علمی
آرش حیدری
دوره 13، شماره 3 ، مهر 1391، صفحه 3-24
چکیده
هدف از این مقاله بررسی نظرات فروید در مورد سوبژکتیویته و نسبت آن با سوژۀ ایدئولوژیک آلتوسر است. در این مقاله ابتدا نگاه فروید، به عنوان یک فیلسوف اجتماعی، به سوژه بررسی میشود و سپس اندیشههای او با نوع نگاه آلتوسر به سوژه مورد مقایسه قرار میگیرد. ایگو در کار فروید جایگاه سوژه در مباحث فلسفی- جامعهشناختی را دارد. ایگو[1] ...
بیشتر
هدف از این مقاله بررسی نظرات فروید در مورد سوبژکتیویته و نسبت آن با سوژۀ ایدئولوژیک آلتوسر است. در این مقاله ابتدا نگاه فروید، به عنوان یک فیلسوف اجتماعی، به سوژه بررسی میشود و سپس اندیشههای او با نوع نگاه آلتوسر به سوژه مورد مقایسه قرار میگیرد. ایگو در کار فروید جایگاه سوژه در مباحث فلسفی- جامعهشناختی را دارد. ایگو[1] (یا همان سوژه) از منظری روانکاوانه با کمک مکانیسمهای دفاعی دست به تحریف واقعیت میزند و به صورتی خیالی خود را مؤلف کنشهای خود میداند. به همین نسبت در اندیشۀ آلتوسر، ایدئولوژی بازنمایی رابطۀ خیالی افراد با واقعیت است. سوژه از منظر آلتوسر به شکلی خیالی خود را مؤلف کنشهای خودش میداند و تنها ذیل استیضاح ایدئولوژی است که سوژه سامان سخن گفتن مییابد اما این مکانیسم استیضاح در سطحی ناخودآگاه عمل میکند. در این مقاله با مرور اندیشههای فروید در مورد سوژه و وجوه جامعهشناختی این اندیشهها، برآنیم که نشان دهیم مکانیسمهای دفاعی ایگو واجد خصلتی ایدئولوژیکاند و از همان مکانیسمهایی بهره میجویند که ایدئولوژی در بیان اکتوسربی در تحریف واقعیت بهره میجوید.
.[1] معادلهای فارسی واژگان معروف ادبیات روانکاوی پیرامون ساختار دستگاه روان، اید، ایگو و سوپرایگو هستند که به فارسی برای ایگو، معادل "من" و "خود" ؛ برای اید "نهاد"، "این و آن نفسانی" و برای سوپرایگو معادل "من برتر"، "خود برتر" و "فرا خود" آورده شدهاند. باید توجه کرد این معادل ها چندان دقیق نیستند چرا که اید، ایگو و سوپرایگو سه پاره از کلیتی به نام self یا همان خود هستند و به کارگیری معادلهای مانند "من" و "خود" و به همین نسبت "فرامن" و "فراخود" برای این دو اصطلاح چندان موضوعیت ندارد. همچنین "اید" در تعریف فروید مخزن تکانهها رانهها و غرایز است و نسبتی با آنچه که در فارسی "نهاد" مینامیم ندارد لذا این معادل نیز دقیق نیست. با این اوصاف برای پرهیز از کجفهمی در مورد این اصطلاحات همان واژگان "اید"، "ایگو" و "سوپرایگو" را به کار میگیریم.
علمی
عباس کاظمی؛ مرتضی پرویزن
دوره 13، شماره 3 ، مهر 1391، صفحه 25-56
چکیده
مطالعه و تحقیق در باب شیوهها و چگونگی امکان رمزگشایی از متون رسانهای همواره یکی از مهمترین دغدغههای حوزه مطالعات فرهنگی بوده است. متغیرهایی نظیر طبقه اجتماعی، شغل، میزان درآمد و دسترسی گفتمانی در تحلیلها مورد توجه بودهاند اما این متغیرها اگرچه در همه جوامع اهمیت دارند اما بر حسب زمینههای اجتماعی میتوان متغیرهای ...
