علمی
صلاح الدین قادری؛ سید حسین نبوی؛ احمدرضا سالمیان
چکیده
مطالعه حاضر، بهمسئله تفکرات قالبی گروههای قومی کُرد از همدیگر و پیامدهای آن -با روش نظریه زمینهای- میپردازد. جامعه مورد مطالعه، زنان و مردان گروههای قومی کُرد شهر کرمانشاه و نمونه تحقیق، از میان گویشهای سهگانه هورام، سوران و کلهر، 28 نفر بهروش نمونه گیری هدفمند، انتخاب شدند. محتوای مصاحبهها طی سه مرحله کدگذاری ...
بیشتر
مطالعه حاضر، بهمسئله تفکرات قالبی گروههای قومی کُرد از همدیگر و پیامدهای آن -با روش نظریه زمینهای- میپردازد. جامعه مورد مطالعه، زنان و مردان گروههای قومی کُرد شهر کرمانشاه و نمونه تحقیق، از میان گویشهای سهگانه هورام، سوران و کلهر، 28 نفر بهروش نمونه گیری هدفمند، انتخاب شدند. محتوای مصاحبهها طی سه مرحله کدگذاری و تحلیل شد. در کدگذاری باز، 115 کد بهدست آمد که پس از ادغام ، در مرحله دوم به هشت کد محوری تقلیل یافت. در مرحله آخر-کدگذاری گزینشی- نیز دو کد قوممداری و فاصله بین قومی استخراج گردید. نتایج نشان داد که تلقی و توصیف گروهها از یکدیگر تحت تأثیر قوممداری و برترپنداریِ گروه خودی است و در تلقی از دیگری، بر پایبندی و عدم پایبندی بههویت کردی تأکید میشود. شدت عقاید قالبی و فاصله قومی میان دو قوم هورام و سوران با قوم کلهر بیشتر از فاصله هورام و سوران با یکدیگراست.
علمی
امید جهانگیری؛ یونس نوربخش
چکیده
این پژوهش بهمیانجیِ نقدی هستیشناسانه، برآنست تا رهاییِ دیگری (بهمثابه ابژه) از تسلط سوژه را (گفتمان دینی مسلط) واکاود، اما هدف وارونه کردن این نسبت نیست، بهبیانی دیگر نشاندن دیگری در جای سوژه و دیگری را بر سوژه مسلط کردن. بلکه هدف اساسی در اینجا ارتباط بنیادین میان سوژه و دیگری است که ضرورت طرح این پروبلماتیک را پیش میکشد. ...
بیشتر
این پژوهش بهمیانجیِ نقدی هستیشناسانه، برآنست تا رهاییِ دیگری (بهمثابه ابژه) از تسلط سوژه را (گفتمان دینی مسلط) واکاود، اما هدف وارونه کردن این نسبت نیست، بهبیانی دیگر نشاندن دیگری در جای سوژه و دیگری را بر سوژه مسلط کردن. بلکه هدف اساسی در اینجا ارتباط بنیادین میان سوژه و دیگری است که ضرورت طرح این پروبلماتیک را پیش میکشد. مفاهیمی که از دل صورتبندیِ نظری (برگر، باختین، رانسیر) برآمدهاند در کلیت خود بر چگونگی نسبت سوژه و دیگری استوراند. دیگری در این تلقی، ابژهای در درون تکثری از ابژههای شناخت نیست که باید سوژه، آن را دریابد بلکه دیگری نیز واجد سوژگیِ خود (سوژه شناسنده) است که هر دَم بهمیانجیِ وضعیتهای اجتماعی، تاریخی، سیاسی، فرهنگیِ خاصی آن را از کف داده یا از او سلب گشته است. بر این اساس نسبت تساهل دینی و پلورالیسم دینی با گفتوگومندی و بینامتنیت در بستر اجتماعی چیست؟ نسبت تساهل دینی با من از یکسو و دیالکیتک من با دیگربودگی در بستر اجتماعی چیست؟ آیا میتوان از برابری رادیکال یا بازتعریف تقسیم امر محسوس رانسیری بهمثابه میانجیای ضروری یاد کرد؟ سپهر برابری رادیکال تا چه مرزی میتواند گسترده شود؟ آیا گفتمان مسلط دینی یا (پلیس بهتعبیری رانسیری) مجالی برای سیاستِ (دیدارپذیری) دیگری خواهد داد؟ سیاستِ دیگری در مواجهه با گفتمان مسلط دینی یا پلیس از چه مکانیسمهایی میتواند بهره جوید؟پس از واکاوی منابع نظری و بهرهگیری از روش اسنادی جهت توصیف و تحلیل ادبیات پروبلماتیک پژوهش، مدلی نظری/مفهومی از منطق درونی بحث استخراج شده تا امکان آشکارشدن پیچیدگیِ توصیف و تحلیل برآمده از صورتبندیِ بحث، فراهم گردد. در نهایت پژوهش برآن است تا نشان دهد که، خودآیینیِ سوژهها (سوژه شناسنده کانتی)، مواجهة آنها با اغیار را نه بهگونهای یکسویه و اقتدارگرایانه، بلکه آکنده از گفتوگو و گفتوگومندی میسازد (دیالوگ باختینی) که سوژه را ایستاده در تکثری از معانی و نشانههایی قرار میدهد که او را بهساخت صورتبندیهایی منطقی از نمودگارهایی (فنومن) فرامیخواند که در بازار دین در برابر دیدگان او تجلی مییابند. سلسلهمراتبی که دیگری را، بهمثابة ابژة فاقد خودآگاهی، بر میسازد، واسازی گشته و دیگری نیز به مثابه سوژه، واجد شناخت ابژههای متکثری میگردد (سیاستِ رانسیری) که در این بازار عرضه میگردد.
