. اما باز هم به نسبت پارک نیاوران چشم­گیر نبودند. این گروه هم معمولا با لباس‏هایی ساده و نسبتا ارزان قیمت به ورزش می­پر داختند. و بر عکس زنان نیاوران کفش‎های اسپرت گران قیمت و مرغوبی به پا نداشتند. در طول روز و عصرها زنان به تنهایی و با دوستان به ورزش نمی­پرداختند. گاهی مواقع زنان برای پیک نیکی زنانه به پارک می‏آمدند، زیر اندازی را پهن می­کردند، دور یکدیگر می­نشستند و به صحبت و خوردن چای و تنقلات مشغول می­شدند. پوشش زنان در پارک بعث ساده­تر و مذهبی­تر بود. زنانی که چادر به سر داشته باشند و یا مانتوهای بلند به تن داشته باشند بیشتر دیده می­شدند. زن­های مسن­تر مو و چهره آراسته و آرایش کرده­ای نداشتند. تناسب اندام و شادابی خود را در اثر کهولت سن از دست داده بودند. زنان جوان هم ظاهری خیلی مدرن نداشتند. آرایش صورت و موهایشان چندان زیاد و جالب توجه نبود. رنگ­­های شاد و جلوه دار در مانتوها و روسری­هایشان کمتر دیده می­شد.    

جوانان و زندگی روزمره در پارک:

جوانان پویاترین کنش‎گران شهر هستند و بیش از هر قشر دیگری هم کلیت متناقض و پیجیده زندگی شهری را تجربه کرده و هم این تناقضات و پیچیدگی­ها را آشکار می­سازند.

در ایران امروز عموماً به جوانان به عنوان معضل نگریسته می­شود. اهدافی مثل انتقال ارزش‎های نسل انقلاب به هر قیمت از سوی سرآمدان حاکم، نشان ندادن رغبت به ازدواج از سوی جوانان، افزایش طلاق، مساله بیکاری، پروبلماتیک مشروعیت و بسیاری از مباحث محوری در میان رهبران کشور، مقوله­های مربوط به جوانان است. از این رو و به تعبیری فوکویی، چشم  سراسر بین قدرت بیش از هر حوزه دیگری توجه و تمرکز خود را بر روی این گروه متمرکز کرده است. به همین دلیل مقاومت که جزء همیشه حاضری در کنار قدرت است، بیش از همه در میان جوانان آشکار می­شود. همان‎گونه که دوسرتو بیان می‎کند «زندگی روزمره عرصه مقاومت است» (نک: اباذری و همکاران، 1387) و از آن جایی که قدرت مدرن سرتاسر زندگی روزمره را فرا گرفته است، از این رو حتی نحوه خوردن، آشامیدن، راه رفتن، طرز و تکنیک­های بدنی، نحوه پوشیدن و بسیاری امور ظاهرا معمولی و پیش پاافتاده ما، آلوده به قدرت است و همزمان می‎تواند همراه با مقاومت باشد. در زمینه موضوع این مقاله نیز بیشترین میزان  نظارت در رابطه با زندگی روزمره و پارک­ها به مقوله بدن و نظارت بر بدن جوانان مربوط می­باشد.

فوکو در مورد رابطه بدن و قدرت معتقد است که قدرت به واسطه تکنیک­های نظارت سعی می­کند که بدن را تحت انقیاد در آورد. از این رو بدن آگاهی، در مطالعات فرهنگی به حوزه مطالعاتی مهمی برای مقاومت فرهنگی تبدیل شده است. در همین راستا، به این امر پرداخته می‎شود که چگونه قدرت (و به شکل کلی‎تر آن فرهنگ)  بر بدن انسانی، زمانی که بدن درگیر جریان فعالیت‎های روزمره­اش است) تاثیر می­گذارد. به واقع این کار با بررسی نقش نیروهای فرهنگی و اجتماعی در سازماندهی  مدیریت بدن در زمینه روزمره انجام می­گیرد. به همین سیاق، شل راه رفتن، محکم راه رفتن، میزان سرعت و نحوه حرکت دادن دست­ها در درون پارک­های تهران و کرمان، به خوبی در مقوله تکنیک­های بدنی- اموری که آموخته شده‌اند- موثر است. از سوی دیگر مقوله لباس و بدن، مقوله مهم دیگر در این رابطه است و به واقع همان‎گونه که دوسرتو مصرف را نوعی مقاومت تعریف می‎کند، آراستن بدن نیز نوعی مقاومت تلقی می‎شود. زیرا جوانان به این واسطه مقوله‎های ثبت شده برای کالاها، مانند ارزش استفاده را می‎شکنند و ایده‎های نمادین دیگری بر آن‏ها‎ نهاده­اند که آن‏ها‎ را بیشتر می­توان بر اساس ارزش معنا بخشی آنان تعریف کرد. همان‌گونه که پیشتر گفته شد تهران به عنوان شهری مدرن (البته بیشتر در بخش‎هایی از شمال شهر تهران) عصر مصرف‎گرایی را از سر می­گذراند. جوانان این مناطق و به ویژه دختران، غالبا پرسه زنانی در خیابان­ها، پیاده­روها، مراکز خرید و به خصوص پارک­ها هستند.