بیشتر
مطالعه و تحقیق در باب شیوهها و چگونگی امکان رمزگشایی از متون رسانهای همواره یکی از مهمترین دغدغههای حوزه مطالعات فرهنگی بوده است. متغیرهایی نظیر طبقه اجتماعی، شغل، میزان درآمد و دسترسی گفتمانی در تحلیلها مورد توجه بودهاند اما این متغیرها اگرچه در همه جوامع اهمیت دارند اما بر حسب زمینههای اجتماعی میتوان متغیرهای تعیین کننده دیگری را هم به آن فهرست افزود. در مقاله حاضر ما این پرسش را به آزمون میگذاریم که متغیر دینداری تا چه اندازه میتواند در فهم و برداشت از متون رسانهای تاثیرگذار باشد. به نظر ما شیوههای دینداری افراد به عنوان متغیر واسط و تاثیرگذار در کنار متغیرهای مهمی چون دسترسی گفتمانی عمل میکند. برای آزمون ایده مورد نظر، ابتدا برنامه خبری 21 تلویزیون را بررسی کردیم و سپس خوانش از این تولیدات خبری را در سه مصاحبه گروهی مجزا (معلمان، دانشجویان و طلاب) وارسی کردهایم. نتایج نشان داد که شکلی خاص از دینداری یعنی دینداری رسمی به شدت با شیوههای خوانش افراد از متون تلویزیونی رابطه دارد. بنابراین تلویزیون از طریق تولیدات رسانهای، افرادی را با خود هم عقیده میسازد که از پیش با آن رویکرد به مسائل نگاه میکردند. نقش تلویزیون نقشی تقویت کننده است و از سوی دیگر نتایج نشان داد که در ایران سازوکار رمزگشایی باید با نوع دینداری افراد در ارتباط قرار داده شود.
علمی
طیبه بلوردی؛ زهیرمصطفی بلوردی
دوره 13، شماره 3 ، مهر 1391، صفحه 57-82
چکیده
بررسیها حکایت از آن دارد که آن چه در کانون توجه برداشتهای تجربی صورت گرفته از مشارکت قرار دارد؛ پرداختن به سنجههای میزان و فعالیت مشارکتی و در برخی نیز بررسی موانع آن است. این نوشتار ضمن تأکید بر چنین تحقیقاتی، با اولویت بندی سنجههای مشارکت، روحیه مشارکتجویی را اولویت نخست خود در آسیب شناسی این موضوع دانسته و با رجوع ...
بیشتر
بررسیها حکایت از آن دارد که آن چه در کانون توجه برداشتهای تجربی صورت گرفته از مشارکت قرار دارد؛ پرداختن به سنجههای میزان و فعالیت مشارکتی و در برخی نیز بررسی موانع آن است. این نوشتار ضمن تأکید بر چنین تحقیقاتی، با اولویت بندی سنجههای مشارکت، روحیه مشارکتجویی را اولویت نخست خود در آسیب شناسی این موضوع دانسته و با رجوع به مباحث نظری و برساختن مفاهیم فایدهگرایی، بیگانگی اجتماعی، رضایت از زندگی، تقابل ارزشی، افول باورهای دینی و اعتماد با روش نمونهگیری خوشهای چند مرحله ای آنها را در 400 پرسشنامه میان دانشجویان منطقه هفت دانشگاههای آزاد اسلامی کشور(یعنی استانهای کرمان و هرمزگان) به محک آزمون نهاده است. یافتهها حکایت از آن دارد که به استثناء متغیر رضایت از زندگی، تمامی پیش فرضها معنادارند. هرچند که میزان و جهت تأثیرگذاری شان متفاوت است. همچنین ضریب رگرسیون دلالت بر سهم بیشتر متغیرهای افول باورهای دینی، تقابل ارزشی و اعتماد اجتماعی در تغییرات متغیر وابسته است.
علمی
راضیه ذاکریهامانه؛ سیدعلیرضا افشانی؛ عباس عسکریندوشن
دوره 13، شماره 3 ، مهر 1391، صفحه 83-110
چکیده
مطالعه حاضر با عنایت به نقش قابل توجه سرمایه اجتماعی و مولفههای آن از جمله اعتماد، روابط و مشارکت اجتماعی در تبیین واریانس احساس ناامنی اعضای جامعه درصدد است به بررسی رابطه سرمایه اجتماعی با میزان احساس امنیت اجتماعی در بین ساکنان شهر یزد بپردازد. در این پژوهش که به روش پیمایش انجام شده، 246 نفر از ساکنان مناطق سه گانه شهر یزد با استفاده ...
