اکبر علیوردینیا؛ محمداسماعیل ریاحی؛ سیده ملیحه موسوی چاشمی
دوره 8، شماره 2 ، تیر 1386، ، صفحه 75-99
چکیده
امروزه گسترش بزهکاری در جامعه، بهویژه در بین نوجوانان، از حساسیتهای ویژهای برخوردار شده است. بازتاب چنین حساسیتهایی زمینه را برای پژوهشهای علمی به منظور علتیابی و ارایهی راهکارهای بهینه فراهم میسازد. تحقیق حاضر با آزمون تجربی نظریهی فشار عمومی اگنیو (که درواقع نسخه تجدیدنظرشدهای از نظریهی فشار است)، بهدنبال ...
بیشتر
امروزه گسترش بزهکاری در جامعه، بهویژه در بین نوجوانان، از حساسیتهای ویژهای برخوردار شده است. بازتاب چنین حساسیتهایی زمینه را برای پژوهشهای علمی به منظور علتیابی و ارایهی راهکارهای بهینه فراهم میسازد. تحقیق حاضر با آزمون تجربی نظریهی فشار عمومی اگنیو (که درواقع نسخه تجدیدنظرشدهای از نظریهی فشار است)، بهدنبال تبیین عوامل اجتماعی مؤثر بر میزان بزهکاری نوجوانان میباشد. روش تحقیق پیمایشی بوده است و 400 دانشآموز سال سوم دبیرستانهای شهر بابل در سال تحصیلی 1385 ـ 86 بهطور خود اجرا به پرسشنامه پاسخ دادهاند. نتایج تحقیق نشان میدهد که حذف محرک مثبت، وجود محرک منفی و حالات عاطفی منفی با متغیر وابسته (یعنی بزهکاری) رابطه مستقیم و معناداری داشتهاند. همچنین رابطه مستقیم و معناداری بین متغیرهای عدم دستیابی به اهداف ارزشمند مثبت، وجود محرک منفی و حالات عاطفی منفی نوجوانان مشاهده شده است. درنتیجه، میتوان گفت که یافتههای به دست آمده در زمینه رابطه متغییرهای مستقل تحقیق با بزهکاری موافق با نظریه فشار عمومی اگنیو و مطالعات انجامشده پیشین است.
احمد رجبزاده؛ محمد فاضلی
دوره 8، شماره 2 ، تیر 1386، ، صفحه 100-121
چکیده
مطالعات متعدد در تحقیقات جامعهشناختی درباره دموکراتیزاسیون بر نقش طبقات اجتماعی در گذار به دموکراسی یا تحکیم آن تأکید میکنند. برخی نظریهپردازان مانند برینگتن مور بورژوازی و برخی نظیر روشهمیر و همکارانش کارگران را کارگزار تحقق دموکراسی میدانند. این مقاله مدعی رویکرد دیگری به نقش طبقات اجتماعی در دموکراتیزاسیون است و از ...
بیشتر
مطالعات متعدد در تحقیقات جامعهشناختی درباره دموکراتیزاسیون بر نقش طبقات اجتماعی در گذار به دموکراسی یا تحکیم آن تأکید میکنند. برخی نظریهپردازان مانند برینگتن مور بورژوازی و برخی نظیر روشهمیر و همکارانش کارگران را کارگزار تحقق دموکراسی میدانند. این مقاله مدعی رویکرد دیگری به نقش طبقات اجتماعی در دموکراتیزاسیون است و از رهگذر بررسی تطبیقی فرایند گسست دموکراسی در سه کشور ایران، ترکیه و کره جنوبی در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم، در خصوص فقدان منافع ذاتی از پیش تعیین شده برای هر یک از طبقات اجتماعی در دموکراسی استدلال میکند و معتقد است باید منافع هر طبقه اجتماعی را برساخته شرایط تاریخی خاص لحظهای از تاریخ که درباره آن تحلیل صورت میگیرد دانست. با اتکا به این رویکرد، دموکراسی نه کارکرد کنش تاریخی طبقهای خاص بلکه محصول تعادل قدرت نسبی طبقات اجتماعی دانسته میشود. چنین دیدگاهی از رویکردی ساختارگرایانه به تحکیم دموکراسی طرفداری میکند.