زهرا آقاجانی؛ فرهاد سلیماننژاد
چکیده
در این مقاله میکوشیم تا با تکیه بر رئوس انتقادات کارل پوپر از پوزیتیویسم و استقراگرایی، این دو مبنایِ پوزیتیویستی و استقراییِ نظریة زمینهای را مورد انتقاد قرار دهیم: اول، تهی کردن ذهن از هرگونه پیشداوری و ارزشگذاریِ اخلاقی در فرآیند تحقیق؛ و دوم، تقدم مشاهده بر نظریه، گردآوریِ اطلاعات از طریق آن، مقایسة این اطلاعات بر مبنای ...
بیشتر
در این مقاله میکوشیم تا با تکیه بر رئوس انتقادات کارل پوپر از پوزیتیویسم و استقراگرایی، این دو مبنایِ پوزیتیویستی و استقراییِ نظریة زمینهای را مورد انتقاد قرار دهیم: اول، تهی کردن ذهن از هرگونه پیشداوری و ارزشگذاریِ اخلاقی در فرآیند تحقیق؛ و دوم، تقدم مشاهده بر نظریه، گردآوریِ اطلاعات از طریق آن، مقایسة این اطلاعات بر مبنای تفاوتها و شباهتهایشان، و نهایتاً استنتاج نتیجهای کلی از این قیاس در قالب مفاهیمی انتزاعی. طبق ادعای نظریة زمینهای، میتوان با عمل به این مبانی واقعیت اجتماعی را «همانگونه که هست» اظهار کرد. استدلال میکنیم که در عمل این ادعا نهتنها محقق نمیشود، بلکه تصویری مخدوش و ایبسا تحریفشده از واقعیت اجتماعی اظهار میشود. همچنین عمل به این دو مبنا، محقق را بهجای اینکه تبیینگر منتقد واقعیت اجتماعی باشد، به توصیفگری خنثی، یا به تعبیر ما به «کارگر اطلاعات» و «عملة دادهها» بدل میکند، و این به معنی از بین رفتن خصیصة ذاتیِ علم جامعهشناسی، یعنی جنبة نقادانة آن است.