جوانانی که وارد پارک نیاوران می‎شوند به واقع با نحوه آراستن بدن خود (مثل پوشیدن لباس­های مارک دار) تکنیک­های بدنی (راه رفتن، کم کردن فاصله مرسوم با جنس مخالف) هم‎زمان با این‎که غالب فضاهای پارک را جستجو کرده و به خود اختصاص می­دهند، نوعی مصرف نمایشی را نیز ارائه می­کنند. دیتینگ را می‎توان مخصوص چنین پارکی توصیف کرد. جوانانی که برای دیتینگ به این پارک می‎آیند، جسارت بیشتری از خود به نمایش می­گذارند. آنان به راحتی، فاصله خود را با جنس مخالف کم می­کنند، تماس­های بدنی در میان آنان (دست دادن و یا دست یکدیگر را گرفتن و ...) رواج زیادی دارد. تٌن صدای انان نسبتا بالا است و ترس چندانی از نیروهای انتظامی و بسیج ندارند. نیروهای انتظامی و بسیج نیز، مراعات آنان را کرده خانواده­های آنان سخت‎گیری و مشکل کمتری با چنین قرار ملاقات­هایی از خود بروز می­دهند و ارتباط با جنس مخالف هرچند با رعایت چارچوب­هایی، در ساختارهای ذهنی­شان پذیرفته­تر است. در این شرایط نیروی انتظامی نیز  دچار کلافگی گشته حیطه عملکردش   متفاوت می­گردد و گاهی در نشان دادن عکس العمل دچار سردرگمی گشته و نمی­داند با آن‏ها‎ چه برخوردی داشته باشد؟ آن‏ها‎ تلاش می­کنند تا با حضور خود تنها نمایشی از قدرت را ارائه دهند و تنها می‎خواهند به جوانان تحت نظارت بودنشان را بفهمانند. پارک نیاوران برای جوانان که برای پاتوق و دیتینگ به انجا می­آیند، تنها مکان برای قرار ملاقات نیست و کافه­ها، فست فودها، مراکز خرید و مکان­های زیاد دیگری باعث می­شود که آنان پارک را به عنوان مکانی برای دور هم جمع شدن و استراحت برگزینند. نوع پوشش و تکنیک­های بدنی آنان در تخصیص زمان (غالباً در عصرها پارک جولانگاه جوانان می­شود) و فضای پارک، نوعی فضای ذهنی را ایجاد می­کند که­ از ورود افراد از طبقات دیگر جلوگیری می‎کند. به عبارت دیگر، جوانان فضای پارک را به اسم خودشان، به گونه­ایی نانوشته سند می­زنند.

