هدف اصلى مقاله حاضر تحیل و تبیین جامعهشناسانه رویکردهاى اروپاى شرقى به جامعه مدنى در دوران سلطه رژیمهاى تمامیتخواه[1] کمونیستى بر این جوامع است. در این رهیافتها، جامعه مدنى به منزله جنبش اجتماعى نگریسته شده است که داراى خطمشىهاى کوتاهمدت و بلندمدت است. جامعه مدنى در شرایطى به منزله «خطمشى مقاومت» بهکار رفت ...
بیشتر
هدف اصلى مقاله حاضر تحیل و تبیین جامعهشناسانه رویکردهاى اروپاى شرقى به جامعه مدنى در دوران سلطه رژیمهاى تمامیتخواه[1] کمونیستى بر این جوامع است. در این رهیافتها، جامعه مدنى به منزله جنبش اجتماعى نگریسته شده است که داراى خطمشىهاى کوتاهمدت و بلندمدت است. جامعه مدنى در شرایطى به منزله «خطمشى مقاومت» بهکار رفت که رژیمهاى تمامیتخواه بر جوامع کمونیستى اروپاى شرقى حکومت مىکردند. در شرایط حاکمیت خودکامگى، استراتژى جامعه مدنى مبارزه انقلابى با حکومتهاى خودکامه نبود، زیرا سرنگونى آنها در کوتاهمدت غیر قابل پیشبینى بود. از اینرو، جامعه مدنى باید فعالیتهایش را بر تأسیس سازمانها و شبکههاى اجتماعى به منظور تقویت سیستم خودـ دفاعى جامعه در برابر سلطه خودکامه متمرکز کند. هدف جنبش جامعه مدنى پس از حکومتهاى خودکامه نه کسب قدرت سیاسى، بلکه نقد و کنترل دولت بود تا از شکلگیرى دولتهاى تمامیتخواه جدید جلوگیرى شود و دموکراسى پایدارى در آینده نهادینه شود. در اروپاى شرقى براى رهایى جامعه از دولتهاى تمامیتخواه حاکم چند راهبرد جامعه مدنى محور نظیر «تئورى ضد سیاست» جورج کُنراد، «مقاومت تدریجى» لِشک کُولاکفسکى، «تکاملگرایى نو» آدام میشنیک و «ساخت جامعه موازى» و اسلاو هاول ارائه شد که به موازات سایر راهبردهاى توسعهاى، عملگرا، اصلاحطلبانه، تجدیدنظرطلبانه به جامعه مدنى در این منطقه مطرح شدند. [1] . به رژیمهاى تکحزبى، استدادى، دیکتاتورى، تماممدار، تمامیتخواه، خودکامه توتالیتر گفتهمىشود.Totalitarian