در ادبیات ایرانشناسى مفهوم شهر و اقتصاد شهرىِ پیشاسرمایهدارى به صور مختلف تعریف شده است. آن یا بهمثابه تبعات ثانویه اقتصاد فئودالى و محل استقرار اربابانِ غایب از ده (رویکرد مارکسیستهاى روسى)، و یا بهعنوان مکان استقرار بوروکراسىِ حکومتى براى مدیریت منابعِ ارضى (رویکرد مارکسیستهاى آسیاگرا) مفهومیابى شده است. رویکرد سومى ...
بیشتر
در ادبیات ایرانشناسى مفهوم شهر و اقتصاد شهرىِ پیشاسرمایهدارى به صور مختلف تعریف شده است. آن یا بهمثابه تبعات ثانویه اقتصاد فئودالى و محل استقرار اربابانِ غایب از ده (رویکرد مارکسیستهاى روسى)، و یا بهعنوان مکان استقرار بوروکراسىِ حکومتى براى مدیریت منابعِ ارضى (رویکرد مارکسیستهاى آسیاگرا) مفهومیابى شده است. رویکرد سومى نیز وجود دارد که شهر را محل تولدِ طبقه تجار ایرانى مىداند، لیکن تجارى که بهدلیل دخالت حکومت مستبد نتوانستهاند هنجارهاىِ عقلانىِ رفتارِ اقتصادى را، همانند تجار غربى، نهادینه سازند (رویکرد وبر گرایان). در هر دو تعریفِ نخست، شهر فاقد منطقِ اقتصادىِ مجزا، و تابعِ اقتصاد روستایى است و در تعریف سوم نیز، شهرِ ایرانى به شکل سلبى از روى مفهوم شهرِ غربى، بهعنوان نمونه آرمانىِ شهر، تعریف مىشود. هر سه تعریفِ فوق، بهدلیل ساختار تئوریکشان توان شناسایى منطقِ اقتصادىِ مجزا براى اقتصادهاىِ شهرىِ ایرانِ پیشاسرمایهدارى را نداشته و به تبع آن فاقد توان لازم براى مفهومسازىِ مستقل از شهر ایرانى هستند. این مقاله با عنایت به نقایص تئوریکِ موجود در ادبیات ایرانشناسى بر آن است تا با رویکرد مارکسیسم ساختارى، مفهومى مستقل از شهر ایرانى در دوره پیشاسرمایهدارى ارائه نماید. یافتهها نشان مىدهد با کاربرد نظریه شیوه تولید خردهکالایى و نظریه مفصلبندى،مىتوان تعریفى مستقل ازشهر ایرانى در عصر پیشاسرمایهدارانه ارائه کرد.