در این مقاله با مقایسه یافتههای دو تحقیق در مورد نمایشنامههای ایرانی در دو دوره متفاوت نشان داده شده است که چگونه شرایط اجتماعی بر روی سبک و مضمون نمایشنامههای نوشته شده در هر دوره تاثیر گذاشته و آنها را تغییر داده است. این تحقیق در حوزه نظری جامعهشناسی هنر نوشته شده است و چهارچوب نظری آن، رویکرد بازتاب است. روش به کار رفته ...
بیشتر
در این مقاله با مقایسه یافتههای دو تحقیق در مورد نمایشنامههای ایرانی در دو دوره متفاوت نشان داده شده است که چگونه شرایط اجتماعی بر روی سبک و مضمون نمایشنامههای نوشته شده در هر دوره تاثیر گذاشته و آنها را تغییر داده است. این تحقیق در حوزه نظری جامعهشناسی هنر نوشته شده است و چهارچوب نظری آن، رویکرد بازتاب است. روش به کار رفته در هر دو تحقیق، ترکیبی از پیمایش و مطالعه اسنادی بوده است که در این مقاله یافتههای آنها با هم مقایسه شده است. این مقایسه نشان داد که در رابطه میان سبک و مضمون غالب نمایشنامهها با طبقه هنرمندان و شرایط سیاسی-اجتماعی حاکم در دو دوره، تغییرات اساسی رخ داده است، به این ترتیب که سبک و مضمون نمایشنامههای نوشته شده در سال 1369 تابعی بوده است از ویژگیهای طبقاتی هنرمند و نیز ویژگیهای سیاسی اجتماعی زمان. نمایشنامهنویسان متعلق به طبقه پایین بیشتر با مضامین غیراجتماعی و سبکهای غیررئالیستی کار میکردند و برعکس نویسندگان متعلق به طبقه بالا بیشتر با مضامین اجتماعی و سبکهای رئالیستی کار میکردند. همچنین سبک و مضمون آثار نوشته شده در این دوره با شرایط سیاسی اجتماعی حاکم بر آن، که به چهار زیردوره تقسیم شده، هماهنگ بوده است.
از طرف دیگر یافتههای تحقیق سال 1389 چنین رابطهای را نشان نمیدهد. برعکس، تحقیق دوم نشان داد که نوعی یکدستی در میان نمایشنامهنویسان از هر نظر شکل گرفته است به طوری که توزیع نسبت سبکهای رئالیستی و غیررئالیستی و مضامین اجتماعی کلان و مضامین اجتماعی خرد در آثار این نویسندگان، صرفنظر از طبقه اجتماعی آنها و دورههای مختلف سیاسی جامعه، تقریبا یکسان است. دلایل این یکدستی که با دوره اول مطالعه تفاوت اساسی دارد، در این مقاله مورد بحث قرار گرفته است.
.