امید جهانگیری؛ یونس نوربخش
چکیده
شاید بزرگترین پیکار در مقام نقد دوران پهلوی برای دیگریها(کُردها)، پیکار برای احقاق حق به یادآوردن حضور خود در تاریخ باشد . از این رو روایت و بازگو کردن مناطق کُردنشین بیش از هر زمان دیگری در نسبت با حکومت پهلوی و وقایع آن دوران ضرورت یافته است. پرسش جامعه شناختی اساسی این پژوهش این است که حکومت پهلوی اول با هدف مدرنیزاسیون ایران یا ...
بیشتر
شاید بزرگترین پیکار در مقام نقد دوران پهلوی برای دیگریها(کُردها)، پیکار برای احقاق حق به یادآوردن حضور خود در تاریخ باشد . از این رو روایت و بازگو کردن مناطق کُردنشین بیش از هر زمان دیگری در نسبت با حکومت پهلوی و وقایع آن دوران ضرورت یافته است. پرسش جامعه شناختی اساسی این پژوهش این است که حکومت پهلوی اول با هدف مدرنیزاسیون ایران یا به تعبیری ترویج ناسیونالیسم باستانگرا و به میانجیِ مکانیسمی تحت عنوان آشتی با گذشته خاطره را از سوبژکتیویتة دیگریهایش(کردها) زدوده است. هدف از این پژوهش پیوندی دوباره با گذشتهای است که پیوستگیِ میان دیگریها را بازیابی و احیا میکند. مکانیسمهایی که این پژوهش به مثابة منطق درونی فرایند انهدام خاطره بازشناخته است شامل دیالکتیک ابداع سنت و انهدام خاطره کُردها، دیالکتیک آموزش و سوژه/ابژه کُردها، جغرافیای تخیلی و انهدام خاطره/ مکان کُردها،تروما و تاریخ سکوت کُردها
امید جهانگیری؛ یونس نوربخش
چکیده
این پژوهش بهمیانجیِ نقدی هستیشناسانه، برآنست تا رهاییِ دیگری (بهمثابه ابژه) از تسلط سوژه را (گفتمان دینی مسلط) واکاود، اما هدف وارونه کردن این نسبت نیست، بهبیانی دیگر نشاندن دیگری در جای سوژه و دیگری را بر سوژه مسلط کردن. بلکه هدف اساسی در اینجا ارتباط بنیادین میان سوژه و دیگری است که ضرورت طرح این پروبلماتیک را پیش میکشد. ...
بیشتر
این پژوهش بهمیانجیِ نقدی هستیشناسانه، برآنست تا رهاییِ دیگری (بهمثابه ابژه) از تسلط سوژه را (گفتمان دینی مسلط) واکاود، اما هدف وارونه کردن این نسبت نیست، بهبیانی دیگر نشاندن دیگری در جای سوژه و دیگری را بر سوژه مسلط کردن. بلکه هدف اساسی در اینجا ارتباط بنیادین میان سوژه و دیگری است که ضرورت طرح این پروبلماتیک را پیش میکشد. مفاهیمی که از دل صورتبندیِ نظری (برگر، باختین، رانسیر) برآمدهاند در کلیت خود بر چگونگی نسبت سوژه و دیگری استوراند. دیگری در این تلقی، ابژهای در درون تکثری از ابژههای شناخت نیست که باید سوژه، آن را دریابد بلکه دیگری نیز واجد سوژگیِ خود (سوژه شناسنده) است که هر دَم بهمیانجیِ وضعیتهای اجتماعی، تاریخی، سیاسی، فرهنگیِ خاصی آن را از کف داده یا از او سلب گشته است. بر این اساس نسبت تساهل دینی و پلورالیسم دینی با گفتوگومندی و بینامتنیت در بستر اجتماعی چیست؟ نسبت تساهل دینی با من از یکسو و دیالکیتک من با دیگربودگی در بستر اجتماعی چیست؟ آیا میتوان از برابری رادیکال یا بازتعریف تقسیم امر محسوس رانسیری بهمثابه میانجیای ضروری یاد کرد؟ سپهر برابری رادیکال تا چه مرزی میتواند گسترده شود؟ آیا گفتمان مسلط دینی یا (پلیس بهتعبیری رانسیری) مجالی برای سیاستِ (دیدارپذیری) دیگری خواهد داد؟ سیاستِ دیگری در مواجهه با گفتمان مسلط دینی یا پلیس از چه مکانیسمهایی میتواند بهره جوید؟پس از واکاوی منابع نظری و بهرهگیری از روش اسنادی جهت توصیف و تحلیل ادبیات پروبلماتیک پژوهش، مدلی نظری/مفهومی از منطق درونی بحث استخراج شده تا امکان آشکارشدن پیچیدگیِ توصیف و تحلیل برآمده از صورتبندیِ بحث، فراهم گردد. در نهایت پژوهش برآن است تا نشان دهد که، خودآیینیِ سوژهها (سوژه شناسنده کانتی)، مواجهة آنها با اغیار را نه بهگونهای یکسویه و اقتدارگرایانه، بلکه آکنده از گفتوگو و گفتوگومندی میسازد (دیالوگ باختینی) که سوژه را ایستاده در تکثری از معانی و نشانههایی قرار میدهد که او را بهساخت صورتبندیهایی منطقی از نمودگارهایی (فنومن) فرامیخواند که در بازار دین در برابر دیدگان او تجلی مییابند. سلسلهمراتبی که دیگری را، بهمثابة ابژة فاقد خودآگاهی، بر میسازد، واسازی گشته و دیگری نیز به مثابه سوژه، واجد شناخت ابژههای متکثری میگردد (سیاستِ رانسیری) که در این بازار عرضه میگردد.