نوع مقاله : علمی
نویسندگان
1 دکترای جامعهشناسی سیاسی از دانشگاه علامه طباطبایی
2 استاد دانشگاه علامه طباطبایی
چکیده
این تحقیق، در مورد «تمایزپذیری سازمانهای نظامی از نهاد سیاسی» از سالهای 1300 تا 1357 در ایران میباشد. با توجه به ادبیات و مبانی نظری که مشتمل بر مباحث کلی تمایزپذیری، نحوه ارتباط سازمان نظامی با نهاد سیاسی، سازمان، مشخصات و کارکردهای آن و نیز شرایط جهانی بود، تمایزپذیری با دو متغیر عمده «رسمی شدن» و «حرفهای شدن» مشخص شد. سه شاخص «تقسیم کار سازمانی» «نحوه ارتقای سازمانی» و «سیستم تشویق و تنبیه» برای رسمی شدن و دو شاخص «آموزشها ـ دورههای تخصصی» و «کارکردهای سهگانه» برای حرفهای شدن در نظر گرفته شد. روش تحقیق در این مقاله، روش «تطبیقی ـ تاریخی» با رویکرد «نمونهمحور» بود که در شمول پژوهشهای کیفی محسوب میگردد. روش جمعآوری اطلاعات مبتنیبر اسناد و مدارک تاریخی بود که با توجه به آن، سیر تغییرات تمایزپذیری سازمانهای نظامی ایران از نهاد سیاسی در چهار دوره انتخابی (1300 ـ ،1320 1320 ـ 1332، 1332 ـ 1342 و 1342 ـ 1357) یعنی دورههای پهلوی اول و دوم مورد توجه قرار گرفت. مرجع مقایسه تحقیق نیز سازمانهای نظامی آمریکا تعیین
گردید.
هرچه از دورههای قبل به دورههای جدید انتخابی نزدیک میشویم، بعد رسمی شدن تمایزپذیری، توسعه و گسترش زیادی پیدا کرده است. درواقع، «تقسیم کار» شامل زیرمجموعههای متعدد سازمانی، رستهها و مقررات سازمانی و همچنین علائم و نشانهای نظامی، «نحوه ارتقای سازمانی» با ظهور سیستمهای مدرن پرسنلی (تحصیلات، آموزش، تجربه کاری) و «سیستم تشویق ـ تنبیه» با پایدار شدن قوانین و مقررات خاص جزایی،همینطور، «آموزشها» و «کارکردها» تا حد زیادی با هم نزدیک شده و همگام پیش رفتهاند. میزان و سطح کلی آموزشها، گذر از آموزشهای عمومی به آموزشهای تخصصی را منعکس ساخته است. به تناسب تمایزپذیری در کارکردها و نوع مأموریتها، آموزشها و دورههای تخصصی نیز، گسترش زیادی یافته است.
شبیه همین فرایند در سازمانهای نظامی ایالات متحده نیز وجود داشت. اما نوع ارتباط نهاد سیاسی با سازمانهای نظامی و ساختار سیاسی ـ اجتماعی آنجا که بر عدم تمرکز دلالت دارد، سازمانهای نظامی را علاوهبر رسمی شدن، به سمت حرفهای شدن نیز سوق داد. اما در ایران، نهاد سیاسی با سیستم متمرکز خود، اجازه حرفهای شدن را به سازمانهای نظامی نداد و از اینرو سازمانهای نظامی ایران، در فرایند تمایزپذیری، عمدتآ در رسمی شدن باقی ماندند. ویژگی مهم حرفهای شدن، استقلال نسبی در تصمیمگیری بود که بر خلاف سازمانهای نظامی آمریکا، هرگز در سازمانهای نظامی ایران، امکان بروز نیافت.
کلیدواژهها
جامعه ایران قریب به دو سده است که با مفاهیم، اصول، پدیدهها و شعارهای «نوگرایی» آشنا شده است. از همان ابتدا و در بدو آشنایی، مخالفتها و تنشهای تعارضآمیز توسط گروهها، قشرها و سازمانهای موسوم به سنتی آشکار شد. در واقع، این آشنایی، با دو طیف وسیع موافقین و مخالفین نوگرایی همراه شده و با ظهور جدی طیف موافقین خصوصآ در دوران رژیم پهلوی، جریان نوگرایی گسترش یافت. موضوع مهم که غلبه و گسترش جریان نوگرایی را تسریع نمود، وجود و نقش سازمانهای نظامی در عصر پهلوی بود زیرا اولا این سازمانها زودتر از سایر سازمانها در معرض نوگرایی قرار گرفتند و ثانیآ در بسیاری از موارد، به عنوان ابزار و وسیله سرکوب به کار برده میشدند.
طرح موضوع
تقریبآ تمام جامعهشناسان، مرز میان جهان سنتی و جهان نوین را با مفهوم «تمایزپذیری» مشخص میسازند. در واقع، در گذار از وضعیت ساده به پیچیده، وظایف و کارکردهای مختلفی
در جامعه پدیدار میگردد و جامعه با ایجاد سازمانها و نهادهای خاص تلاش میکند وظایف و مأموریتهای تعریف شده را عملی نماید. مطابق دیدگاه جامعهشناسان، هر اندازه جامعه پیچیدهتر شود و برای انجام وظایف و کارکردهای جدید، سازمانها و نهادهای بیشتری ایجاد نماید، روابط تعریف شده میان این کارکردها از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد شد. در نتیجه، شکلگیری شبکه کارکردی نهادها و سازمانهای مختلف یک جامعه و عدم دخالت در کارکردهای یکدیگر، میتواند از تمایزپذیری حکایت کند. بنابراین، سازمانها از یکسو، در قالبی نو نمایان میشوند و از سوی دیگر، بایستی بتوانند کارکردهای خاص خود را کاملا داشته باشد.
مطالعات و بررسیهای مقدماتی نشان میدهد که سازمانهای نظامی در ایران از بدو تشکیل (ابتدای سلطنت پهلوی اول؛ 1300) به سرعت به لحاظ شکلی مدرن شدهاند اما، هویت کاملا مجزا و مشخصی پیدا نکردهاند. آنچه که از بررسیهای اولیه استنباط میشود این است که علت اصلی آن شاید در وابستگی زیاد سازمانهای نظامی به نهاد سیاسی خصوصآ شخص شاه باشد. بهنظر میرسد کلیه تصمیمات و سیاستگذاریهای مهم سازمانهای نظامی توسط شخص شاه رسمیت و مشروعیت مییافت و ارتباط سازمان نظامی با نهاد سیاسی، انداموار و
نظامیافته نبود. سازمانهای نظامی برای مأموریتهای عادی خود باید از شخص شاه دستور میگرفتند، کلیه ترفیعات از سرگردی به بالا باید توسط شاه ملاحظه میگردید، وی حتی بدون توجه کافی به سلسلهمراتب نظامی، با فرماندهان و مسئولین مختلف نظامی ارتباط برقرار میکرد و... (انور خامهای، 1362؛ کمالی، 1381؛ فوران، 1383؛ نجاتی، 1373؛ زرگرینژاد، 1373؛ یکرنگیان، 1384؛ کرونین، 1377؛ کاتوزیان، 1381؛ شهابی، 1380 و عاقلی، 1382).
به تاریخچه شکلگیری و توسعه سازمانهای نظامی و نیز نحوه ارتباط آنها با نهاد سیاسی در کشورهای پیشرفته صنعتی خصوصآ ایالات متحده آمریکا رجوع کردیم و بهنظر رسید که میان دو سازمان نظامی وجوه تشابه و تفاوت زیادی برقرار باشد. در ابعاد شکلی مانند درجه یا لباس همسانه یا رستهها ، تشابه اما در نوع روابط با نهاد سیاسی و تأثیر آن با کارکردهای
سازمانی ، بین سازمانهای نظامی ایران و آمریکا اختلاف وجود دارد. در آمریکا نوع ارتباط سازمانهای نظامی با نهاد سیاسی از الگوی نظامیافته و تعریفشدهای پیروی میکند، به شکلی که تغییر افراد در درون مجموعه نظامی یا در سطح نهاد سیاسی، به کلیت سازمان نظامی و کارکردهای آن لطمهای وارد نمیکند. سازمانهای نظامی از یک استقلال صنفی برخوردار و در ساخت کلان تصمیمگیری سیاسی ـ راهبردی، منشاء اثر هستند، با سایر اجزای نهاد سیاسی (مانند مجلس، دولت و...) تعامل سازنده و فعال دارند و در عین حال، اقتدار و کنترل تعریف شده و قانونمند نهاد سیاسی بر خود را پذیرفتهاند (استونسون، 2006؛ اوانز، 1994؛ ادموندز، 1990؛ هانتینگتون، 1986؛ پدرسون، 1996).
شاید به همین دلایل در حدود 300 سالی که از شکلگیری سازمانهای نظامی آمریکا میگذرد، یک مورد کودتا یا اعلام حکومت نظامی، گزارش نشده است، در حالیکه در مدت نیم قرن تشکیل ارتش نوین ایران، دو کودتا (1300 و 1332) و چند حکومت نظامی گزارش شده است. همینطور، در جریان مطالعه و بررسی مقدماتی، یک موضوع دیگر یعنی نوع و نحوه تشکیل سازمانهای نظامی نیز نمودار شد. در اینجا باید دید چه تغییرات و شرایط داخلی (درونزا بودن) و خارجی (برونزا بودن) بر تشکیل سازمانهای نظامی اثر گذاشته است. با توجه به موضوعات و مباحث مطرح شده میتوان چند سؤال مطرح نمود:
آیا در سازمانهای نظامی ایران تمایزپذیری رخ داده است؟، آیا تمایزپذیری ساختی در سازمانهای نظامی ایران اتفاق افتاده است؟، آیا تمایزپذیری کارکردی در سازمانهای نظامی ایران اتفاق افتاده است؟ آیا سازمانهای نظامی ایران «رسمی» شدهاند؟ آیا سازمانهای نظامی ایران «حرفهای» شدهاند؟ کدام شاخصهای تمایزپذیری در سازمانهای نظامی ایران بهتر دیده میشود؟ آیا نحوه اعمال حاکمیت در نهاد سیاسی ایران مبتنیبر قانون بوده است؟ تشابهها و تفاوتهای میان دو سازمان نظامی ایران و آمریکا ناشی از چه عوامل و شرایطی است؟
اهداف تحقیق
این مقاله ناظر بر دو هدف است :الف) جهتگیری نظری دارد و بر گسترش و تعمیق مرزهای حوزههای تخصصی «جامعهشناسی سیاسی ایران» تأکید میکند. این هدف از مسیر شناخت و توصیف علمی ابعاد، مؤلفهها و شاخصهای تمایزپذیری سازمانهای نظامی ایران و نیز شناخت تشابهها و تفاوتهای آن با سازمانهای نظامی ایالات متحده صورت میپذیرد. ب) جهتگیری عملی دارد و به استفاده و بهرهبرداری عملی از نتایج و یافتههای تحقیق در امر برنامهریزی و سیاستگذاری تأکید میکند. انجام این تحقیق و تحقیقات مشابه که کوششی علمی در حوزه تحقیقاتی جنگ و نیروهای نظامی بهشمار میآیند، به شکلگیری
سودمندترین نوع ارتباط و تعامل سازمانهای نظامی و نهاد سیاسی، کمک میکند.