برخلاف پارک نیاوران، پارک بعثت حضور چندان چشمگیری از جوانان را نشان نمی­دهد. تاریخ پارک و گذشته آن (این‌که سابقاً معتادین زیادی در آن بوده است و فاقد امنیت است) فضایی ذهنی را شکل داده است که حضور در برخی ساعات شبانه روز و حتی برخی روزهای سال و هفته با نوعی برچسب زنی (اعتیاد، دزدی و ...) همراه می‎شود. اگر حضور دانشجویان پیام نور در برخی ساعات روز سال را مستثنی کنیم، غالباً دیتینگ­ها در بیشتر مواقع مربوط به زوج­های جوان و یا کسانی می­شود که با هم نامزد هستند. حضور نیروی انتظامی (که به طور شبانه‎روزی گشت دارد و در پارک پایگاه زده است) نه به معنای عدم امنیت و مزاحمت برای جوانان – همچون پارک نیاوران- بلکه امنیت را برای آنان فراهم آورده است. فضا به گونه­ایی است که ماموران نیروی انتظامی نیز پی برده­اند که فضای پارک مکانی برای دیتینگ دوستی نیست، از همین رو دختران و پسران، غالبا احساس امنیت خاصی نسبت به حضور آنان احساس می‎کنند. سبک پوشش آنان غالباً مطابق با هنجارهای رسمی جامعه است. دختران غالبا ساده و حتی بعضا چادر می­پوشند و پسرها هم سر و وضعی معمولی دارند. مصرف گرایی و مصرف نمایشی چندانی در میان آنان رواج ندارد و به علت پایگاه طبقاتی نسبتا پایین آن‏ها‎، توانایی ورود به این عرصه را کمتر به‎دست می‎آورند. تماس­های بدنی میان آنان کمتر بوده و معمولاً فاصله بین آنان کمتر از جوانان در پارک نیاوران است به عبارت دیگر حجب و حیا و رعایت هنجارها به میزان بیشتری دیده می­شود. از فضاهای متنوع پارک چندان استفاده­ایی نمی­کنند و معمولا مکانی را انتخاب می­کنند که به اصطلاح جلوی دید باشد. مدت زمان حضور آنان در پارک بیشتر از جوانان در پارک نیاوران است و حضور آنان در پارک استمرار کمتری دارد. بر خلاف پارک نیاوران، روزها پارک از حضور چنین کنشگرانی  تقریبا خالی می­شود.

در پارک‌های مشاهده شده در کرمان جوانان گروه وسیعی بودند که می‌توان گفت پررنگ­ترین حضور را از خود به نمایش می‌گذاشتند. بنابراین چگونگی مصرف پارک توسط جوانان طیف وسیعی از فعالیت‌ها را در بر می‌گیرد. حضور جوانان نیز در پارک عصر‌ها و شب‌ها بیشتر است. تقریباً می‌‌توان گفت در گوشه و کنار پارک هر کجا که چمن و سکو و نیمکتی برای نشستن وجود دارد، جوان یا جوانانی هم حضور دارند. تنها قشری که در همه پارک‌ به گردش پرداخته و همه فضاهای آن را مورد کنکاش قرار می­دهد، جوانان هستند. جوانان پسر بهترین و بیشترین گروهی بودند که بهترین اطلاعات را از پارک و افراد در اختیار داشتند. البته شایان ذکر است که در کرمان به علت شرایط آب و هوایی روزها بسیار گرم بوده و تابش خورشید بسیار آزار دهنده است. از طرفی در پارک‌های کرمان طراحی و ساخت پارک به صورتی است که فضای وسیعی که در سایه درختان قرار گرفته باشد و فضایی خنک را ایجاد کند چندان به راحتی قابل دسترس نیست، خصوصاً پارک مادر که بیشتر درختان آن کاج هستد و سایه خاصی را بر زمین نمی‌اندازند و ساعاتی از روز وجود داشت که تنها کسانی از کرمانی‌ها که در پارک به چشم می‌خوردند باغبانان بودند. طبیعتاً روزها در پارک‌های کرمان جوانان به میزان اندکی حضور داشتند. تعداد انگشت شماری در ساعات اولیه صبح به پارک می‌آمدند و به پیاده­روی و کار با دستگاه‌های بدنسازی می‌پرداختند و در طول روز و هر چه به ظهر نزدیک می‌شدیم از تعداد جوانان در پارک به شکل چشمگیری کاسته می­شد.

در هر دو پارک مشاهده شده در کرمان جوانان در بیشتر نقاط پارک حضور داشتند. بیشترین فعالیت‌هایی که جوانان به انجام آن می‌پرداختند عبارت بود از: قلیان کشیدن، سیگار کشیدن، پاتوق کردن در مکانی و به نظر بازی پرداختن. پرسه زنی در سطح پارک و تماشای افراد، بر قرار ساختن دیتینگ و ارتباط با جنس مخالف، در موارد نسبتاً کمتری ورزش و مطالعه کردن و استفاده از لب‌تاب‌های شخصی آن هم در پارک شورا به علت مجهز بودن به سیستم اینترنت بی‌سیم و جالب تر از همه برگزاری میهمانی‌های دسته جمعی مثل جشن تولد گرفتن.

