از برآمدن جنبش مشروطه خواهی مردم ایران تا روزگار ما، بحثهای مداوم و چالشبرانگیز بر سرِ مفهومهای نوین همانند ملت، ناسیونالیسم، آزادی و قانون ، در سپهر فکری و اجتماعی- سیاسی ایرانیان، از اختلافهای عمیق و نبود اجماع نظر در میان اندیشه وران حکایت میکند. در میان این مفهومها، ناسیونالیسم و نسبتِ آن با اسلام (با قرائتهای گوناگون) ...
بیشتر
از برآمدن جنبش مشروطه خواهی مردم ایران تا روزگار ما، بحثهای مداوم و چالشبرانگیز بر سرِ مفهومهای نوین همانند ملت، ناسیونالیسم، آزادی و قانون ، در سپهر فکری و اجتماعی- سیاسی ایرانیان، از اختلافهای عمیق و نبود اجماع نظر در میان اندیشه وران حکایت میکند. در میان این مفهومها، ناسیونالیسم و نسبتِ آن با اسلام (با قرائتهای گوناگون) در کانون بحثهای پردامنه و جدی قرار گرفته است.
علی شریعتی به عنوان روشنفکری دینی، با پذیرش ناسیونالیسمِ پیراسته از نژادپرستی و تبعیضهای قومی، و با «ایدئولوژی» نامیدن اسلام، این دو را در ساحت نظر دومقولۀ جدا از یکدیگر و در ساحت عمل، دو واقعیت تفکیک ناپذیر میداند. شریعتی با تاکید بر ناسیونالیسم به عنوان زمینه ساز برقراری روابط میان ملتها برمدار اومانیسم (انسانگرایی)، افقهای نوینی را در شناخت دین و ناسیونالیسم در ایران گشوده است. در برابر این امر، او با «ایدئولوژی» خواندن اسلام، با دو مشکلِ «تقلیلگرایی» و «تحویل دین به ایدئولوژی در کلیتِ آن» مواجه شده است. آثار شریعتی نشان میدهد که او به موضوع اولویت ناسیونالیسم بر اسلام، و اولویت اسلام بر ناسیونالیسم، التفاتی نداشته است.
مقوله دولت در جامعه معاصر ایران، از جمله موضوعاتى است که کمتر مورد توجه محققان، خصوصآ جامعهشناسان واقع شده است. یکى از معدود مطالعات انجامشده در این زمینه مقاله آقاى حمیدرضا جلایىپور است که با عنوان «جامعه و دولت معاصر در ایران: تمهیدى نظرى براى ارزیابى تکوین ملتـ دولت» تلاش مىکند به کندوکاوى در خصوص وضعیت ملتـ دولت ...
بیشتر
مقوله دولت در جامعه معاصر ایران، از جمله موضوعاتى است که کمتر مورد توجه محققان، خصوصآ جامعهشناسان واقع شده است. یکى از معدود مطالعات انجامشده در این زمینه مقاله آقاى حمیدرضا جلایىپور است که با عنوان «جامعه و دولت معاصر در ایران: تمهیدى نظرى براى ارزیابى تکوین ملتـ دولت» تلاش مىکند به کندوکاوى در خصوص وضعیت ملتـ دولت در ایران معاصر بپردازد. از آنجا مشارکت جامعه علمى در این خصوص مىتوان سویههایى از ماهیت دولت در تاریخ ایران معاصر را نشان دهد، جستار حاضر، مقاله یادشده را به ارزیابى نشسته و کوشش کرده است تا با نقد مقاله مذکور فتحبابى در این خصوص کرده باشد. تأمل در مقاله یادشده نشان از آن دارد که محقق دو مقوله دولتـ ملت و گذار به دموکراسى و فرازوفرود آن را با هم خلط کرده است. به همین دلیل تعریفى از دولتـ ملت ارائه داده است که نه با تعاریف اندیشمندان این حوزه همخوان است و نه با واقعیتهاى تاریخى. گذشته از آن براى پیشبرد پروژه خود از دو نظریه «باربیه» و «گیدنز» استفاده کرده است که اساسآ دو نظریه کاملا متفاوت در باب دولتـ ملتاند. به دلیل خلط مفهومى یاد شده آنگاه که محقق به قضاوت در باب فرآیند شکلگیرى و وضعیت دولتـ ملت[1] در ایران معاصر نشسته، نتوانسته است تحلیلى دقیق از پدیده مذکور در ایران معاصر ارائه دهد. جستار حاضر تلاش مىکند تا با خوانش انتقادى مقاله چارچوبى بدیل در این زمینه ارائه مىدهد. [1] . برخلاف دیدگاه محقق، نویسنده این سطور، بهکارگیرى واژه دولت ـملت به جاى واژه ملت ـدولت رابه دلیل نقش بسیار مهمى که دولتها در ملتسازى داشته و دارند، مرجح مىداند.