بیشتر
مطالعه حاضر با عنایت به نقش قابل توجه سرمایه اجتماعی و مولفههای آن از جمله اعتماد، روابط و مشارکت اجتماعی در تبیین واریانس احساس ناامنی اعضای جامعه درصدد است به بررسی رابطه سرمایه اجتماعی با میزان احساس امنیت اجتماعی در بین ساکنان شهر یزد بپردازد. در این پژوهش که به روش پیمایش انجام شده، 246 نفر از ساکنان مناطق سه گانه شهر یزد با استفاده از شیوه نمونهگیری خوشهای متناسب (PPS) انتخاب و با کمک ابزار پرسشنامه مورد مطالعه قرار گرفتند. احساس امنیت اجتماعی در دوازده بعد جانی، مالی، اقتصادی، شغلی، اخلاقی، فرهنگی، عاطفی، احساسی، فکری، حقوقی، قضایی و نوامیس و سرمایه اجتماعی در سه بعد اصلی اعتماد اجتماعی، شبکه اجتماعی و هنجار اجتماعی سنجیده شده است. اعتبار ابزار به شیوه محتوایی محرز شده است و بالا بودن ضریب آلفای کرونباخ برای متغیرها، حکایت از مطلوبیت پایایی ابزار پژوهش دارد.
یافتههای تحقیق حکایت از رابطه مستقیم و معنیدار سرمایه اجتماعی و ابعاد سه گانه آن با احساس امنیت اجتماعی دارد. هماهنگی یافتههای پژوهش حاضر با نظریات گیدنز، جانسون، پارسونز و بوردیو در تبیین نقش تقویت سرمایه اجتماعی بر میزان افزایش احساس امنیت اجتماعی، ضرورت بسترسازی جهت ایجاد و تقویت سرمایه اجتماعی آحاد جامعه را آشکار میسازد.
علمی
پرویز اجلالی؛ ریحانة انجم شعاع
دوره 13، شماره 3 ، مهر 1391، صفحه 111-148
چکیده
هدف از این پژوهش شناخت زندگی روزمره ایرانی از خلال مطالعه یکی از فضاهای عمومی شهری یعنی پارکها میباشد. در کلان شهــر تهران دو پارک عمومی بزرگ که یکی در منطقة مرفهنشین در منتهیالیه شمال تهران و دیگری در جنوب این شهر قرار دارد، برای بررسی انتخاب شدند. در شهر متوسط کرمان نیز دو پارک مادر و شورا برگزیده شدند که یکی ...
بیشتر
هدف از این پژوهش شناخت زندگی روزمره ایرانی از خلال مطالعه یکی از فضاهای عمومی شهری یعنی پارکها میباشد. در کلان شهــر تهران دو پارک عمومی بزرگ که یکی در منطقة مرفهنشین در منتهیالیه شمال تهران و دیگری در جنوب این شهر قرار دارد، برای بررسی انتخاب شدند. در شهر متوسط کرمان نیز دو پارک مادر و شورا برگزیده شدند که یکی در منطقة مرفه شهر و دیگری در مرکز شهر جای دارد.
تهران کلانشهری است بهشدت بیگانه ساز که به نظر میرسد معضلات مدرنیت در آن بیش از مزیتهای آن باشد. در یک چنین کلان شهری پرسه زنی و وقت گذرانی در پارک گریزگاهی مهم برای فرار از بیگانگی است که کلان شهر به وجود میآورد. اما آنچه از مدرنیته وارد کرمان شده است، بیشتر ابزارها و سازههای مدرن است، رابطه خویشاوندی هنوز مستحکم است و علیرغم اینکه خانواده گسترده به شکل سابق آن زوال یافته، اما هنوز اغلب خانوادههای جوان ترحول یک خانواده مرکزی سازمان یافته و تعاملات خود را شکل میدهند. در این فضا، بیگانگی و فردیت به شدت تهران وجود ندارد. همین امر تا حدودی زندگی روزمره این دو شهر را از هم متفاوت ساخته است. در نتیجه دو نوع فضای پارک تا حدودی متفاوت توسط شهروندان تولید شده است.