پیشینه پژوهش
با بررسی و جستوجوی بهعمل آمده در عناوین رسالههای دانشگاهی معلوم شد تعدادی از پایاننامههای دکتری (13 مورد) و کارشناسی ارشد (6 مورد) در زمینههای نزدیک به تحقیق حاضر وجود داشت که اکثرآ مربوط به دانشگاههای نظامی بود. نقص عمده این رسالهها فقدان «مبانی نظری منسجم و چارچوب مدل تئوریک» و «رویکرد جامعهشناختی» و «روش تطبیقی ـ تاریخی» بود.
در رسالههای مورد بررسی دو رساله از قوت و بار علمی بیشتری برخوردار بودند:
1. رساله دکتری سیاست خارجی آمریکا و شاه، مارک .ج. گازیوروسکی مبحث نظری تاریخی قابل توجهی عرضه نموده است و اطلاعات و دادههای فراوانی درخصوص همکاریهای نظامی (مستشاران، هزینههای نظامی، آموزشهای نظری و کمکهای نظامی) گردآوری کرده است (گازیوروسکی، 1371).
2. رساله دکتری نوسازی نظامی ایران (1921 تا 1971) غلامعلی چگینیزاده، علاوهبر اینکه یک مطالعه خوب تاریخی است، در مورد ویژگیهای جامعه و سیاست ایرانی و محیط امنیتی داخلی و خارجی و تأثیرات آن بر نیروهای مسلّح بحث نموده است.
ادبیات و مبانی نظری
موضوع تمایزپذیری سازمانهای نظامی و نهاد سیاسی و ارتباط میان آنها به علت پیچیدگی و ابعاد و وجوه متنوع آن، بهرهگیری از نظریههای مختلف را ضروری میسازد. بهنظر میرسد بتوان حداقل چهار وجه مفهومی را مورد توجه قرار داد:
الف) نظریات کلاسیک تمایزپذیری که عمدتآ به ابعاد و موضوعات کلی تمایزپذیری میپردازند.
اگوست کنت در مراحل سهگانه مشهور خود ایجاد و شکلگیری دولت را با نتایج و کارکردهای جنگاوران، همبسته میبیند و علت اصلی آن هم، انقیاد کامل و نظم و انضباط بود که زمینه مهم توسعه صنعتی را پیریزی نمود. در مرحله مابعدالطبیعی، تسلط تدریجی برخی خانوادهها نیز همراه با بهرهگیری از زور و نیروی نظامی بود زیرا بدون این امر، تشکیل دولتها و امپراطوریهای بزرگ میسر نمیگردید (ابراهامز ، :1363 2 ـ 171).
هربرت اسپنسر نیز در مقایسه میان جوامع نظامی، صنعتی، سه مرحله تکاملی (ماقبل تمایزپذیری، تمایزپذیری و یکپارچگی تمایزپذیری) را مورد توجه قرار داده است. سیر تکاملی از ساده به پیچیده و از تشابه به اختلاف است اما در مرحله سوم، تفاوت و تمایزات براساس هویتها شکل میگیرد. اسپنسر در توصیف بیشتر جریان تکاملی جوامع، به افزایش ساختارها و کارکردها تأکید میورزد اما، در عین حال، آنها را از هم منفک میسازد (کوزر/ روزنبرگ،:1378 8 ـ 506).
امیل دورکیم مبحث تمایزپذیری را با دو نوع همبستگی موسوم به همبستگی خودبهخودی و همبستگی انداموار مورد توجه قرار داده است. در اولی، همبستگی افراد بر اثر مشابهتها است زیرا سازمان داخلی گروهها و دستهجات بسیار شبیه یکدیگر و هر فرد، میکروزوم یک کل فراگیر است و از اینرو، میان افراد، تمایزپذیری خیلی کم رخ میدهد. برعکس، همبستگی انداموار نهتنها متضمن ایجاد هویتها است بلکه میان افراد در زمینههای کنشی، رفتاری و اعتقادی، تفاوت وجود دارد. در اینجا، «براساس تقسیم کار، نقشها، وظایف و کارکردهایی که تا این لحظه مشترک بودهاند، از هم تفکیک میشوند» (دورکیم، :1381 244) زمانیکه تقسیم کار رو به گسترش گذارد، باید روابط متقابل میان نقشها و وظایف توسط نوعی مقررات و قواعد بسیار توسعهیافته تعریف گردد (دورکیم، همان: 3 ـ 322). مطابق دیدگاه دورکیم، برای اینکه وجه آزادانه و خودانگیختگی تقسیم کار به ثبوت برسد، ظهور انجمنهای شغلی و حرفهای که پیوندهای قومی، قبیلهای، خانوادگی را میگسلد، ضرورت مییابد.
ماکس وبر با توجه به سه نوع سلطه سنتی ، عقلانی ـ قانونی و فرهمندی که محور همه آنها اطاعت غیرارادی (وبر، :1381 139) است، گونهشناسی تاریخی خود را عرضه مینماید. به غیر از سلطه عقلانی که نماد دیوانسالاری است و سلطه فرهمندی که کاملا بر ویژگیها و خصایل استثنایی افراد متکی و از اینرو موقتی است، ماکس وبر درخصوص سلطه سنتی بحث مشروحی ارائه داده است. نکته مهم در تفکیک انواع سلطه سنتی، وجود یا عدم وجود کارگزاران، دیوانیان و نیز نظامیان است. نظامهای سالمندسالاری و پدرسالاری فاقد آن هستند اما، نظام موروثی تا حدی با رشد و توسعه دستگاههای اداری و نظامی مشخص میشود.
نظام موروثی، نظامی پیشرفته را در نیل به قواعد غیرشخصی نشان میدهد اما هنوز میان قلمروهای اداری و خصوصی، تفکیک صورت نگرفته است زیرا دستگاه اداری و حکومتی (که نظامیان بخش مهمی از آن را تشکیل میدهند) هنوز به عنوان قلمروی شخصی فرمانروا محسوب میگردد. در اینجا باید به نظامیان توجه کرد که تکیهگاه اصلی قدرت فرمانروایان یا پادشاه را تشکیل میدهند زیرا فقط به شخص او، وابستگی و پاسخگویی نشان میدهند.
در این نظام، سه ویژگی دولت جدید از دیدگاه وبر یعنی «تشکیلات اداری، ابزار دایمی زور و مقررات عقلانی ـ قانونی» (گولد/ کولب، :1376 2 ـ 351 ) تقریبآ وجود نداشت. البته میان این سه ویژگی، بهنظر میرسد ویژگی سوم از همه مهمتر باشد زیرا در نظام موروثی تا حدی تشکیلات اداری خصوصآ نظامی و نیز بهرهگیری دائمی از زور و فشار وجود داشت.
ب) نظریات معاصر تمایزپذیری با رویکردهای نظامیافته و سیاسی ـ تاریخی که در مورد ویژگیهای نهاد سیاسی و دولت، نحوه شکلگیری و کارکرد آن بحث میکنند.
پارسونز ولومان در نظریات خود، فرایند تمایز را با خرده نظامهای یک جامعه و شکلگیری نقشها و وظایف جدید، مورد توجه قرار میدهند (پارسونز/ شیلر، 1951؛ لومان، 1985). نقشهای جدید که همراه با تخصصهای ویژه نیز هست، به یک واحد سیستمی کمک میکند که تطابقپذیری بیشتری با محیط خود داشته باشد. از دیدگاه پارسونز، یک واحد سیستمی نیز با تمایل به نگهداشت مرزهای خود، مشخص میگردد (همان: 195). وی در فرمول معروف AGIL ، وظیفه سیاست را نیل به هدف در نظر میگیرد که از طریق بسیج منابع و پیگیری اهداف جمعی قابل حصول است و بسیج منابع نیز با رسانه قدرت همراه است، قدرتی که مطابق تعریف پارسونز جهت «تأمین تعهدات الزامآور» (پارسونز، :1963 235) بهکار میرود. پارسونز از دو مفهوم سطح اقتدار که دلالت بر سلسلهمراتبی بودن اقتدار (مافوق ـ مادون) و قلمروی صلاحیت و شایستگی سازمانی که دلالت بر تمایز کارکردی (مثلا واحدهای عملیاتی و رزمی در مقابل واحدهای پشتیبانی) دارد، در مبحث بوروکراسی یاد میکند (واترز، :1381 294) و برای تعمیق هنجارهای عام بوروکراسی، وجود توسعه نظام قضایی عمومی را ضروری تشخیص میدهد.
لومان نیز در مبحث ارتباط سیستم و محیط و پیچیدگی یک سیستم و سازگاری آن با محیط، (لومان، :1985 104) از سیستم سازمانی که یکی از انواع سیستمهای اجتماعی است یاد میکند و معتقد است که این سیستمها با سه اقدام میتوانند پیچیدگی محیط را کاهش دهند: در زمان، با ایجاد قواعد و قوانین نظمدهنده فعالیتها، در مکان، با ایجاد تقسیم کار و نماد سازمانی که به صورت رسانه عمل میکند. وی با طرح سه مرحله تکاملی جوامع یعنی قطاعی شدن ، قشربندی و تمایزپذیری کارکردی اذعان میکند که در مرحله اخیر، خودمختاری بیشتری به خرده سیستمها داده میشود تا میزان سازگاری کلی نظام افزایش یابد. ایزنشتاد واسملسر با الهام از الگوی همبستگی دوگانه دورکیم، بر نقش تقسیم کار تأکید و اضافه میکنند تمایزات ساختی که با تخصصی شدن و استقلال واحدهای اجتماعی همراه است، با یک جریان هماهنگ کارکردی، توسعه مییابد. گولدنر در مبحث روابط متقابل زیر سیستمها با یکدیگر، صرفآ بر هماهنگی و ثبات تأکید نمیکند بلکه معتقد است این روابط میتواند حامل تنش و تعارض و در نتیجه تغییرات درون سیستمی باشد. وی اضافه میکند که درون یک سیستم، درجات مختلفی از وابستگی و خودمختاری کارکردی وجود دارد (پترورسلی، :1373 51 ـ 248).
