از برآمدن جنبش مشروطه خواهی مردم ایران تا روزگار ما، بحثهای مداوم و چالشبرانگیز بر سرِ مفهومهای نوین همانند ملت، ناسیونالیسم، آزادی و قانون ، در سپهر فکری و اجتماعی- سیاسی ایرانیان، از اختلافهای عمیق و نبود اجماع نظر در میان اندیشه وران حکایت میکند. در میان این مفهومها، ناسیونالیسم و نسبتِ آن با اسلام (با قرائتهای گوناگون) ...
بیشتر
از برآمدن جنبش مشروطه خواهی مردم ایران تا روزگار ما، بحثهای مداوم و چالشبرانگیز بر سرِ مفهومهای نوین همانند ملت، ناسیونالیسم، آزادی و قانون ، در سپهر فکری و اجتماعی- سیاسی ایرانیان، از اختلافهای عمیق و نبود اجماع نظر در میان اندیشه وران حکایت میکند. در میان این مفهومها، ناسیونالیسم و نسبتِ آن با اسلام (با قرائتهای گوناگون) در کانون بحثهای پردامنه و جدی قرار گرفته است.
علی شریعتی به عنوان روشنفکری دینی، با پذیرش ناسیونالیسمِ پیراسته از نژادپرستی و تبعیضهای قومی، و با «ایدئولوژی» نامیدن اسلام، این دو را در ساحت نظر دومقولۀ جدا از یکدیگر و در ساحت عمل، دو واقعیت تفکیک ناپذیر میداند. شریعتی با تاکید بر ناسیونالیسم به عنوان زمینه ساز برقراری روابط میان ملتها برمدار اومانیسم (انسانگرایی)، افقهای نوینی را در شناخت دین و ناسیونالیسم در ایران گشوده است. در برابر این امر، او با «ایدئولوژی» خواندن اسلام، با دو مشکلِ «تقلیلگرایی» و «تحویل دین به ایدئولوژی در کلیتِ آن» مواجه شده است. آثار شریعتی نشان میدهد که او به موضوع اولویت ناسیونالیسم بر اسلام، و اولویت اسلام بر ناسیونالیسم، التفاتی نداشته است.
این مقاله به بررسی مفهوم ایدئولوژی در اندیشه گابریل تارد میپردازد. تارد، در قرن 19، تفکر خود را در سنت فلسفی لایبنیتس و در رقابت با نظریه جامعهشناسی دورکیم دنبال میکرد. برونو لاتور جامعهشناسی تارد را «جامعهشناسی ترجمه» نامگذاری میکند که بر اصل پویایی و تغییرات اجتماعی دلالت دارد. این مفهوم مشخص میسازد که جامعهشناسی ...
بیشتر
این مقاله به بررسی مفهوم ایدئولوژی در اندیشه گابریل تارد میپردازد. تارد، در قرن 19، تفکر خود را در سنت فلسفی لایبنیتس و در رقابت با نظریه جامعهشناسی دورکیم دنبال میکرد. برونو لاتور جامعهشناسی تارد را «جامعهشناسی ترجمه» نامگذاری میکند که بر اصل پویایی و تغییرات اجتماعی دلالت دارد. این مفهوم مشخص میسازد که جامعهشناسی تارد تا چه مقدار میتواند با ایدئولوژی مسلط دچار تنش شود. رویکردهای نوین به اندیشه گابریل تارد، در جریانهای متاخر جامعهشناسی، ضرورت شناخت او را با اهمیتتر میکنند. تارد با بررسی تغییرات قدرت در اجتماع بر اساس سه فرایند تقلید، تناقض و تطبیق به فهمی از کنشگر اجتماعی دست پیدا میکند که با کمک خلاقیت میتواند باعث شکلگیری جریانهای نوین اجتماعی شود. از نظر او این نوآوریها از طریق تقلید گسترده شده و به یک پدیده اجتماعی تبدیل میشوند. این پدیده نوین اجتماعی میتواند با ایدئولوژی مسلط دچار رویارویی شود. در نتیجه جریانی در حال تغییر از زندگیروزمره وجود دارد که از کوچکترین ذرات اجتماع برخواسته میشود و بواسطه فرایند تقلید در برابر ایدئولوژی مسلط قرار میگیرد.
هدف از این مقاله بررسی نظرات فروید در مورد سوبژکتیویته و نسبت آن با سوژۀ ایدئولوژیک آلتوسر است. در این مقاله ابتدا نگاه فروید، به عنوان یک فیلسوف اجتماعی، به سوژه بررسی میشود و سپس اندیشههای او با نوع نگاه آلتوسر به سوژه مورد مقایسه قرار میگیرد. ایگو در کار فروید جایگاه سوژه در مباحث فلسفی- جامعهشناختی را دارد. ایگو[1] ...
بیشتر
هدف از این مقاله بررسی نظرات فروید در مورد سوبژکتیویته و نسبت آن با سوژۀ ایدئولوژیک آلتوسر است. در این مقاله ابتدا نگاه فروید، به عنوان یک فیلسوف اجتماعی، به سوژه بررسی میشود و سپس اندیشههای او با نوع نگاه آلتوسر به سوژه مورد مقایسه قرار میگیرد. ایگو در کار فروید جایگاه سوژه در مباحث فلسفی- جامعهشناختی را دارد. ایگو[1] (یا همان سوژه) از منظری روانکاوانه با کمک مکانیسمهای دفاعی دست به تحریف واقعیت میزند و به صورتی خیالی خود را مؤلف کنشهای خود میداند. به همین نسبت در اندیشۀ آلتوسر، ایدئولوژی بازنمایی رابطۀ خیالی افراد با واقعیت است. سوژه از منظر آلتوسر به شکلی خیالی خود را مؤلف کنشهای خودش میداند و تنها ذیل استیضاح ایدئولوژی است که سوژه سامان سخن گفتن مییابد اما این مکانیسم استیضاح در سطحی ناخودآگاه عمل میکند. در این مقاله با مرور اندیشههای فروید در مورد سوژه و وجوه جامعهشناختی این اندیشهها، برآنیم که نشان دهیم مکانیسمهای دفاعی ایگو واجد خصلتی ایدئولوژیکاند و از همان مکانیسمهایی بهره میجویند که ایدئولوژی در بیان اکتوسربی در تحریف واقعیت بهره میجوید.
.[1] معادلهای فارسی واژگان معروف ادبیات روانکاوی پیرامون ساختار دستگاه روان، اید، ایگو و سوپرایگو هستند که به فارسی برای ایگو، معادل "من" و "خود" ؛ برای اید "نهاد"، "این و آن نفسانی" و برای سوپرایگو معادل "من برتر"، "خود برتر" و "فرا خود" آورده شدهاند. باید توجه کرد این معادل ها چندان دقیق نیستند چرا که اید، ایگو و سوپرایگو سه پاره از کلیتی به نام self یا همان خود هستند و به کارگیری معادلهای مانند "من" و "خود" و به همین نسبت "فرامن" و "فراخود" برای این دو اصطلاح چندان موضوعیت ندارد. همچنین "اید" در تعریف فروید مخزن تکانهها رانهها و غرایز است و نسبتی با آنچه که در فارسی "نهاد" مینامیم ندارد لذا این معادل نیز دقیق نیست. با این اوصاف برای پرهیز از کجفهمی در مورد این اصطلاحات همان واژگان "اید"، "ایگو" و "سوپرایگو" را به کار میگیریم.