علمی
احمد موذنی؛ محمدباقر علیزاده اقدم
دوره 13، شماره 3 ، مهر 1391، صفحه 149-174
چکیده
بررسی و سنجش کیفیت زندگی به ویژه کیفیت زندگی شهری در ایران، با توجه به شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خاص ایران و نیز تأکید سند چشم انداز بیست ساله کشور بر این امر، از اهمیت خاصی برخوردار است. با توجه به جایگاه کیفیت زندگی در شهرها و مناطق و با توجه به اینکه هنوز در ایران سیستم جامعی در زمینۀ سنجش کیفیت زندگی ایجاد نشده، توجه به بررسی ...
بیشتر
بررسی و سنجش کیفیت زندگی به ویژه کیفیت زندگی شهری در ایران، با توجه به شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خاص ایران و نیز تأکید سند چشم انداز بیست ساله کشور بر این امر، از اهمیت خاصی برخوردار است. با توجه به جایگاه کیفیت زندگی در شهرها و مناطق و با توجه به اینکه هنوز در ایران سیستم جامعی در زمینۀ سنجش کیفیت زندگی ایجاد نشده، توجه به بررسی جنبههای مختلف این امر میتواند راههایی برای دستیابی به نظام جامع سنجش کیفیت زندگی باشد. بنابراین مقاله حاضر، با هدف تعیین شاخصهای نظری سنجش کیفیت زندگی عینی، ضمن ارایه مدلی برای سنجش کیفیت زندگی شهری در ایران بر طبق تحلیل آمارهای موجود (تحلیل ثانوی دادهها) و نیز با استفاده از تحلیل خوشهای، به رتبهبندی استانهای ایران از لحاظ برخورداری از میزان کیفیت زندگی پرداخته است. نتایج این پژوهش نشان میدهد، استان اصفهان با نمرۀ کیفیت زندگی 52/4 بالاتر از حد میانگین، بالاترین رتبه (رتبه1) را در میان استانهای ایران به خود اختصاص داده است. استانهای یزد با نمرۀ 85/3، فارس با نمرۀ 16/3 و تهران با نمرۀ 12/3 در رتبههای بعدی قرار دارند. استان ایلام نیز با نمرۀ 58/3- زیر حد میانگین در کیفیت زندگی پایینترین رتبه را (رتبة 30) در این خصوص داشته است.
علمی
مهدی ابراهیمی
دوره 13، شماره 3 ، مهر 1391، صفحه 175-181
چکیده
اصطلاحِ طرد اجتماعی (یا واپسزدگی)[1]، در معنایی که امروزه از آن میشناسیم، نخستین بار در دهۀ 1970 در فرانسه مورد استفاده قرار گرفت. طرد اجتماعی در عین اینکه وضعیتی ایستا از محرومیت بهشمارمیآید، فرایندِ پدیدآورندۀ این محرومیت نیز تلقی میشود. این مفهوم، ارتباط تنگاتنگی با مفهومِ فقرِ چندوجهی دارد، اما با آن همپوشانی ندارد. ...
بیشتر
اصطلاحِ طرد اجتماعی (یا واپسزدگی)[1]، در معنایی که امروزه از آن میشناسیم، نخستین بار در دهۀ 1970 در فرانسه مورد استفاده قرار گرفت. طرد اجتماعی در عین اینکه وضعیتی ایستا از محرومیت بهشمارمیآید، فرایندِ پدیدآورندۀ این محرومیت نیز تلقی میشود. این مفهوم، ارتباط تنگاتنگی با مفهومِ فقرِ چندوجهی دارد، اما با آن همپوشانی ندارد. هر دو مفهوم، برگرفته از دیدگاهِ آمارتیا سِن[2] موسوم به ناکامیِ قابلیتی[3] هستند، با این تفاوت که در رویکردِ طرد اجتماعی، این ناکامی به معنی ناتوانی در مشارکت و یا ناتوانیِ عملکردی[4] است.