آنتونی گیدنز با ارائه مفهوم «دیالکتیک قدرت و کنترل» (گیدنز ،:1971 207)، در مورد روابط قدرت و نهاد سیاسی که با مفهوم سلطه اقتداری ارتباط مستحکمی دارند، بحث میکند (گیدنز، :1995 47). وی در طبقهبندی جوامع، تمایزپذیری اجتماعی و یکپارچگی سیستم را مورد توجه قرار میدهد. در جوامع قبیلهای، تمایزپذیری رخ نمیدهد اما در جوامع طبقاتی ، علاوهبر سنت و خویشاوندی، قدرت نظامی نیز نقش مهمی در یکپارچگی سیستم خصوصآ در امپراطوریها ایفا مینماید. در مراحل پیشرفتهتر این نوع جوامع، دولتها با تحکیم و تثبیت سازمانهای قدرتمند نظامی، مستحکم میشوند. در جوامع مدرن و صنعتی شده تمایزپذیری شدت میگیرد و ما شاهد تفکیک دولت از جامعه یا حوزه سیاسی از سایر حوزههای جامعه هستیم (همان: 160 ـ 159).
ج) نظریات معاصر تمایزپذیری با رویکرد سازمانی که به ویژگیهای سازمان و بوروکراسی و نیز سازمانهای نظامی میپردازند.
ماکس وبر موضوع سازمان و بوروکراسی را به نوسازی مرتبط میکند. نوسازی مستلزم فرایند «عرفی شدن» و آن وابسته به یک فرایند عامتر بهنام «عقلانی شدن» است. عقلانی شدن نیز یعنی یک نظام قانونی ـ عقلانی که تجلی کامل آن در دیوانسالاری نمودار میگردد. وبر ملاکهای مقررات رسمی و غیرشخصی، سلسلهمراتب مناصب، صلاحیت حقوقی مناصب، تصدی مناصب براساس روابط قراردادی، گزینش افراد براساس شایستگیهای فنی، سیستم ارتقای سازمانی و انضباط را برای تشکیل بوروکراسی الزامی میداند (وبر، :1376 4 ـ 281). وی سازمانهای نظامی را الگوی تام بوروکراسی تلقی نموده و بر تخصصیشدن وظایف و مسئولیتهای سازمانی و نظم و انضباط در این سازمانها تأکید دارد (می یر، :1368 104).
میشل فوکو که بهزعم گیدنز شاید بزرگترین سهم را در توسعه نظریه قدرت اداری (بعد از وبر) داشته باشد (گیدنز، :1381 29) اساسآ انضباط را که با تحمیل رفتارهای سازماندهی شده در تمرینها و آموزشهای نظامی شکل میگیرد، سازوکاری مهم برای هنجارسازی تلقی و اضافه میکند «نظارت فراگیر» که از طریق مجموعههای کامل از قواعد نظامی و روشهای تجربی و سنجیده برای کنترل یا اصلاح کنشهای بدن طراحی میگردد، در مرکز خود مفهوم اطاعت را نهادینه مینماید (فوکو، :1378 170). فوکو از مراحل نهادینه شدن قدرت و زمان انضباطی که مشتمل است بر توزیع افراد در مکان و جایگاه سازمانی (اصل شبکهبندی) ، آموزشها و آزمونهای خاص و کیفیتسنجی برنامهها و نیز سیستم تشویق و مجازات، یاد میکند و معتقد است که همه این اقدامات و برنامهها یک دستاورد اساسی دارد و آن کنترل بیپایان و همیشگی بر رفتار و کنشهای انسانی است (همان: 211 ـ 200).
از نظر سامویل هانتینگتون تمایز اساسی میان یک جامعه از نظر سیاسی توسعه یافته و یک جامعه توسعهنیافته، تعداد و حجم و کارایی سازمانهایشان است (هانتینگتون، :1375 75). مطابق دیدگاه وی، اگر یک جامعه و نهادهای مختلف آن از جمله نهاد سیاسی در جریان مناسب تمایزپذیری قرار گیرد، سازمانهایش از جمله سازمانهای نظامی صرفآ به وظایف و مأموریتهای تخصصی و حرفهای خود میپردازند و برعکس جوامعی که جریان ناقص تمایزپذیری را تجربه کردهاند، دچار وضعیت پراتوریایی یا «وضعیت نظامی ـ سیاسی زده» میشوند. هانتینگتون برخلاف موریس جانوویتز که دخالت نظامیان در سیاست را به ویژگیهای سازمانی نظم و حرفهای شدن وظایف ـ مأموریتهای آنها ربط میدهد، «ساختار سیاسی ـ نهادی جامعه» را مورد توجه قرار میدهد و آن را با سیاستزدگی همه نیروها و نهادهای جامعه مرتبط میداند (همان: 284).
در مورد نحوه ارتباط سازمان نظامی با نهاد سیاسی، هم جانوویتز و هم هانتینگتون، تقسیمبندیهای خاصی ارائه دادهاند. جانوویتز پنج نوع سیستم سیاسی ـ نظامی با عناوین اقتدارگرایانه شخصی، اقتدارگرایانه تودهای، رقابتی ـ نیمهرقابتی دموکراتیک، ائتلاف نظامیان و غیرنظامیان و حاکمیت نظامیان را مورد توجه قرار داده است (جانوویتز، :1964 49 ـ 35)،
هانتینگتون نیز بحث نحوه ارتباط را با چهار شاخص که دلالت بر سطح نهادی دارند، معرفی مینماید (همان : 40 ـ 24): انعطافپذیری با محیط، سادگی ـ پیچیدگی (تعداد خرده واحدهای سازمانی)، استقلال ـ تابعیت (سازمانها بیانگر مصالح گروههای اجتماعی خاص نباشند)، انسجام ـ گسیختگی (تأکید بر ارتباط آن با سطح نهادمندی).
د) نظریات وابستگی جدید (با نقد رویکرد تکاملی تمایزپذیری) که به مقایسه میزان تمایزپذیری سازمانها و نهادها در جوامع مختلف میپردازند، جریان و فرایند توسعه و پیشرفت را فراتر از مرزهای ملی مینگرند، به اعتقاد صاحبنظران این دیدگاه، کشورهای توسعهنیافته برخلاف کشورهای توسعهیافته یک شروع مستقل و پویا را تجربه نکردهاند، زیرا توسعهنیافتگی، نتیجه روابط اقتصادی و سیاسی کشورهای توسعهنیافته با کشورهای پیشرفته است (فورتادو، فرانک، رامیرز، کاردوزو، :1367 48). امانویل والرشتاین نیز ضعف اساسی تمام تئوریهای گذشته را عدم توجه به ماهیت دقیق پیوستگیهای متقابل عوامل داخلی و خارجی در تبیین توسعهیافتگی در نظر میگیرد (شانون، :1989 32). یکی از مباحث اصلی مورد توجه والرشتاین چرخههای تسلط یا سرکردگی است که نقش قدرت نظامی بیشتر جلوه میکند.
هژمونی در حال صعود، پیروزی برتر، بلوغ برتری و افول برتری، محورهای اصلی این چرخه را منعکس میسازند و ایالات متحده به ترتیب در سال 20/1913 ـ 1897، 45 ـ ،1920 67 ـ 1945 و 1967، تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، محورهای مزبور را تجربه نموده است.
دو نظریه تاریخی خاص یعنی سرآمدان قدرت سی رایت میلز (برای آمریکا) و خودکامگی ایرانی همایون کاتوزیان (برای ایران) برای موضوع مقاله نقش تکمیلی خواهد داشت. بهزعم میلز، حرفهایگرایی سازمانهای نظامی ایالات متحده سبب شده که این مجموعه در ساختار قدرت، اهمیت کارکردی پیدا کند (میلز، :1383 60 ـ 357). در این حرفه، براساس مهارت و احساسات مشابه، چرخش وظایف صورت میگیرد و در واقع در دنیای نظامیگری، جایگاه ردهبالا صرفآ یک شغل یا حتی اوج یک حرفه نمیباشد، بلکه شیوه تمامعیار زندگی است که تحت یک سیستم فراگیر نظم و انضباط به وجود میآید (همان : 268).
میلز، تکثر قدرت در ایالات متحده را میپذیرید و عملا وسعت آن را با معرفی سرآمدان اقتصادی، سیاسی و نظامی محدود میکند. برعکس، کاتوزیان، نظام سیاسی ایران را در سرتاسر تاریخ خودکامه معرفی میکند زیرا برخلاف دولت مطلقه مغرب زمین، حکومت ایرانی فاقد چارچوب قانونی مستحکم است. در تاریخ ایران مستمرآ دولتها خود را پدیدهای فرا قانونی که بر پایه زور حکمرانی میکنند، نشان دادهاند و از اینرو در عمل، قانون همیشه حالت فرمایشی و غیرکارکردی داشته است. در ایران هیچگونه قانون یا سنت بنیادین غیرقابل نقص که جان، مال و کار افراد را به شکل معقولی امن و پیشبینیپذیر کند، وجود نداشت. جنبش مشروطیت برای استقلال خود قانون بود، در حالیکه جنبشهای لیبرالی، محدودسازی نقش دولت در جامعه بودند (کاتوزیان، :1381 75).
چهارچوب مفهومی
در تمام نظریات، تمایزپذیری اصلیترین و مهمترین موضوعات در فضای مفهومی و موضوعی جامعهشناسان تلقی میگردد. تقریبآ همه جامعهشناسان خصوصآ جامعهشناسان کارکردگرا ـ ساختارگرا ، مبحث تمایزپذیری را مطرح نمودهاند. (امیل دورکیم، 1381، ماکس وبر، 1948؛ پارسونز/ شیلر، 1951؛ تالکت پارسونز،؛1960 نیکلاس لومان، 1985؛ پترورسلی، 1373؛ آنتونی گیدنز، 1971؛ کوزر/ روزنبرگ، ؛1378 مالکوم واترز، 1381؛ لوییس کوزر، 1369؛ دیوید اپتر، 1967؛ رنگرز، 1965؛ دانیل لرنر، 1958).