به‎طور کلی می‌توان گفت در کرمان هم پارک‌ها فضای مناسبی است که از سوی جوانان برای برقرار ساختن دیتینگ خود و یا پاتوق کردن با دوستانشان مورد استفاده قرار می‌گیرد. در پارک مادر و شورا گروه‌هایی از جوانان وجود داشته که میهمانی‌های دوستانه و دسته جمعی از قبیل جشن تولد را در پارک برگزار می‌کردند. در این گروه‌ها تفکیک جنسیتی وجود نداشت دختران و پسران جوان دور یکدیگر جمع می‌شدند و مراسم خویش را اجرا می‌کردند، در عین حال نیز سعی می‌نمودند شادی دسته جمعی خود را با شرایط پارک به عنوان یک فضای عمومی وفق دهند (ملایم کردن صدای موزیک،  کف‌زدن‌های آهسته و ...). آنان پارک را برای دور هم بودن و با یکدیگر نشستن و شادی کردن انتخاب کرده بودند. آنان اظهار می­داشتند که از یک طرف در خانه و در حضور خانواده‌هایشان آزادی لازم برای میهمانی و جشن‌ گرفتن را ندارند با حضور آن‌ها نمی‌توانند آزادانه با دوستانشان ارتباط داشته باشند و احساس راحتی نمی‌کنند و از طرف دیگر بعضی از دوستان هم در صورتی‌که جشن تولد در خانه برگزار شود از آمدن خودداری می‌کنند وحضور در جمعی مختلط از هر دو جنس در فضای عمومی همچون پارک و در جمع سایر دوستان برایشان جلوه موجه‌تری داشته است.

معنا و مفهوم پارک برای جوانان کرمانی در هر دو پارک مادر و شورا چیزی حتی متفاوت با بعثت است. می­توان گفت که دیتینگ هرچند در پارک­های کرمان ( به‏ویژه پارک مادر و پارک جنگلی) تا حدودی رواج دارد اما بسیار کمتر از تهران از نظر اجتماعی پذیرفته است. ساختار سنتی کرمان، نوع اقتدار سنتی قوم مدارانه و خویشاوندی و پدرسالارانه در این شهر، ترس از دیده شدن و آبروریزی برای جوانان کرمانی، و این‌که پارک­های کرمان مکانی است که هر آن ممکن است دست آنان را رو کند، باعث شده است که جوانان در کرمان به دلیل ترس از برچسب­ خوردن حاضر به پذیرش این ریسک نباشند. همچنین با وجود ورود کالاهای مصرفی و شیک فراوان در کرمان، سبک و شیوه و تکنیک­های استفاده از این کالاها چندان خلاقانه نیست. در این ساختار، بدن اهمیت چندانی ندارد و یا بهتر است بگوییم بدن در بین عده زیادی امری تقریباً فراموش شده است. تمام این موارد نشان از تاثیر جایگاه اجتماعی- فرهنگی و اقتصادی افراد در شکل دادن به زندگی روزمره آنان دارد.

