سجاد ممبینی؛ فاطمه جواهری؛ سید حسین سراج زاده
چکیده
پژوهش حاضر قسمی مطالعۀ پساساختارگرایانۀ بیماری و سازوکارهای ادراک آن است که تلاش میکند شکلی از یک جامعهشناسی پزشکیِ نظری را صورتبندی نماید. در اینجا سعی شد به کمک برخی ظرفیتهای نظری فوکو و لکان، دلالتهایی مفهومی بر ادراک بیماری و فرآیندهای شکلگیری آن ارائه گردد. نظریۀ فوکویی هرمنوتیک خود، و مفهوم لکانیِ امر نمادین، دلالتهای ...
بیشتر
پژوهش حاضر قسمی مطالعۀ پساساختارگرایانۀ بیماری و سازوکارهای ادراک آن است که تلاش میکند شکلی از یک جامعهشناسی پزشکیِ نظری را صورتبندی نماید. در اینجا سعی شد به کمک برخی ظرفیتهای نظری فوکو و لکان، دلالتهایی مفهومی بر ادراک بیماری و فرآیندهای شکلگیری آن ارائه گردد. نظریۀ فوکویی هرمنوتیک خود، و مفهوم لکانیِ امر نمادین، دلالتهای متفاوتی بر ادراک بیماری بدست میدهد؛ دلالتهایی که علیرغم تمایزها، بر گزارههای مشابهی نیز استوارند. مطابقِ هستیشناسی هر دو متفکر، بدن یک ساحتِ نوشتاریست که توسط دالهای فرهنگی، کدنویسی و رمزگذاری شده است. لذا ادراک بیماری، در واقع شناخت تحلیلیِ حاصل از بازخوانی نشانگان مرضی بر متن بدن است؛ خوانشی که بواسطۀ متقاطع کردن متن بدن با گفتمان پزشکی شکل میگیرد. نکته نهایی، استنتاج مکانیسم بینامتنیّت در ادارک بیماری، در اندیشه هر دو متفکر است، که به موجب آن متن بدن بواسطۀ مواجهه با گفتمان پزشکی به مثابه متن پیشینی آن، تفسیر میگردد.
فاطمه جواهری؛ سید حسین سراج زاده؛ سجاد ممبینی
چکیده
پژوهش حاضر قسمی مطالعۀ پساساختارگرایانۀ بیماری و سازوکارهای ادراک آن بوده که در صدد است شکلی از یک جامعه شناسی پزشکیِ نظری و مفهومی را صورت بندی نماید. به این منظور از ظرفیت های نظری آراء فوکو و لکان برای توضیح ادراک بیماری و فرآیندهای شکل گیری آن بهره گرفته شد. نظریۀ فوکویی هرمنوتیک خود (سوژه)، و مفهوم لکانیِ امر نمادین، ...
بیشتر
پژوهش حاضر قسمی مطالعۀ پساساختارگرایانۀ بیماری و سازوکارهای ادراک آن بوده که در صدد است شکلی از یک جامعه شناسی پزشکیِ نظری و مفهومی را صورت بندی نماید. به این منظور از ظرفیت های نظری آراء فوکو و لکان برای توضیح ادراک بیماری و فرآیندهای شکل گیری آن بهره گرفته شد. نظریۀ فوکویی هرمنوتیک خود (سوژه)، و مفهوم لکانیِ امر نمادین، دلالت های متفاوتی بر ادراک بیماری و نحوۀ شکل گیری آن به دست میدهد؛ دلالتهایی که علیرغم تمایزها، بر گزاره های بنیادی مشابهی نیز استوارند. وفق هستی شناسیِ هر دو متفکر، بدن یک ساحتِ نوشتاریست که توسط دال های فرهنگی، کدنویسی و رمزگذاری شده است؛ لذا ادراک بیماری، چیزی جز شناخت تحلیلیِ حاصل از بازخوانی نشانگان مرضی بر متن بدن نیست. خوانشی که بواسطۀ متقاطع کردن متن بدن با گفتمان پزشکی و دانش تخصصی به مثابه اَبر متن دربرگیرندۀ آن صورت می پذیرد. دستاورد نهایی این پژوهش، استنتاج و صورت بندی مکانیسم بینامتنیّت در ادراک بیماری در اندیشه هر دو متفکر است؛ مکانیسمی که به موجب آن متن بدن به واسطۀ مواجهه با گفتمان پزشکی به مثابه متن پیشینی و در برگیرندۀ آن، به تفسیر در میآید.