جامعهشناسان، تمایزپذیری را در شمول فرایند عام تغییر و تکامل اجتماعی قرار میدهند اما در نوع نگاه به آن با هم متفاوت هستند. دیدگاههای جامعهشناسان کلاسیک بهطور بارزی تکاملگرایانه بود زیرا از منظر مقایسه پدیدههای اجتماعی با پدیدههای زیستی دیده میشد. اما، در دیدگاههای جدیدتر جامعهشناسی عمدتآ به کارکردهای پدیدهها و عناصر اجتماعی و نوع تأثیراتی که بر یکدیگر میگذارند، تأکید میگردد. از اینرو، در دیدگاههای کلاسیک از واژههای تخصص و پیچیدگی ، اما، در دیدگاههای معاصر عمدتآ از واژه تمایزپذیری استفاده میشود.
ورود به بحث تمایزپذیری سازمان نظامی از نهاد سیاسی و توصیف چگونگی و ابعاد آن، بدون توجه به زمینه عام نوگرایی و نیز جریان کلی تطور جوامع، ناکافی خواهد بود. به عبارت دقیقتر، از یکسو، ما یک جریان تاریخی در تکامل جوامع مشاهده میکنیم و از سوی دیگر، در درون جوامع، نهادها و سازمانهای مختلف از جمله نهاد سیاسی و سازمان نظامی وجود دارند که با کارکردها و وظایف خود مشخص میشوند. سازمان نظامی نیز با ویژگیهای داخلی خود، ابعاد کمی و کیفی سازمانی (الگوی اول مفهومی رساله)، میتواند بستر و زمینه نوع، میزان و نحوه ارتباط با نهاد سیاسی را نمایان سازد.
فضای مفهومی جریان تکاملی را با شرایط داخلی زمینهساز تشکیل نهادها و سازمانها مورد توجه قرار میدهیم و اگر دیدگاههای وابستگی را در نظر بگیریم، شرایط خارجی زمینهساز تشکیل نهادها و سازمانها نیز قابل توجه خواهد بود. اما، باید دید سازمانهای نظامی چگونه توانستهاند هویت خود را به اثبات برسانند. به نظر میرسد طبیعیترین مسیر، «قانون» بوده است زیرا این سازمانها علیالقاعده بایستی از مجاری قانونی، به مأموریتها و وظایف خود، رسمیت بخشند. «تصویب قانونی» نیز میتواند ناظر بر دو قلمرو باشد: برون سازمانی مانند تصویب بودجه یا تشکیل زیرمجموعههای مختلف از جمله نیروی زمینی یا نیروی هوایی یا دانشگاه جنگ و درون سازمانی که مبتنیبر تشکیلات سازمانی یا دورههای آموزشی یا سیستم تشویق ـ تنبیه است. از آنجایی که رسمی شدن مربوط به روابط و قواعد و وجه شکلی بوروکراسی را دربر گرفته است، آن را متغیر «بعد تمایزپذیری ساختی» و از آنجایی که حرفهای شدن مربوط به محتوای مأموریتها و وظایف است. آن را متغیر «بعد تمایزپذیری کارکردی» در نظر گرفتیم. از سوی دیگر، متغیر تمایزپذیری نهاد سیاسی را « نحوه اعمال حاکمیت» و شاخص آن را «حاکمیت قانون» دانستیم. بنابراین چارچوب و مدل مفهومی این تحقیق در قالب الگوی سوم عرضه شد.
روششناسی پژوهشی
تعاریف نظری و عملی مفاهیم علیرغم دیدگاهها و نظریات مختلف جامعهشناسان، تعاریف مشخص از تمایزپذیری بسیار کم است اما بهنظر میرسد تعاریف اسملسر که تمایز را فرایندی میداند که از طریق آن یک سازمان یا نقش اجتماعی به دو یا چند نقش یا سازمان تفکیک میشوند (اسملسر، :1968 128) وایزنشتاد که تمایز را توصیف روشها و شیوههایی میداند که براساس آنها کارکردهای اصلی اجتماعی یا حوزههای نهادی اصلی جامعه از یکدیگر منفک گشته و به نقشها و تجمعات تخصصی، متکی و وابسته میگردد (ایزنشتاد، :1964 378) قابل اتکا باشد. و ضمنآ نیز در بحث کلی تمایز که تکامل از یک ساختار نقشی چند کارکردی به ساختارهای تخصصی متعدد است، فضای مفهومی تمایزپذیری بهتر قابل انعکاس خواهد بود. با جمعبندی دیدگاهها و نقطهنظرات جامعهشناسان، تأکیدات مفهومی آنها از تمایزپذیری به صورت زیر مورد توجه قرار گرفته است:
تفکیک کارکردها (93%)، تفکیک ساختارها(71%) حرفهای شدن وظایف (71%) رسمی شدن وظایف (64%) قوانین و مقررات فراشخصی (64%) گذار جوامع از ساده به پیچیده (64%) سازمان بوروکراتیک (50%) تقسیم کار (37%) تفکیک سیستم و محیط (29%) سیستم و خودمختاری اجزا(21%).
در یک برداشت کلی، در تمایزپذیری ساختاری یک مجموعه یا واحد یا قسمت به زیرمجموعههای خردتر تقسیم میگردد تا از لحاظ تشکیلاتی بهتر بتواند از عهده وظایف و مأموریتها برآید. و اما تمایزپذیری کارکردی یعنی اینکه یک مجموعه یا واحد یا قسمت که قبلا چندین کارکرد ارائه میداد، اینک هر مجموعهای کارکرد خاص و تخصصی و تفکیک شده خود را انجام میدهد. تشکیل واحدهای مستقل همراه با مقررات، آییننامهها و دستورالعملهای خاص را که با تمایز ساختاری، ارتباط نزدیکتری دارد، با رسمی شدن در نظر گرفتیم. «رسمی شدن» را با استاندارد شدن و قاعدهمند کردن رفتار انسانی تعریف نمودهاند (اسکات، :1974 31؛ دفت، :1364 18؛ آبراکرامبی، :1367 158؛ فوکو، :1378 ؛170 ویلسون، :1993 69).
«حرفهای شدن» را با خدمات بالای تخصصی و دانش فنی و نیز استقلال تصمیمگیری تعریف نمودهاند (سیلز، :1968 6 ـ 534؛ گیدنز، :1379 5 ـ 324؛ سلز نیک، :1943 ؛31 ایزنشتاد، :1959 304؛ ابراکرامبی، :1367 301 گولد/ کولب، :1367 2 ـ 351؛ صمد آقایی، :1378 102).
اما اگر پنج ویژگی سازمان یعنی یک نهاد اجتماعی، مبتنیبر هدف، طرحریزی آگاهانه ساختار، سیستم فعال و هماهنگ و ارتباط با محیط (دفت، همان: 14) را در نظر بگیریم، این قلمرو میتوانند دو مفهوم ساختار و کارکرد را زمینهسازی کنند و ما میتوانیم با دو بعد تمایزپذیری یعنی ساختاری و کارکردی، سازمانهای نظامی را با نهاد سیاسی مرتبط نماییم. با تفکر در ویژگیهای الگوی بوروکراسی، امکان انضمامی کردن دو بعد فراهم میشود. در واقع ما با ارائه دو متغیر «رسمی شدن» و «حرفهای شدن» تمایزات ساختاری و کارکردی را نشان میدهیم.
در رسمی شدن، عمدتآ به قواعد و مقررات و روابط مبتنیبر ضابطه، در حالیکه در حرفهای شدن عمدتآ به نوع آموزشها و دورههای تخصصی و نیز استقلال تصمیمگیری، تأکید میگردد. «رسمی شدن» را با سه شاخص تقسیم کار سازمانی، نحوه ارتقای سازمانی و سیستم تشویق ـ تنبیه و «حرفهای شدن» را با سه شاخص آموزشها ـ دورههای تخصصی، استقلال صنفی و کارکردهای سهگانه (انتظامی، امنیتی ونظامی) مورد توجه قرار دادیم. در مورد نهاد سیاسی نیز «نحوه اعمال حاکمیت» را به عنوان متغیر در نظر گرفتیم که توسط شاخصهای «مبتنیبر قانون» و «مبتنی بر اراده فردی» مورد توجه قرار گرفتند.
شاخصها و معرفهای رسمی شدن
در تقسیم کار باید دید سازمان چگونه و تا چه اندازهای فعالیتها و اقدامات خود را توزیع مینماید؟
در این شاخص بهدنبال توصیف چهار معرف سازمانی مرتبط به هم هستیم:
الف) صف (انجام یک مأموریت و فعالیت) و ستاد (نظارت، هماهنگی، برنامهریزی)؛ ب) رسته (یک دسته از تخصصهای نظامی مرتبط با هم)؛ ج ) لباس متحدالشکل یا همسانه و د) علایم: نشانها و مدالها.
ارتقای سازمانی را با معرف بایگانی پرسنلی و مدون و تعریف شده و سیستم تشویق ـ تنبیه را با تشویقات و مجازاتهای قانونمند برای حسن یا تخلف در انجام وظیفه، مورد توجه قرار دادیم.
شاخصها و معرفهای حرفهای شدن
در آموزشها و دورههای تخصصی، آموزشهای طولی (دراز مدت و جدا شدن موقت فرد برای تحصیل) و عرضی یا تکمیلی (کوتاه مدت و قابل انجام در جریان کار ) را به عنوان معرف برگزیدیم. در میزان استقلال صنفی به دنبال این هستیم که سازمان نظامی تا چه حد در مورد انجام وظیفه یا مأموریت خود تابع دستورات مقامات سیاسی است؟ در مورد کارکردهای نظامی نیز سه کارکرد مورد نظر است: کارکرد نظامی (دفاع از مرزهای کشور در مقابل حملات یا تعرضات مرزی) کارکرد امنیتی (ممانعت از اقدامات سیاسی ـ نظامی نظیر کودتا یا مبارزه علیه موجودیت رژیم) و کارکرد انتظامی (ممانعت از آشوبها، شورشها و درگیریهای بین افراد یا گروهها در داخل کشور).
