سولماز آوریده؛ حمید عباداللهی چنذانق؛ حسین آقاجانی مرساء؛ محمدصادق فربد
چکیده
پژوهش حاضر نحوة برساخت روایتها از جنبش جنگل در بین بازماندگاِنِ افراد درگیر در این جنبش را بررسی م یکند. مبانی نظری، نظریات «حال گراِیِ» هابسباوم، «کادرهای اجتماعیِ» هالبواکس و نظریات شاومن، لارسون و لیزاردو است. روش این پژوهش، روشِ «پژوهِشِ روایت» است. جمعیت مورد مطالعه ، شامل بازماندگاِنِ کسانی است که به نوعی ...
بیشتر
پژوهش حاضر نحوة برساخت روایتها از جنبش جنگل در بین بازماندگاِنِ افراد درگیر در این جنبش را بررسی م یکند. مبانی نظری، نظریات «حال گراِیِ» هابسباوم، «کادرهای اجتماعیِ» هالبواکس و نظریات شاومن، لارسون و لیزاردو است. روش این پژوهش، روشِ «پژوهِشِ روایت» است. جمعیت مورد مطالعه ، شامل بازماندگاِنِ کسانی است که به نوعی در جنبش جنگل مشارکت داشتند. تعداد 62 نفر از افراد فوق به عنوان نمونه انتخاب و با آنان مصاحبه شد، متن مصاحبه ها با روش تحلیلِ محتوای مضمونی بررسی شد. یافته ها بیانگر «قومی شدن روایتها از جنبش جنگل» و غیریت سازی در جریان روایتگری از این واقعه در بین قومیت گیلک بود. گیلک ها روایتی واحد و قومیتی و در مقابل، تالش ها روایتی غیرقومیتی و متکثر از جنبش جنگل داشتند. تأثیرگذاری تحصیلات بر شکل گیرِیِ شکاف درو ننسلی در امر یادآورِیِ جنبش جنگل از دیگر یافته ها بود. افرادِ با تحصیلات بالا در بستری «ملی- بین المللی»با رویکردی «جامع و تاریخی»، و افرادِ با تحصیلات پایینتر در بستری «محلی – قومی»با رویکردی «مذهبی» این جنبش را به خاطر می آوردند. روایتهای دستۀ نخست بر ماهیت روشنفکرانه و متجددانۀ جنبش و روایت دستۀ دوم بر ماهیت مذهبی آن تأکید داشت. همچنین افراد با تحصیلات پایین تر در چارچوب سیاست حافظۀ رسمی و افراد با تحصیلات بالاتر در قالب حافظۀ جمعیِ مقاومت، جنبش جنگل را به خاطر می آوردند.
سید آیت الله میرزایی
دوره 18، شماره 1 ، فروردین 1396، ، صفحه 32-68
چکیده
در مطالعه ناسیونالیسم این باور رایج وجود دارد که ناسیونالیسم ریشه قومی دارد و قومیت عمدهترین متغیر تاثیرگذار بر گرایشهای ناسیونالیستی است. در این پژوهش با هدف بررسی نسبت ناسیونالیسم و قومیت گرایشهای ناسیونالیستی نمونهای از دانشجویان ایرانی (بلوچ، ترک، فارس، عرب، کرد، لر) مورد پیمایش قرار گرفته است. نخست این که بر اساس یافتههای ...
