در جامعهشناسی و نظریههای اجتماعی، مفهوم نقش بسیار مهمی دارد. مفاهیم زیادی وضع شدهاند و آثار زیادی هم برای توضیح این مفاهیم نوشته شدهاند. مسئله این است که مفاهیم چه هستند؟، چگونه شکل میگیرند؟ و چه کارکردایی برای علم دارند؟ و صاحب نظرانی که بیشتر از بقیه به مفهوم توجه داشتهاند این سوالات را چگونه توضیح دادهاند. کانت از مقولات ...
بیشتر
در جامعهشناسی و نظریههای اجتماعی، مفهوم نقش بسیار مهمی دارد. مفاهیم زیادی وضع شدهاند و آثار زیادی هم برای توضیح این مفاهیم نوشته شدهاند. مسئله این است که مفاهیم چه هستند؟، چگونه شکل میگیرند؟ و چه کارکردایی برای علم دارند؟ و صاحب نظرانی که بیشتر از بقیه به مفهوم توجه داشتهاند این سوالات را چگونه توضیح دادهاند. کانت از مقولات به مثابه مفاهیم ماقبل تجربی سخن میگفت، هگل روی خود-تکاملی مفهوم تأکید میورزد، مارکس برعکس هگل، مفهوم و دیالکتیک مفاهیم را بازتاب جهان واقعی میداند، نیچه بر روی ماهیت استعاری مفاهیم متمرکز است و آنها را گورستان ادرکات تلقی میکند. دورکیم برعکس کانت، بر ماهیت پسینی و اجتماعی مفاهیم تأکید دارد و بلومر بر نقش کلیدی مفاهیم در علم و کارکردهای آن تمرکز دارد. صاحب نظران مذکور گرچه فیلسوف یا جامعهشناس هستند ولی رهیافت آنها در تحلیل مفاهیم در وهله اول، منطقی، سپس، روانشناختی و ادبی، و در وهله آخر، اجتماعی یا فرهنگی است.