روش تحقیق
روش به کار گرفته شده در این تحقیق، روش تطبیقی ـ تاریخی است. از یکسو، مفهوم تطبیقی داریم که به تشابه و تفاوتهایی توجه دارد که در واحدهای بزرگ اجتماعی وجود دارند (لیتل، :1373 44) و از سوی دیگر، مفهوم تاریخی است که به پردازش اطلاعات و یافتههای گردآوری شده میپردازد. منابع تاریخی را به 9 مورد و دو منبع اولیه و ثانویه تقسیم نمودهاند (گارآکن، :1964 59) که در این تحقیق عمدتآ آثار مکتوب (اسناد اصلی و اولیه) و کتابها، دایرهالمعارفها و گاهنامهها (منابع ثانویه) مورد استفاده قرار گرفته است. در ضمن برای تکمیل اطلاعات تاریخی، با نظامیان خدمت کرده در دوره پهلوی دوم، مصاحبههای باز و کیفی انجام شد (تاریخ شفاهی) .
کاربرد روش
بهرهگیری از اسناد و مدارک و منابع مکتوب و تاریخ شفاهی به دو صورت «توصیف» و «مقایسه» دادهها، یافتهها و اطلاعات میسر گردید. طرحهای مقایسهای نیز درون کشوری (مربوط به سازمان نظامی ایران در دورههای انتخابی) و برون کشوری (مقایسه با سازمانهای نظامی ایالات متحده آمریکا به عنوان مرجع مقایسه) بوده است. برای انجام درست و علمی این مقایسهها، از تکنیک «حداکثر تشابهات ـ تفاوتها» استفاده شده است. دورههای مورد مطالعه به چهار دوره تقسیم شد: دوره اول (1220 ـ 1300) با کودتای لشکر قزاق به رهبری سردارسپه شروع و تا اشغال ایران توسط متفقین ادامه یافت. دوره دوم(1320 ـ 1332) با پادشاهی محمدرضا پهلوی شروع و تا کودتای دوم نظامیان ادامه یافت. دوره سوم (1332 ـ 1342) که شروع مکانیزه و مدرن شدن سازمانهای نظامی در منطقه خاورمیانه تا جنبش مذهبی سیاسی 15 خرداد ادامه یافت و دوره چهارم (1342 ـ 1357) که اوج مدرن شدن سازمانهای نظامی و ارتباط نزدیک با ایالات متحده بود.
انتخاب ایالات متحده نیز با چهار دلیل «جزء قدیمیترین سازمانهای نظامی»، «نظام متکثر سیاسی و مبتنیبر قانون»، «ارتباط بسیار نزدیک با نظام سیاسی ایران» و «مشابهتهای زیاد سازمانی» توجیه شده است.
یافتههای تحقیق
الف) رسمی شدن؛ بلافاصله بعد از کودتای سردارسپه و به موجب حکم قشونی شماره 1 ضمن اینکه ایران به پنج ناحیه بزرگ تقسیم و هر ناحیه به یک لشکر سپرده شد، ارکان حرب کل قشون تشکیل گردید (عاقلی، :1382 119 ـ 117؛ علی بابایی، :1382 2 ـ 250؛ ملایی توانی، :1381 536؛ هوشنگ جلالی، :1379 152).
وظایف ارکان نیز از طریق پنج دایره (آجودانی، عملیات، نقلیه، صحیه و بیطاری) صورت گرفت. در 1301 سازمان پنج لشکر شکل گرفت و ساختار تشکیلات نظامی ایران از پایینترین تا بالاترین به ترتیب زیر مصوب گردید: بند، جوقه، رسد، گروهان، گردان، تیپ، لشکر، سپاه، قشون. 1305 ارکان حرب به چهار رکن (کارگزینی، اطلاعات، آموزش و تدارکات و مالی) یک دفتر کل و امور اداری تبدیل شد. در سال 1313، اداره تشکیلات قشون، تقیش نظامی کل قشون و تقیش مالی و مباشرت کل قشون تشکیل شد. در سال 1314 نه لشکر و ده تیپ پیاده و در سال 1319 هجده لشکر وتیپها و جنگهای مستقل ایجاد شد. در سال 1314 نیروی هوایی (1303 صنف هوایی و 1311 قوای هوایی) و نیروی دریایی (قبلا یگان دریایی) تشکیل شد. در دوره دوم انتخابی و در سال 1320 شورای عالی جنگ و قرارگاه کل بزرگ ارتشتاران و در سال 1329 ستاد نیروی هوایی (جزء نیروی زمینی) تشکیل شد. در دوره سوم انتخابی و در سال 1334 نیروی هوایی و دریایی ستادهای خاص خود ایجاد کردند که همگی تابع ستاد کل و در سال 1335 تابع ستاد بزرگ ارتشتاران شدند. در سال 1336 نیروهای سهگانه زمینی، هوایی و دریایی صاحب یک فرماندهی مستقل شدند. در همین دوره مجموعههای صفی در ژاندارمری و شهربانی (مانند سازمان هواپیمایی یا گارد مسلح گمرکات) و ستادی (مانند روابط عمومی و طرح و بررسی) گسترش یافتند.
در سال 1344 با تصویب عنوان رسته (حجتی اشرفی، :1364 8 ـ 964) رستههای مشهور سهگانه رزمی، پشتیبانی ـ رزمی و پشتیبانی خدمات رزمی ایجاد شدند. از سال 1350 به بعد رستههای سهگانه فوق در سه قالب و تشکیلات ستادی جدید یعنی ستاد شخصی (بازرسی و آجودانی) ستاد هماهنگکننده (ارکان پنجگانه) و ستاد تخصصی (روابط عمومی، آجودانی، مهندسی و...) قرار گرفتند. مقارن با این تغییرات مجموعههای امنیتی ـ اطلاعاتی نیز رو به گسترش گذاشتند و برخی تخصصهای خاص مانند همافر شکل گرفتند. در آخرین دوره انتخابی مأموریت رستهها مصوب گردید (کاظمی، 2535، ستاد بزرگ ارتشتاران، 1350، آموزش پشتیبانی نیروی زمینی، 1380، آموزش نظامی افسری، 1360) و وظایف ستادی با گامهای نهگانه اقدام و با چهار محور اخبار و اطلاعات، برآوردهای ستادی، طرحها و دستورات و صدور آنها شکل گرفت. همسانه و واکسیل بند بر روی لباس در سال 1302 تصویب و تا کودتای 1332 با فراز و نشیبهای قابل اغماض رعایت شد. لباس نظامیان بهطور رسمی به سه صورت، خدمت، رسمی و نیمهرسمی، نیز با تفکیک لباسهای صفی و ستادی در لباس خدمت از اوایل دوره سوم مصوب شد (رکن سوم، :1352 3 ـ 52؛ فاضل شهیر :1335 9 ـ 78). نوع کلاه نظامیان (عملیاتی با ستادی) و با سه علامت روی آن (امیری، افسری ارشد و افسری جزء) معرف جایگاه سازمانی نظامیان بود. از سال 1342 به بعد با گسترش لباسها و علائم نظامی، احترامات چهارگانه نظامی (جنگی، عادی، سوگواری و بازدیدهای رسمی) نیز شکل گرفت.
همچنین در دورههای انتخابی، مدالها و نشانهای نظامی (درجات 1 و 2 و 3) تغییر افزایشی و تصاعدی داشته است.
نحوه ارتقای سازمانی تا بعد از کودتای 1332، عملا به صورت غیرضابطهمند بود زیرا خلع و تنزیل یا ارتقای درجه با نظرات شخصی اعمال میشد. با استفاده از اتیکت روی لباس که مبنای حداقلی برای رستهها و درجات نظامی ایجاد کرد و نیز با تدوین اولین مجموعه قوانین نیروهای مسلح در اوایل دهه 40، ضمن اینکه پایههای ارتقای سازمانی با درجه، تحصیلات، دورههای آموزشی و... پیریزی شد، چهار طیف «درجه» یعنی درجهداری، افسری جزء، افسری ارشد و امیری مصوب گردید. با دو تغییر عمده در اواخر دهه 40 (حجتی اشرفی، همان: )873 مبنیبر اختیار ترفیع درجات به مقامات نظامی و حداقل توقف در ترفیع درجات نظامی، نحوه ارتقای سازمانی بهسوی ضابطه و معیار بیشتر حرکت کرد.
به علت فقدان سیستم مدون پرسنلی، سیستم تشویق و تنبیه نیز عملا تا بعد از کودتای 1332 وجود نداشت از اینرو اقدامات و رویههای شخصی در دو دوره اول و دوم انتخابی غلبه داشت. با شکلگیری آییننامه انظباطی در اواسط دهه سی پایههای ایجاد سیستم تشویق ـ تنبیه ریخته شد (بوستانی، :1339 40 ـ 36) در این آییننامه، تشویق و تنبیه با سلسلهمراتب و ارشدیت نظامی پیوند نزدیک یافت. از اواسط دهه چهل، دو تغییر عمده در آییننامه انضباطی ایجاد گردید: ابلاغ آییننامه شرافت سربازی، تصویب جدول تخلفات و تنبیههای انضباطی. در جدول اشاره شده، مقامات نظامی و حدود اختیارات آنها در تشویق و تنبیه مورد توجه قرار گرفته بود. تشویقهای عمده عبارت بودند از: مرخصی، تشویق شفاهی و کتبی، تشویق در دستور و فرمان، مدال و نشان نظامی، تنبیههای انضباطی عمده عبارت بودند از: سرزنش شفاهی و کتبی، دستور و فرمان، بازداشت، کسر حقوق، انتظار خدمت، بدون کاری، توقیف و تنزیل درجه و اخراج.
ب) حرفهای شدن؛ به تناسب تغییرات در ساختار سازمانی، آموزشهای مختلفی در سازمانهای نظامی شکل گرفت. در سال 1301 مدارس نظام کل قشون تشکیل که در سال 1314 به دبستان، دبیرستان و آموزشگاههای مختلف از جمله آموزشگاه گروهبانی، خلبانی، دیدهبانی پلیس، و حتی هوایی، افزارمندی و... تبدیل گردید. در مدارس، آموزشگاهها و دانشکدهها، دورههای مختلف طولی و عرضی تشکیل و تدریس شد. از اوایل دهه چهل دورههای مختلف تخصصی در قالب مراکز آموزشی گسترش یافت و آموزشهای مقدماتی، رستهای، عالی، فرماندهی و ستاد و پدافند ملی جا افتاد و هدف عمده همه آنها تربیت کادر آموزشدیده، تخصصی و حرفهای بود (اساسنامه مراکز فرهنگی :1345 3 ـ 7). در دورههای
جدیدتر، همراه با آموزشهای طولی و بلندمدت، بر وزن دورههای درجهداران (سرجوقه و گروهبان)، دورههای تخصصی برای افسران جزء و (ستوان و سروان)، دورههای عالی رستهای برای افسران ارشد (سرگرد، سرهنگ 2)، دورههای فرماندهی و ستاد برای افسران ارشد خصوصآ سرهنگ و دورههای پدافند ملی برای امرا افزوده شد و در تکمیل آموزشها، تستهای آموزشی و علمی و فرمهای ارزیابی استعدادها و کاراییها از اواخر دهه چهل و پنجاه ( موسوم به نمونه پرسنلی) توسعه یافت (آییننامه ارزیابی کارایی پرسنل، :1371 8 ـ 22).