همچنین تفاوت در شیوه­های مصرف و زندگی روزمره در میان جوانان در پارک­های کرمان و تهران روابطی متناقض، چند وجهی و پیچیده را به نمایش می­گذارد. مصرف و شیوه­های پارک رفتن در نیاوران از یک سو مقاومتی فرهنگی در برابر گفتمان رسمی را به نمایش می­گذارد، تفاوت نسلی خود را به رخ نسل­های پیشین می­کشد، اخلاقیات جدیدی را بنیان می‌گذارد و از سوی دیگر با همین مصرف تمایزات اجتماعی و پایگاه فرهنگی خود با دیگر طبقات را یادآوری می­کند و به این طریق سلطه­ایی طبقاتی را شکل می­دهد. بنابراین مصرف همزمان پارک، شیوه‏های پارک روی و نحوه استفاده از پارک، به طور همزمان هم مقاومتی فرهنگی و هم استیلا و انقیاد را به همراه دارد. به واقع هدف اصلی نظریات زندگی روزمره هم نشان دادن و رونمایی از همین تناقضات زندگی روزمره است و همانطور که گفته شد، در تفکرات قاعده مند پیشین جای نمی­گیرد. همچنین تکنیک­ها و شیوه­های استفاده از یک فضا، از یک زمینه فرهنگی به زمینه فرهنگی دیگری تفاوت می‎کند و نشان دهنده این امر است که درون هر اجتماعی، مجموعه متفاوتی از هنجارها وجود دارد که مشخص می­کند بدن چگونه عمل کند، چگونه خود را بیاراید و چگونه بدن مدیریت شود؟ تفاوت در سبک­های پارک روی در میان گروه­های مختلف نیز نشان می­دهد که هر گروه اجتماعی، برخلاف گذشته که تنها بر تمایزات طبقاتی تکیه می­شد، سبک زندگی متمایزی دارد ( برای مثال طبقه بالای کرمان مشابهت چندانی با طبقه بالای تهران نداشت). چنین سبک­هایی شیوه­های خاصی از تفکر، احساس و عمل را شکل می­دهد که مختص آن گروه است. همچنین ارزش­های فرهنگی این گروه، نه تنها بر اذهان آن‏ها‎، بلکه بر بدن­های آنان نیز القاء شده است. این موضوع نشانگر این امر است که همان‎گونه که در مطالعات فرهنگی سعی بر از بین بردن مفاهیم دوتایی است. ذهن و بدن فرد دو چیز جدا از هم نیستند و هر دوی آن‏ها‎ توسط نیروهای اجتماعی و فرهنگی شکل می­یابد. این نیروها همچنین نحوه تخصیص فضا، معنایی که از یک فضای خاص در نظر است و نحوه کنش­ها و سبک­های پارک روی را مشخص می­کنند. تحلیل پارک­ها و نحوه تخصیص فضا و همچنین عمل روزمره درون پارک­ها نشان می‏دهد که چگونگی عمل فضایی بیانی از هنجارهای فرهنگی و ساخت گروهی فردی است که عضو آن گروه است. این امر انشعابات عمیقی برای چگونگی کنش و تعامل افراد بر مبنای روزمره ایجاد می­کند.

در فرهنگ مردسالار کرمان، مجوز چندان زیادی برای زنان در زمینه گردش، دیتینگ، پاتوق در پارک­ها صادر نمی­شود. در فضای پارک نیاوران، این رابطه به سمت برابرتری متعادل می‎شود، به این معنا که حضور زنان در فعالیت­هایی همپای مردان صورت می­گیرد و در برخی موارد زنان در این موضوع سبقت نیز می­گیرند. اما این موارد تنها به برخی از کنش­ها مربوط می‎شود. زنان در پارک­ها، مطیع شوهران­شان هستند، مدت زمان اقامت در پارک معمولا توسط مردان تعیین می‎شود و در برخی موارد همچون پارک کرمان، صرفاً به نظر می­رسد که در جمع‎های خانوادگی تدارک چی شوهران­شان هستند و در حالی که مردان لم داده‎اند، زنان از آن‏ها‎ پذیرایی می­کنند و مرتباً سرویس می­دهند. تفاوت­های جنسیتی حتی در مورد بازی کودکان هم صادق است. در هنگام توجه به بازی کودکان متوجه می­شدیم که چگونه اغلب دختران و پسرانی که بازی مشابهی انجام می­دهند با هم متفاوت هستند. برای مثال دختران تمایل داشتند تا چیزهایی را پرتاپ کنند و سپس بدوند، در حالی که پسران می­توانند پرتاب را در حین حرکت انجام دهند به طوری که حرکات آنان مردانه­تر به نظر برسد. به عبارت دیگر کودکان پسر می­آموزند که از همان اوان کودکی از تمام بدن خود در بازی استفاده کنند. بنابراین چنین تفاوتی در بازی­های کودکان در میان دو جنس، نتیجه فرایندهای جامعه پذیری است، آنجا که پسران نسبت به آنچه دختران انجام می­دهند، ظرفیت­ها و مهارت­های بدنی متفاوتی برای حرکت می­آموزند. از همین رو است که جامعه شناسان معتقدند که تصور ما از زن بودن و مرد بودن به شرایط خاص جامعه و فهم ما از دو جنس در هر دوره زمانی بستگی دارد. به عبارت دیگر، «جنسیت سازه­ای اجتماعی است» (هولمز، 1389: 63).