بیشتر
در مطالعه ناسیونالیسم این باور رایج وجود دارد که ناسیونالیسم ریشه قومی دارد و قومیت عمدهترین متغیر تاثیرگذار بر گرایشهای ناسیونالیستی است. در این پژوهش با هدف بررسی نسبت ناسیونالیسم و قومیت گرایشهای ناسیونالیستی نمونهای از دانشجویان ایرانی (بلوچ، ترک، فارس، عرب، کرد، لر) مورد پیمایش قرار گرفته است. نخست این که بر اساس یافتههای پژوهش حسب اولویت، دانشجویان ایرانی به ترتیب به ناسیونالیسم مدنی، باستانی، مذهبی و دولتی گرایش دارند. از این میان دو گرایش مذهبی و دولتی همبستگی بالایی دارند و متمایز نیستند. نتیجه آن که در ایران با سهگانه ناسیونالیسم مدنی، باستانی، مذهبی مواجه هستیم. بنابراین برخلاف آن چه تصور میشود گرایش ناسیونالیستی یگانهای وجود ندارد. نتیجه دیگر این که از میان گرایشهای ناسیونالیستی افراز شده با گرایش بسیار قوی دانشجویان اقوام ایرانی به ناسیونالیسم مدنی نسبت به سایر گرایشهای ناسیونالیستی مواجه هستیم. یافته دیگر این پژوهش نشان میدهد، متغیرهای مذهب، پایگاه اجتماعی اقتصادی، جنس و مکان سکونت تأثیر تبیین کنندهای برگرایشهای ناسیونالیستی ندارند. نتیجه این که گرایشهای ناسیونالیستی خصلتی فراطبقاتی، فرامذهبی (شیعه/ سنی)، فراجنسی (زن/ مرد) و فرامکانی (شهری/ روستایی) دارند. اما رابطه و تاثیر تبیینکنندة قومیت، یعنی متغیر اصلی پژوهش، قابل تأمل و تحلیل است. از میان گرایشهای ناسیونالیستی تنها ناسیونالیسم مدنی از متغیر قومیت تاثیر نمیپذیرد و خصلتی فراقومیتی داشته و تنوع فرهنگی و اجتماعی را پوشش میدهد. در حالی که دو گرایش باستانگرایی و مذهبی در ارتباط با متغیر قومیت بازنمای اختلاف هستند. در نتیجه بیشترین همگرایی قومی مربوط به ناسیونالیسم مدنی پس از آن باستانگرایی و سپس ناسیونالیسم مذهبی قرار دارد. همچنین همبستگی میان ناسیونالیسم مدنی و باستانگرایی به نسبت سایر ترکیبهای ناسیونالیستی بیشتر است. با توجه به نسبت قومیت با گرایشهای ناسیونالیستی، بروز چالشهای قومیتی به هنگام سیطره ایدئولوژیهای ناسیونالیستی مذهبی، باستانگرا و مدنی بر ماشین دولت قابل تأمل است و از این نسبت میتوان فاصله میان دولت و ملت را گمانهزنی کرد.
ابوالفضل ذوالفقارى؛ لاوین سلطانى
دوره 11، شماره 2 ، تیر 1389، ، صفحه 17-44
چکیده
امروزه مسئله هویتهاى قومى به مسئلهاى جهانى در کشورهاى پیشرفته و درحالتوسعه تبدیل شده است. هویت قومى تنها یکى از هویتهاى جمعى چندگانه انسان است که با سایر هویتهاى او نقش مهمى در تعریف و بازتعریف فرد ایفا مىکند. این مقاله با کاربرد نظریه گیدنز در خصوص سبک زندگى و هویت به بررسى و تبیین هویت قومى افراد براساس سبک زندگىشان مىپردازد. ...
بیشتر
امروزه مسئله هویتهاى قومى به مسئلهاى جهانى در کشورهاى پیشرفته و درحالتوسعه تبدیل شده است. هویت قومى تنها یکى از هویتهاى جمعى چندگانه انسان است که با سایر هویتهاى او نقش مهمى در تعریف و بازتعریف فرد ایفا مىکند. این مقاله با کاربرد نظریه گیدنز در خصوص سبک زندگى و هویت به بررسى و تبیین هویت قومى افراد براساس سبک زندگىشان مىپردازد. جمعیت آمارى این پژوهش را جوانان 18ـ30 سال شهرستان مهاباد که داراى هویت قومى کردى هستند تشکیل مىدهد. نمونهگیرى با روش خوشهاى چند مرحلهاى انجام شده و حجم نمونه 300 نفر بوده است. اطلاعات مورد نیاز با کاربرد روش پیمایش و ابزار پرسشنامه جمعآورى و سپس تجزیه و تحلیل شده است. یافتههاى پژوهش نشان مىدهد که بین سبک زندگى افراد با هویت قومى آنان رابطه معنىدارى وجود دارد به نحوى که هرچه سبک زندگى افراد در جامعه امروزى مدرنتر باشد از میزان هویت قومى افراد کاسته مىشود. علاوه بر آن بین میزان تحصیلات و پایگاه اقتصادى ـاجتماعى افراد با هویت قومى آنان رابطه معنىدارى وجود دارد در حالىکه بین هویت قومى با سایر متغیرهاى زمینهاى همچون سن و جنس رابطهاى وجود ندارد.
ابراهیم حاجیانی
دوره 9، شماره 3 ، مهر 1387، ، صفحه 143-164
چکیده
با توجه به دغدغهها و نگرانیهای موجود در خصوص تنوع فرهنگی و قومی در جامعه ایران و پیامدهای ناشی از آن، این مقاله که براساس یک طرح پژوهشی ملی تنظیم شده است به بررسی رابطه و نسبت گرایش به هویت قومی و گرایش به هویت ملی در میان اقوام ایرانی پرداخته است. براساس چارچوب تحلیلی انتخابشده که نظریه کنش متقابل نمادین و مشخصآ آرای مید و بلومر ...