در اوایل شکلگیری سازمانهای نظامی کارکردهای انتظامی غلبه داشت. در دوره اول انتخابی شورشها و نبردهای داخلی و نیز مواردی از تحرکات نظامیان نمودار شد. از دوره دوم انتخابی بهتدریج کارکردهای امنیتی ظاهر شد که اوج آن در کودتای 1332 قابل تعقیب است و در عین حال شورشها و آشوبها نیز ادامه یافت. در دوره سوم و چهارم نیز هم کارکردهای انتظامی و خصوصآ امنیتی ادامه یافت اما در عین حال کارکردهای نظامی یعنی فعالیتهای نظامی مرزی و فرامرزی از جمله پشتیبانی نظامی از شورشیان کرد عراق، حمایت نظامی از پاکستان، مقابله با شورشیان ظفار و... شکل گرفت.
مقایسه با مرجع انتخابی
با توجه به یافتههای گردآوری شده از منابع مختلف (بریستوو، 1998؛ ولک، ؛1972 هانتینگتون، 1375 و 1384؛ وتیکوپف، 1380؛ وایل، 1384؛ نورایی، 1357، میلز، ؛1383 گازیوروسکی، 1371؛ صاحب خلق، 1384؛ شیبانی، 1338؛ پترسون، 1382؛ بارکر، ؛1346 استوارت، 1378؛ اگزلرود 2006) شباهتها و تفاوتهای سازمانهای نظامی ایران و ایالات متحده را در دو جدول رسمی شدن و حرفه شدن نشان دادهایم:
جدول 1 . مقایسه با مرجع انتخابی در زمینه شاخصهای رسمی شدن (تقسیم کار سازمانی)
|
ایالات متحده |
ایران |
تشابه |
تفاوت |
ملاحظات |
||||
صف |
+ |
+ |
زیاد |
کم |
(1) |
||||
ستاد |
+ |
+ |
زیاد |
قابل توجه |
(2) |
||||
رسته |
+ |
+ |
زیاد |
کم |
(3) |
||||
درجه |
+ |
+ |
زیاد |
کم |
(4) |
||||
علایم نظامی |
+ |
+ |
زیاد |
کم |
(5) |
||||
لباس |
+ |
+ |
زیاد |
کم |
(6) |
||||
ارتقاء مدون سازمانی |
+ |
+ |
زیاد |
قابل توجه |
(7) |
||||
سیستم تشویق- تنبیه |
+ |
+ |
زیاد |
قابل توجه |
(8) |
1. در زمینه مأموریتهای اصلی نظامی و نیز سلسلهمراتب نظامی میان دو سازمان تشابه زیادی برقرار است اما تنوع و گسترش حوزه فرماندهی عملیاتی در ایالات متحده بیشتر است.
2. در زمینه انواع مأموریتهای ستادی (گامهای نهگانه) و در زنجیره فرماندهی قرار نگرفتن ستادها، میان دو سازمان تشابه وجود دارد. به جهت تخصص بالای سازمانهای نظامی ایالات متحده، رئیس ستاد مشترک با رئیس جمهور و با سایر فرماندهان ارشد نظامی ارتباط بسیار نزدیک و بالاتر از سایر فرماندهان نظامی است.
3. در قالب کلی رستههای سهگانه رزمی ، پشتیبانی رزمی و پشتیبانی خدمات رزمی و برخی زیررستهها میان دو سازمان تشابه زیادی وجود دارد اما برخی زیررستهها کاملا در سازمانهای نظامی ایران وجود نداشت (از جمله متخصصین ستادی یا شیمیایی) و برخی دیگر نیز اختلافات جایگاهی داشت (از جمله مهندسی).
4. در قالب کلی درجات چهارگانه (درجهداری،افسری جزء، افسری ارشد و امیری) و نیز زیر درجات میان دو سازمان تشابه زیادی وجود دارد اما در برخی درجات تخصصی درجهداری (گروهبان ستاد ، گروهبان یکم ارتش و گروهبان یکم فرمانده ) میان آن دو تفاوت مشاهده گردید.
5. در قالب کلی نشانها و علائم نظامی میان دو سازمان تشابه زیادی وجود دارد اما در نحوه اهدای آن به پرسنل نظامی میان آن دو تفاوت وجود دارد زیرا اهدای نشانها و علائم نظامی در ایالات متحده در جریان سیستماتیک سازمانی صورت میپذیرد.
6. در قالب کلی لباس (نوع+رنگ) میان دو سازمان نظامی تشابه زیادی وجود دارد اما به جهت تکثر و تنوع مأموریتها و زیررستهها، میان آن دو تفاوت نیز وجود دارد. لباس نبرد ،
لباس چند منظوره چند فصل ، لباس اداری یا کاری و لباس کامل نظامی به ترتیب با لباس نیمهرسمی، لباس خدمت و لباس رسمی در ایران متناظر است.
7. در مسیر ارتقای سازمانی به جایگاه و درجات بالاتر میان دو سازمان تشابه وجود دارد اما در ایالات متحده اولا ارتقای سازمانی به صورت موررثی وجود نداشت و در ثانی با قانون
پندلتون، نظام شایستگی به جای نظام مبتنیبر روابط که عمدتآ حول نظام ارشدیت بود، قرار
گرفت.
8. در زمینه تشویق و تنبیه میان مؤلفههای تشویقی و تنبیهی میان دو سازمان تشابه زیادی وجود دارد اما در زمینه موارد تشویقی (ارتقای درجه) و تنبیهی میان دو سازمان اختلاف قابل توجه وجود دارد.
جدول 2 . مقایسه با مرجع انتخابی در زمینه شاخصهای حرفهای شدن
|
ایالات متحده |
ایران |
تشابه |
تفاوت |
توضیحات لازم |
||||
آموزش ها و دوره های تخصصی |
+ |
+ |
زیاد |
زیاد |
در زمینه آموزش های مختلف در دانشکده های افسری، فرماندهی و ستاد،جنگ و پدافند ملی و نیز دوره های طولی و تکمیلی میان دو سازمان نظامی تشابه زیادی اما تنوع مأموریت ها و گستردگی سازمان های نظامی و نیز آزمون های تخصصی مختلف، میان آن دو تفاوت زیادی برقرار کرده است.مراکز آموزش نظامی امریکا علاوه بر نظامیان غیر نظامیان را نیز تحت پوشش قرار می دهد. |
||||
کارکردهای نظامی- انتظامی و امنیتی |
+ |
+ |
کم |
زیاد |
در زمینه وجود کارکردهای سه گانه در تاریخ دو سازمان نظامی تشابه کمی وجود دارد اما در سازمان نظامی آمریکا با توجه به ساختار سیاسی، کارکردهای انتظامی به پلیس ایالتی و فدرال سپرده شد و کارکردهای امنیتی و نظامی نیز با تصویب قوانین مجلس نمایندگان از هم تفکیک شده و سازمان های نظامی ایالات متحده عمدتاً در زمینه تخصصی خود یعنی کارکرد نظامی به طرف حرفه ای شدن حرکت کرد. |
بحث، تحلیل و نتیجهگیری
اگر دوره قاجار را «دوره گذار جامعه ایرانی» (کدی، :1381 9) بهسوی نوگرایی محسوب کنیم، بهنظر میرسد تلاش در جهت تشکیل سازمانهای مدرن نظامی در محور این گذار تلقی گردد. قبلا نیز زمینههای عینی ضرورت نوسازی سازمانهای نظامی ایجاد شده بود. تشکیل دارالفنون و توجه به خدمت نظام وظیفه عمومی (در قالب بنیچه) در زمان امیرکبیر و سپس نوسازی و بازسازی مجموعههای دولتی خصوصآ سازمان نظامی در زمان مشیرالدوله و نیز بهطور جدیتر، استخدام یک هیئت بلندپایه نظامی از فرانسه در زمان فتحعلی شاه (علی بابایی، :1382 10)، همه برای تقویت سلسله قاجار در مقابل جنبشهای داخلی و فشارهای خارجی بود. اما، بهسبب ضعف سازماندهی، فقدان بودجه و بهویژه مخالفت نیروهای داخلی (خوانین، رؤسای عشایر، شاهزادگان و حتی علما) آن تلاشها بیثمر ماند.
دخالتهای قدرتهای اروپایی در تشکیل سازمانهای نظامی، مخالفت شدید علما و سایر قشرهای نزدیک به روحانیت (مانند استفاده از یونیفورم اروپایی، تراشیدن ریش، فاصله گرفتن سربازان از اخلاقیات مذهبی و حتی تبلیغات آداب و رسوم مسیحی) و رؤسای ایلات و عشایر (سلسلهمراتب نظامی در تقابل با وفاداری سنتی و عشیرهای سربازان به رؤسا قرار میگرفت) امکان شکلگیری سازمانهای نظامی را به صورت رسمی و حرفهای ایجاد نکرد.
با توجه به دیدگاه کنت مبنیبر اهمیت و حاکمیت جنگاوران و شبه نظامیان تا قبل از تشکیل دولت واکنشهای عشایر و اقوام که با وجود شبه نظامیان به قدرت خود میافزودند، طبیعی بهنظر میرسید (و نیز دیدگاه اسملسر و واکنش گروههای محافظه کار).
دخالتهای زیاد قدرتهای اروپایی بعد از جنگ جهانی اول، فقدان سازمان نظامی متشکل و قوی در کشور، قدرت داشتن گروههای مسلح عشایر در کشور، دوران قاجار را به حاکمیت بر یک سرزمین چند پاره تبدیل کرده بود. ناامنی، بینظمی، فساد گسترده (حتی در خرید و فروش مناصب دولتی) سبب شده بود که دو سازمان نظامی قزاق و ژاندارمری نتوانند کارکردهای اصلی خود را بروز دهند. مطابق با دیدگاه کنت، در اینجا برای یکپارچه کردن کشور، دولت باید با زور و غلبه وارد شود و دیدیم که بهزعم وی، زور و غلبه توسط یک دولت براساس نظم و انضباط (که در یک سیستم نظامی تعریف میشود) معنا پیدا میکند. اما این مأموریت جدید و دشوار، نیازمند سطح قابل قبولی از دیوانسالاری و نیز درجهای از نظارت و تجهیز و تمرکز منابع مالی بود که قبلا وجود نداشت.