نتیجه‏گیری

اندیشه اصلی در این مقاله این است که افراد مختلف، به شیوه­های متمایزی زندگی روزمره را می­گذرانند. این شیوه­های متمایز و متفاوت از امور معمولی و فعالیت­های روزمره که افراد به آن اشتغال دارند، تا حدود زیادی به زندگی اجتماعی آنان بستگی دارد. در واقع مهمترین مسئله برای فهمیدن این امر که چگونه زندگی روزمره به طور عام و استفاده از پارک به طور خاص ساخت می‎یابد، نیازمند فهم این امر است که چگونه جامعه ای که افراد در آن زندگی می‎کنند، خود سازمان و ساخت می‎یابند؟ واضح است که اگر می­خواهیم زندگی روزمره (و در این‎جا پارک روی) را ورای توجه به آن به مثابه مجموعه ای از فعالیت­های کسل کنند و معمولی فهم کنیم باید بفهمیم که چگونه ساختارهای اجتماعی و فرهنگی کلان تر زندگی روزمره افراد در رابطه با استفاده از پارک را شکل می‎دهند. پارک برای افرادی که درون آن به گشت و گذار می­پردازند چه معنایی دارد؟ افراد چگونه فضاها را به خود اختصاص می‎دهند، نحوه مصرف فضاها در پارک چگونه است؟ و شیوه های مقاومت زندگی روزمره در پارک در برابر سلطه مستقیم نظام چگونه است؟

از سوی دیگر ما نمی توانیم درک درستی از چگونگی کارکرد جامعه یا بخشی از آن داشته باشیم مگر آن‎که آنچه برای گروه‌های مختلف در زندگی روزمره رخ می‎دهد را درک کنیم. جامعه شناسی مطالعه جامعه و روابط اجتماعی است و از این رو فهم معانی عمیق در زندگی روزمره، نیازمند درک جامعه شناسانه­ای از زمینه­های اجتماعی است که در آن انواع متفاوت تجارب روزمره رخ می­دهد. فهم جامعه‎شناسانه اغلب در جستجوی فراتر رفتن از سطح تفاسیر و چشم اندازهای افراد خاص، برای رسیدن به جنبه­های عمیق‎تر و پنهان‎تر سازمان، ساختار اجتماعی است. حاصل همه این‌ها برای فهم زندگی روزمره این است که نه تنها موقعیت اجتماعی یک فرد بلکه شرایط فرهنگی – اجتماعی که درون آن عمل می‎کنند نیز فعالیت‌هایی روزمره فرد را ساختار می‎دهد.

از این حیث جامعه ایرانی جامعه‎ای است که دارای ساختار فرهنگی – اجتماعی یکدستی نیست و تفاوت‎ها و تمایزات فرهنگی اجتماعی مصنوعی درون آن وجود دارد. این تنوعات نه تنها بین شهرهای مختلف وجود دارد، بلکه در درون کلان شهرهایی همچون تهران می‎توان چنین تفاوت‌هایی را در بین مناطق مختلف مشاهده کرد. از همین رو زندگی روزمره مردمانی که درون مناطق مختلف تهران و شهری هم چون کرمان، زندگی می‎کنند. تفاوت‎هایی چشمگیری در پی دارد و این تفاوت‌های فرهنگی اجتماعی به گروه‌ها و نسل های مختلف تأثیرهای متنوع و متفاوتی می‎گذارد. هر کسی ممکن است به پارک برود و هر کسی ممکن است به قصد پاتوق کردن، پیک نیک و یا دتینگ این کار را انجام دهد، اما مسأله این است که آیا پاتوق کردن، پیک نیک رفتن و یا دیتینگ در شهرهای همچون کرمان و تهران و مناطق مختلف این شهرها یکسان است؟ آیا همه افراد معناهای مشابهی از این موارد دارند (تجربه زیسته افراد در رابطه با این موضوعات چیست)؟ و اشکال مقاومت فرهنگی، با توجه به این مقولات، در درون پارک‏ها چیست؟ به همین منظور و با توجه به تنوعات فرهنگی – اجتماعی در ایران دو شهر کرمان که شهری با ساختارهای اجتماعی و فرهنگی نسبتاً سنتی در دل کویر ایران، و تهران، مهد مدرنیته ایرانی و یکی از بزرگترین کلان شهرهای دنیا انتخاب شد. در مرحله بعد، و برای اینکه امکان مقایسه فراهم شود، سعی شد تا از میان مناطق دو شهر، و بیشتر بر مبنای وضعیت اقتصاد پارک هایی از دو منطقه با درآمد اقتصادی پائین و بالا در دو شهر انتخاب شود. در تهران پارک نیاوران در منطقه نیاوران (منطقه اعیان نشین تهران) و پارک بعثت (در منطقه جنوب تهران) و در کرمان پارک مادر (در منطقه نسبتاً مرفه کرمان) و پارک شورا (در منطقه نسبتاً متوسط کرمان) انتخاب شدند. برخلاف تهران، در کرمان به علت وسعت کم آن و حاکمیت سنت در آن ، هنوز به صورت کاملاً مشخصی مرزهای مناطق و محلات بر مبنای طبقه اقتصادی از هم تفکیک نشده است، به همین دلیل عموماً محلات هم دارای افراد فقیر و هم ثروتمند می­باشد و این یکی از ویژگی های بسیاری از محله های شهرهای سنتی ایرانی است.

