گمان میرود که رفع چند ابهام میتواند بخشی از ایرادات وارده به کتابِ عرفیشدن در تجربة مسیحی و اسلامی و مقالة "مسیرهای محتمل در عرفیشدن ایران" را برطرف نماید؛ بخشی دیگر نیز با مراجعة مجدد به متون و بازبینیِ پس و پیشِ آنها احتمالاً رفع خواهد شد. بازگویی مدعا در عناوین مورد اشکال و برخی محاجههای مصداقی با نقدهای وارده، بیش از آن که به قصد پاسخ باشد، در حُکم مرور و تکملهایست بر مباحث عرفیشدن؛ زیرا آنقدر که مدعا طالبِ نقد است، نقدها مستحق پاسخ نیستند و بیش از تقابل، بهتر است از آنها استقبال کرد. 1. لزوم تدقیق مفهومی و تطابق نظری در مواجهه با یک مفهوم یا نظریة جدید، اولین خطورهای که در ذهن ایجاد میشود این پرسش است که آن تا چه حد با واقعیتهای تاریخی و جاری جوامع مختلف مطابقت دارد. همین عطف توجه ذهنی است که فرد را وامیدارد تا پس از تحصیل برداشتی صائب و دقیق از آن مفهوم یا نظریه، به بررسی میزان مطابقت با واقعیتهای پیرامونی جامعة خویش بپردازد. این تمام محتوا و مسیری است که در کتاب مورد نقد اتخاذ شده است و هرگونه انتظار و انتساب بیش از این به آن، البته خارج از غرض مقصود و بضاعت محدود آن است.