استفاده از حمایت نهاد قانونگذاری برای تقویت همهجانبه سازمانهای نظامی (در زمینههای مالی، تشکیلاتی، آموزشی و رفاهی) بستر اصلی حرکت بود. زمینههای اولیه انسجام کارکردی شکل گرفت زیرا نهاد سیاسی به سازمان نظامی، حمایت قانونی و مشروعیت داد و از طرف این سازمانها،امنیت و نظم نسبی در کشور و حرکت به سمت یکپارچگی را دریافت کرد. شرایط جهانی مدرنسازی و ملیگرایی نیز «سازمان نظامی را به عنوان تجلی مادی، نماد باورها و تبلیغات پان ایرانیسم» (کاتوزیان، 1381 241:) مطرح کرد. رضاشاه که مانند سلسله صفویه بر جهتگیری مذهبی و سلسله قاجار بر تبار و اتحادهای عشیرهای متکی نبود، اصلیترین نیروی پشتیبانیکننده را در سازمانهای نظامی یافت. تضعیف و حتی تلاش در جهت از بین بردن هویتهای پراکنده قومی ـ قبیلهای برای تأسیس هویت فراگیر ملی بود. چنین هویتی در بستر دولت ملی مدرن معنا پیدا میکرد و دولت مدرن به عناصر مدرنیستی مانند عقلگرایی، عرفیگرایی، سازمانهای بوروکراتیک و... نیاز داشت (بازگشت به دیدگاه اسملسر مبنیبر دولت قوی نظمبخش و تعهد او به ملیگرایی).
شبیه چنین روندی (البته با شدت و عمق بسیار بیشتر) در آمریکا ایجاد شده بود و سازمانهای نظامی، یکی از محملها و پایههای اصلی آن محسوب میشدند. دلیل آن به مبارزات و برخوردهای خشونتبار استقلالطلبانه علیه انگلستان بازگشت میکرد. ارزشها، فلسفه و نمادهای لیبرالیسم آمریکایی که سازمانهای نظامی نمایانگر آنها بودند، بستر ملتسازی را فراهم کرد و توانست احساس ملیت را در میان بومیان و مهاجرین سرزمین جدید شکل دهد.
در کنار سازمانهای نظامی ایران، شرایط تسهیلکننده «خارجی» مانند عدم مخالفت انگلستان با سردارسپه برای ایجاد و تقویت نظم (و امنیت و جلوگیری از تهدیدات روسیه) و گرایش مثبت آمریکا به جهت تلاش سریع رضاشاه برای کشف علل قتل ایمبری (فوران، همان: 8 ـ 307) و «داخلی» مانند احزاب اکثریت در مجلس پنجم نیز وجود داشتند. البته در مورد لایحه خدمت نظام وظیفه سران ایل، زمینداران و روحانیون مخالفتهایی بروز دادند. که در نهایت سردارسپه تهدید به استعفا کرد و تقریبآ همه نظامیان نیز از او حمایت نمودند (بازگشت به بحث فاینر مبنیبر تهدید به دخالت نظامی).
رشد و توسعه سازمانهای بوروکراتیک و خصوصآ سازمانهای نظامی به شهرنشینی کمک کرد و با توجه به اینکه بخشهای مهم این سازمانها در تهران بودند، تعداد زیادی جمعیت را به خود جذب میکردند. این سازمانها به جهت نمایش سازوکارها و ساختارهای مدرن، بستر مناسبی برای گسترش افکار و اندیشههای جدید بودند. متناسب با این خواست و نیاز، قوانین جدید نیز ضرورت زیادی پیدا کرد و قوانین تجاری، جزایی، اداری، آموزشی (مانند قانون اعزام محصلین ایرانی به خارج) به سرعت تصویب و اجرا شد. (بحث وبر و جهتگیری دنیوی و تدوین قوانین و مقررات و کمک به توسعه بوروکراسی دورکیم و توجه به مقررات و قواعد در تحکیم روابط و مناسبات متقابل؛ پارسونز در توسعه نظام قضایی عمومی که دلالت بر عرفی شدن قوانین دارد و لومان در تأکید بر قوانین فراشخصی که در قوانین اثباتی نمود مییابد).
این قوانین بستر مناسب برونسازمانی را برای تقویت و توسعه سازمانهای نظامی فراهم میکردند. با رویکرد نظری ماکس وبر مبنیبر سه ویژگی دولت جدید در این زمان، هر سه مورد وجود داشت. زیرا، سازمانهای نظامی به عنوان اصلیترین منبع قدرت رضاشاه نمودار شدند (تأکید به مفهوم دولت در شکلگیری یکپارچگی سیستم با تکیه بر قدرت و تشکیلات نظامی از دیدگاه گیدنز).
در سازمانهای نظامی، وظایف و مأموریتها تقسیم و به تناسب هر کدام، آموزشهای لازم در نظر گرفته شد. برای اینکه در انجام مأموریت، اهمال و سستی یا اشتباهات فاحش صورت نگیرد، با متخلفین بهشدت برخورد میشد (ارجاع به بحث میشل فوکو مبنیبر تحمیل سازماندهی دقیق رفتارها که تحت تأثیر انضباط و کنترل ضابطهمند است). در واقع، بهنظر میرسد که زمینههای اولیه نمایان شدن یک سیستم فراهم شده بود زیرا با الهام از دیدگاه پارسونز سازمانهای نظامی، مرزهای هویتبخش خود را نشان میدادند و بهسوی یک خرده سیستم مجزا از سایر سازمانها حرکت کردند.
سازمانهای نظامی طبق الگوی تقسیم کار سازمانی و نیز آموزشهایی که متناسب با نوع و دامنه تقسیم کار میدیدند، مأموریتهای خود را انجام میدادند (بازگشت به دیدگاه لومان مبنیبر سیستم سازمانی که روی یک وظیفه خاص کار میکنند). دهه 1320 یک فضای سیاسی برای جنگ قدرت را نشان میداد در این دهه 17 کابینه دولتی، ظهور و سقوط کردند. دوره جدیدی از کشمکش و بر خورد مسلحانه میان دولت و سازمانهای نظامی و گروههای شبه نظامی ایلیاتی در مناطق مختلف آغاز شد (کارکرد انتظامی).
دخالت روسیه در ایران از طریق حمایت از جنبشهای چپگرایانه و نیز رسوخ طیفی از آنها در سازمانهای نظامی، زمینههای اولیه کارکردهای امنیتی را نیز مطرح نمود. بهنظر میرسد اوایل دهه 1330 تا شکلگیری کودتا، در حاکمیت نهاد سیاسی دوگانگی ایجاد شده بود (مطابق نظرات جانوویتز و هانتیگتون هم نظامیان از سازماندهی قابل توجه برخوردار بودند و هم وضعیت سیاسی ـ اجتماعی ایران، بهشدت سیاستزده بود). اعلام خودمختاری آذربایجان، ترورها، سیاسی شدن فرماندهان نظامی از جمله تشکیل حزب آریا توسط سرلشکر ارفع برای مبارزه با حزب توده، گسترش جریانهای ملیگرا در سازمانهای نظامی، چرخش رویکرد سازمانهای نظامی به سمت عملیاتهایی برای اعاده کردن نظم، امنیت و آرامش به کشور، جهتگیری به سمت آمریکا را مقدمهچینی کرد.
با توجه به تحولات سیاسی خصوصآ واقعه خرداد 1342، شاه یک شبکه نظامی ـ اداری در کل کشور ایجاد کرد که محور اصلی آن، فرماندهان عالی رتبه نظامی بودند و حتی استانداران و فرمانداران با این شرط حکم میگرفتند که در مواقع لزوم از ارشدترین نظامی منطقه که معمولا یک سپهبد یا ارتشبد بود، تبعیت نمایند. در سرتاسر دورههای مورد مطالعه، اساسآ نوع ارتباط نهاد سیاسی با سازمانهای نظامی تغییر چندانی نکرد. متمم قانون اساسی مشروطیت «در نظر» و دو برهه تاریخی یعنی اوایل 1300 و اواخر دهه 1320 تا اوایل دهه 1330 در «عمل»، میخواستند ارتباط نهاد سیاسی با سازمانهای نظامی را در مسیر و چارچوب قانونی قرار دهند
و بدین وسیله به آن مشروعیت دهند. اگر این اتفاق میافتاد، سازمانهای نظامی حداقل با دو قوه اجرائیه و مقننه از نهاد سیاسی ارتباط پیدا میکردند و با تفکیک وظایفی که صورت میگرفت، وظایف و مأموریتها به صورت فراشخصی انجام میشد. (مطابق با دیدگاه ایزنشتاد و وزن بیشتر تمایزپذیری، به تناسب رشد و گسترش تقسیم کار) نظامیان نیز بهترین نوع ارتباط با نهاد سیاسی را ارتباط با شخص شاه و طبق سلسلهمراتب خاص تعریف شده فرماندهی، میپسندیدند. زیرا:
نخست ؛ در دورههای انتخابی، هیچگاه شرایط محیطی اثرگذار بر سازمانهای نظامی به ثبات نرسیده بود؛ دوم؛ سازمانهای نظامی از بدو شکلگیری، ارتباط نزدیک، شخصی و فراقانونی را تجربه کرده بود و نظامی بودن دو پادشاه برای فرماندهی سازمانهای نظامی یک عامل مشروعیتبخش شده بود؛ سوم؛ نقش و اهمیت قانون در کشور و در میان بسیاری از گروهها و قشرهای جامعه، هنوز جا نیافتاده بود. بهنظر میرسد دلیل عمده آن، عدم همراهی و همگامی قانون با افزایش تمایزپذیری در حوزه سازمانهای نظامی بود. قشرهای قدیمی از جمله زمینداران بزرگ، خوانین، بازرگانان و روحانیون، هنوز قدرت قابل ملاحظهای در مجلس قانونگذاری داشتند. این عده در ضرورت انکارناپذیر حمایت همهجانبه قانونی از سازمانهای نظامی به اجماع نرسیده و در عین حال هیچ سازوکار مشخصی برای نظارت و کنترل بر سازمانهای نظامی در نظر نگرفته بودند، برعکس ایالات متحده که کمیتههای خاص تخصصی در مجلس نمایندگان حضور دارند و مأموریت نظارتی را بهطور سیستماتیک انجام میدهند. (مفهوم توسعه انقباضی ایزنشتاد مبنیبر گسترش بیش از حد حوزه سیاست به سایر حوزهها) و چهارم؛ نقش مؤثر حمایتی ایالات متحده آمریکا: همکاری راهبردی ایالات متحده و ایران کارکرد «نظامی» سازمانهای نظامی را نیز فعال کرد و ایران با ورود به پیمانها و همکاریهای منطقهای، نقش و کارکرد مقابله با تهاجم احتمالی اتحاد جماهیر شوروی را بهعهده گرفت. حتی نوع آموزشها و کمکهای مالی و فنی برای خرید تجهیزات و تسلیحات عمدتآ برای گسترش و تعمیق این کارکرد بود (نجاتی، همان: 510؛ گازیوروسکی، همان: 50 ـ 214).