 تهران کلان‎شهری است که به نظر می‎رسد معضلات مدرنیت در آن بیش از مزیت­های آن باشد. متمرکز شدن تعداد  بازارهای تجاری و مصرف، مراکز اداری و ... در این شهر باعث تجارت و گسترش روزافزون جمعیت و به‎خصوص حاشیه نشینی و آلونک نشینی در این کلان شهر شده است. معطل شدن طولانی مدت پشت ترافیک، آلودگی‎های صوتی و تصویری، تفاوت­های طبقاتی شدید، معضل گرانی مسکن، روندهای شدیداً بورکراتیک انجام کارهای اداری، جابجایی­های عظیم جمعیتی در طول روز و به طبع آن خالی و پر شدن بخش­های متفاوت شهر در طول روز، آپارتمان نشینی همه و همه از اموری هستند که مردمان به طور روزمره با آن سر و کار دارند. غالب مردم ممکن است، مدت زمان زیادی از وقت روزانه خود را درون اتوبوس ها، متروها و تاکسی ها بگذارانند و یا مجبور باشند صبح خیلی زودتر از زمان کار اداری از خواب بیدار شده و برای به‌موقع رسیدن تلاش کنند. در یک چنین کلان شهری پارک برای مردمان آن می‎تواند معنایی بسیار متفاوت از معنای پارک برای کرمانی‎ها داشته باشد.

کرمان شهری است که در دل کویر قرار گرفته است. آنچه از مدرنیته وارد این شهر شده است، صرفاً ماشین­هایی شیک و آپارتمان­ها، هتل­ها، ساختمان­ها و دیگر سازه­های مدرن است، اما در ساختار فرهنگی و اجتماعی آن تاثیر چندانی حاصل نشده است. رابطه خویشاوندی هنوز مستحکم است و علیرغم این‌که خانواده گسترده به شکل سابق آن رو به زوال است اما هنوز هم افرادی حول یک خانواده مرکزی سازمان یافته و تعاملات خود را شکل می­دهند. در این فضا، بیگانگی و فردیت به شدت تهران وجود ندارد. همین امر تا حدودی زندگی روزمره این دو شهر را از هم متفاوت ساخته است. کرمان برخلاف تهران به شکل جامعه­ای مصرفی شده شکل نیافته است؛ تمایزات آن، برخلاف روابط تولیدی، بر اساس رابطه مصرفی تعیین نمی­یابد. تهران سرشار از مراکز خرید مدرن بسیار گسترده است؛ مراکزی که علاوه بر خرید، مرکز نمایش مصرفی گروه­های مختلف و بخصوص جوانان و دختران است. کم شدن و حفظ فوریت در میان گروه‎های عظیم مصرف کننده و خریدار، وجود خیابان­هایی طویل همچون خیابان ولیعصر، پرسه زن­هایی را خلق کرده است که تقریباً نمی­توان مشابه آن را در هیچ کجای شهر مشاهد ه کرد (نک: کاظمی، 1388). از این رو پرسه زدن نماد نوعی زیستن در سایه تجربه مدرن در شهر است. این تمایزها و تفاوت‎ها، همان طور که در یافته های پژوهش دیده شد در پارک‎های شهری تهران و کرمان در مناطق مرفه‏تر و فقیرتر هر دوشهر به روشنی قابل تشخیص است.