بیشتر
با توجه به دغدغهها و نگرانیهای موجود در خصوص تنوع فرهنگی و قومی در جامعه ایران و پیامدهای ناشی از آن، این مقاله که براساس یک طرح پژوهشی ملی تنظیم شده است به بررسی رابطه و نسبت گرایش به هویت قومی و گرایش به هویت ملی در میان اقوام ایرانی پرداخته است. براساس چارچوب تحلیلی انتخابشده که نظریه کنش متقابل نمادین و مشخصآ آرای مید و بلومر میباشد، فرض اصلی این نوشتار آن است که هویت ایرانیان چندبعدی یا ترکیبی است و میان ابعاد یا منابع هویتبخش جامعه ایرانی تناقض، تعارض و ناسازگاری وجود ندارد، بلکه هویت جمعی فرهنگی جامعه ایرانی همزمان از چند منبع مختلف سرچشمه گرفته و بهدلیل خصلت تدریجی، تاریخی و استمراری بودن فرآیند تکوین هویتهای مختلف، آنها در شرایط سازگاری و انطباق با همدیگر قرار دارند. برای آزمون این فرض محقق از روش تحقیق پیمایشی و ابزار پرسشنامه استفاده کرده است. واحد مشاهده فرد و واحد تحلیل 6 گروه عمده قومی (ایرانی) شامل کُردها، بلوچها، آذریها، عربها، ترکمنها و لرها بوده است. جمعیت آماری شامل افراد 18 سال به بالا ساکن 9 شهر بزرگ قومنشین کشور بوده و با روش نمونهگیری چند مرحلهای، موارد نمونه انتخاب شدهاند.
نتایج حاکی از آن است که هویت قومی و هویت ملی هر دو در میان اقوام ایرانی، بهطور توأمان، قوّت و برجستگی دارند و میان آنها رابطه تعارضآمیز و قطبی وجود ندارد. همچنین میتوان گفت میان ابعاد فرهنگی و اجتماعی هویت قومی و ابعاد فرهنگی (و تا حدودی اجتماعی) هویت ملی رابطه مثبت و قوی برقرار است اما ابعاد سیاسی این دو نوع هویت رابطه منفی با یکدیگر دارند.
محمد جلال عباسی شوازی؛ فاطمه ترابی
دوره 7، شماره 4 ، دی 1385، ، صفحه 119-146
چکیده
پایداری نسبی ازدواج خویشاوندی در دهه های پیشین لزوم مطالعه ویژگی ها و روند تغییرات این الگوی رایج ازدواج در ایران را آشکار می سازد.مقاله حاضر با استفاغده از تحلیل ثانویه داده های"طرح آمار گیری از خصوصیات اجتماعی-اقتصادی خانوارها ،1380" تفاوتهای بین نسلی ازدواجهای خویشاوندی را مطالعه می نماید.بدین منظور،الگوی رفتاری و نگرشی فرزندان(نسل ...
بیشتر
پایداری نسبی ازدواج خویشاوندی در دهه های پیشین لزوم مطالعه ویژگی ها و روند تغییرات این الگوی رایج ازدواج در ایران را آشکار می سازد.مقاله حاضر با استفاغده از تحلیل ثانویه داده های"طرح آمار گیری از خصوصیات اجتماعی-اقتصادی خانوارها ،1380" تفاوتهای بین نسلی ازدواجهای خویشاوندی را مطالعه می نماید.بدین منظور،الگوی رفتاری و نگرشی فرزندان(نسل دوم) در مورد ازدواج خویشاوندی بررسی گردیده و با الگوی ازدواج خویشاوندی والدین(نسل اول) مقایسه میگردد.یافته های مطالعه بیانگر این است که تفاوتهای بین نسلی در مورد ویژگی های فردی به کاهش مطلوب و رواج خویشاوندی در میان نسل دوم منجر ن
گردیده است.از سوی دیگر،اگرچه تاثیر پذیری الگوی رفتاری و نگرشی دو نسل از جریانهای مدرنیزاسیون و شهر نشینی نشان داده شده است،رابطه مشابه قومیت با الگوی ازدواج دو نسل از تاثیر پایدار الگوهای فرهنگی بر الگوی ازدواج خویشاوندی در ایران حکایت می نماید.رابطه الگوی رفتاری و نگرشی فرزندان با الگوی ازدواج والدین و نیز تاثیر تفاوتی ویژگی های والدین بر نگرش فرزندان دختر و پسر از دیگر نتایج به دست آمده می باشد.