ارتباط بسیار نزدیک میان دو کشور و تشابهات و تفاوتهایی که میات آن دو وجود داشت، محقق را به سمت مدل اصلی رساله (مدل نظری تاریخی) سوق داد. در پایین مدل و در روند تمایزپذیری سازمانها، شاهد حرکت از ساده به پیچیده و به تناسب همین روند در سازمانها از سنت به مدرن، شاهد تشکیل سازمانهای اولیه و سازمانهای «رسمی» و در نهایت سازمانهای «حرفهای» هستیم. کل مدل استنتاجی به دو سطح «نهادی» و «سازمانی» تقسیم شده است: در سطح نهادی، نحوه اعمال حاکمیت نهاد سیاسی به دو مؤلفه سنت و مدرن تفکیک شده است. در مؤلفه سنت شاخص تمرکز و در مؤلفه مدرن شاخص عدم تمرکز مورد توجه قرار گرفته است.
ارتباط سیاسی ـ نظامی و توجه و تأکید بر نهاد سیاسی، محقق را به دو مبحث حساسنمود:
الف) زمینه تاریخی ـ اجتماعی: در اینجا از قوی یا ضعیف بودن مرکزیت سیاسی و به تناسب آن قوت و تأثیرگذاری «قانونمندی مأموریتها» یاد شده است.
ب) جنگهای مرزی ـ فرامرزی: وجود یا عدم این جنگها باعث شده است که مدیریت مشترک قوای مجریه و مقننه شکل بگیرد. مدیریت مشترک به عدم تمرکز در تصمیمگیری و عدم مدیریت مشترک به تمرکز در تصمیمگیری انجامیده است. در ضمن، جنگها، سبب شده است که جنبههای نظامی نسبت به جنبههای انتظامی و امنیتی، وزن قویتری پیدا کند.
با این توضیحات به سطح سازمانی وارد میشویم: جاییکه تمرکز در تصمیمگیری وجود دارد، تأثیر بیشتر و مهمتر خود را بر تمایزپذیری کارکردی میگذارد و اجازه نمیدهد که حرفهای شدن شکل گیرد. این در حالی است که عدم تمرکز در تصمیمگیری، در کنار رسمی شدن، حرفهای شدن را نیز به ارمغان میآورد در واقع، بهنظر میرسد که «رسمی شدن» که قبل از حرفهای شدن شکل میگیرد، با هر دو نوع مدیریت (تمرکز یا عدم تمرکز) نمایان میشود اما «حرفهای شدن» به جهت مهم بودن و کارکردهای قابل توجه، با مدیریت متمرکز، تناسب نخواهد داشت. بنابراین، در سازمانهای نظامی ایالات متحده، در فرایند تمایزپذیری (ساختاری، کارکردی) هر دو متغیر «رسمی شدن» و «حرفهای شدن» وجود دارد اما، در سازمانهای نظامی ایران، حرفهای شدن امکان وجود پیدا نکرد.
شرایط جهانی که از طریق پیمانها و قراردادهای نظامی و نیز آموزشهای نظامی و استفاده زیاد از مستشاران نظامی نمایان میشود، عمدتآ بر گسترش و توسعه «رسمی شدن» اثر گذارد و نتوانست روی «حرفهای شدن» تأثیر گذارد زیرا ساختار سیاسی تمرکزگرایانه، قدمت طولانی در ایران داشت و بهسادگی تغییر پیدا نمیکرد.
با توجه به یافتهها و دادههای تحقیق در مورد شاخصهای رسمی شدن و حرفهای شدن میتوان گفت که در سازمانهای نظامی ایران تقسیم کار سازمانی یعنی سلسلهمراتب سازمانی و مأموریتهای صفی و ستادی و تشکیل رستهها و بهتبع آنها لباسها، علائم، نشانها و مدالها و احترامات نظامی در دورههای انتخابی وجود داشت در دوره انتخابی اول و دوم مسیر اولیه ارتقای سازمانی با تشکیل دایره آجودانی و پرسنلی (رکن یکم) پایهریزی شد. در دوره سوم انتخابی اساسیترین اقدام تصویب مجموعه قوانین نیروهای مسلح بود که پایههای نحوه ارتقای سازمانی یعنی درجه، تحصیلات و دورههای آموزشی ایجاد شد. در آخرین دوره نیز اختیار ترفیع درجات به مقامات نظامی داده و حداقل توقف ترفیع نیز در نظر گرفته شد. تا قبل از کودتای 1332، سیستم مدون پرسنلی بهطور کامل وجود نداشت و از این دو بستر مناسب برای اجرای نظام یافته سیستم تشویق ـ تنبیه فراهم نبود. در دوره اول و دوم انتخابی عمدتآ رویههای شخصی غلبه داشت اما در دوره سوم و چهارم و از سال 1334 آییننامه جامع انضباطی یک سیستم مدون و ضابطهمند پیریزی نمود. در دوره چهارم انتخابی نیز دو تغییر عمده (آییننامه شرافتی و جدول سازمانی تخلفات و تنبیهات انضباطی) باعث استحکام سیستم تشویق ـ تنبیه شد.
در دوره اول انتخابی، مدارس نظام کل قشون و دانشکده افسری تشکیل شد و در دورههای دوم و سوم انتخابی دورههای تخصصی و عمومی گسترش یافت. در دوره انتخابی چهارم با گسترش مراکز آموزشی، دورههای تخصصی ـ تکمیلی رو به توسعه گذارد. در همین دوره آموزشهای مقدماتی، سرپرستی، مقدماتی رستهای، عالی رستهای، فرماندهی و ستاد و پدافند ملی کاملا سازمان پیدا کرد و نیز آموزشگاه و دورههای کوتاهمدت (تخصصی ـ تکمیلی) گسترش یافت.
این دورهها برای نیل به درجات نظامی بالاتر الزامی بود و نیز در همین دوره تستهای مختلف برای تکمیل آموزش به کار رفت. در سرتاسر دورههای مورد مطالعه استقلال صنفی سازمانهای نظامی عملا وجود نداشت اعتماد و وفاداری سیاسی نظامیان به دو پادشاه پهلوی و جریانهای جداییخواهانه و استقلالطلبانه و نیز سیاستزدگی در سازمانهای نظامی باعث افزایش کنترل آن دو بر سازمانهای نظامی شد، در دوره چهارم انتخابی، کنترل شاه بر سازمانهای نظامی شدیدتر شد و وی بدون سلسلهمراتب نظامی با فرماندهان و مسئولین عالیرتبه نظامی و نیز رؤسای رکن دوم و ضد اطلاعات ارتباط برقرار میکرد و کلیه فعالیتها و اقدامات مختلف نظامی و نیز مصرف بودجه و خرید تسلیحات و تجهیزات نظامی توسط وی انجام میشد. به عبارت دقیقتر در سرتاسر دورههای مورد مطالعه اساسآ زنجیره فرماندهی در
ارتش بدون تغییر ماند. در دوره انتخابی اول سازمانهای نظامی عمدتآ کارکرد انتظامی داشتند (سرکوب مخالفین داخلی و نیز نظامیان ناراضی) در دوره دوم بهتدریج کارکردهای امنیتی آشکار شد و یکی از عوامل اصلی آن رقابتهای درون سازمانی امرای عالیرتبه نظامی بود. در دوره سوم و بعد از از کودتا، کارکردهای امنیتی سازمانهای نظامی به علت نگرانی از نفوذ عناصر اسلامی، چپگرا و ملیگرا و مخالف سلطنت، گسترش فوقالعاده پیدا کرد. در دوره چهارم و از اواخر دهه چهل کارکردهای نظامی شکل گرفت و بخش مهمی از سازمانهای نظامی یعنی ارتش و نیروهای سهگانه زمینی، هوایی و دریایی آموزشها، مانورها و تسلیحات و تجهیزات خود را برای دفاع از مرزها و نیز عملیاتهای نظامی فرامرزی فعال نمودند.
جدول 3 . اجزای رسمیشدن و حرفهای شدن در سازمانهای نظامی ایران
با توجه به توضیحات و جدول فوقالذکر به این نتیجه میرسیم که در سازمانهای نظامی ایران، شاخصهای رسمی شدن کاملا وجود داشته است. اما شاخصهای حرفهای شدن کاملا وجود نداشته است زیرا به غیر از آموزشها که تا حد قابل قبولی وجود داشته، استقلال صنفی و انجام کارکردهای نظامی عملا وجود نداشته است. علامت؟ هم به این معناست که آشکار شدن کارکردها به عدم استقلال صنفی مرتبط است یعنی اینکه در کجا و تحت چه شرایطی، سازمانهای نظامی چه کارکردی بروز دهند تا حد زیادی به نوع برخورد و کنش شخصی پادشاه مربوط بود.
با توجه به این شاخصها و متغیرها، بایستی متذکر شد که در سازمانهای نظامی ایران، تمایزات ساختاری اتفاق افتاده است اما تمایزات کارکردی کاملا ظاهر نشده است و در یک نتیجهگیری کلی نیز باید اذعان داشت که آن شاخصهایی از تمایزپذیری سازمانهای نظامی که کمترین ارتباط را با نهاد سیاسی ایران داشتند، بیشتر امکان و وقوع را پیدا کردهاند. زیرا این شاخصها، فنیتر، عینیتر، و با شاخصهای سایر سازمانها نظامی مشابهت بیشتری نشان دادهاند اما شاخصهای کیفیتر که امکان کنترل و نظارت نهاد سیاسی را فراهم کرده است، کمتر در معرض تمایزپذیری قرار گرفتهاند.