علمی
محمد گنجی؛ یعقوب احمدی؛ محمد صدیق محمدی
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت خشونت ساختاری در شهر سنندج و پیامدهای آن با روش نظریة زمینهای انجام شد. مقولههستهای حرمان نظاممند بهعنوان نظامی القاءشده از محرومیتی بنیادین، فراگیر و همه جانبه کشف و معرفی شد. مطابق با روایت نظری بهدست آمده، با تأثیرگذاری متقابل خشونت ساختاری در کنار شرایط زمینهای و مداخلهگر، راهبردهای ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت خشونت ساختاری در شهر سنندج و پیامدهای آن با روش نظریة زمینهای انجام شد. مقولههستهای حرمان نظاممند بهعنوان نظامی القاءشده از محرومیتی بنیادین، فراگیر و همه جانبه کشف و معرفی شد. مطابق با روایت نظری بهدست آمده، با تأثیرگذاری متقابل خشونت ساختاری در کنار شرایط زمینهای و مداخلهگر، راهبردهای فرد بهشکل تلاش برای سازگاری، تغییر شرایط و یا انحراف ظاهر شده و در مقابل، جامعه بهراهبردهای مقابلهای خود جهت کنترل افراد منحرف متوسل میشود. نتیجه آن، شکلگیری پیامدهای اقتصادی شامل تشدید فقر، بیکاری، گرسنگی و شرایط سخت معیشتی و پیامدهای اجتماعی شامل طرد اجتماعی، گرایش بهتکرار جرم و آسیبدیدگی خانواده است که در چهارچوبی ازحرمان نظاممند عمل مینمایند. بنابراین، عاملیت فرد و تلاش او برای واکنش درمقابل خشونت ساختاری عملاً بهعاملی تبدیل میگردد که ساختار، خشونت خود را شدیدتر و گستردهتر ازگذشته اعمال نماید.
علمی
علی خسروی؛ ثریا معمار
چکیده
از آنجایی که مطالعات مربوط بهمدرنیته ایرانی، و جامعهشناسی تاریخی، تاثیراتی مهم بر مطالعه سایر حوزههای مرتبط با مدرنیته از جمله وضعیت جامعهشناسی در ایران دارند شایسته توجهاند. دکتر ابراهیم توفیق یکی از جامعهشناسان ایران است که مطالعات جامعهشناسی و مدرنیتة ایرانی را با رویکردی بهجامعهشناسی تاریخی، ...
بیشتر
از آنجایی که مطالعات مربوط بهمدرنیته ایرانی، و جامعهشناسی تاریخی، تاثیراتی مهم بر مطالعه سایر حوزههای مرتبط با مدرنیته از جمله وضعیت جامعهشناسی در ایران دارند شایسته توجهاند. دکتر ابراهیم توفیق یکی از جامعهشناسان ایران است که مطالعات جامعهشناسی و مدرنیتة ایرانی را با رویکردی بهجامعهشناسی تاریخی، بر تبارشناسی لحظه حال متمرکز نموده است. این مقاله در صدد تحلیل مطالعات ایشان بهمنظور فهم انتقادی مطالعات تبارشناختی از اکنونیتی است که نوع مواجهه با آن، وضعیت سنت، مدرنیته و جامعهشناسی را در ایران رقم زده است. به این منظور دادههای27 اثر از توفیق، بهشیوه اسنادی گردآوری و با روش مرور سیستماتیک، مورد تحلیل قرار گرفتهاند. پایانبندی انتقادی فراتحلیل صورت گرفته درباره آثار و آراء توفیق؛ فقدان مطالعه مناسبات سیستماتیک میان دانش و سرشت قدرت مآب دانش، تقلیل روابط سیستماتیک میان دانش و اراده بهقدرت، بهمناسبات میان دانش و بلوک قدرت، تقلیل نظام دانش بهمحتوای دانش، تعلیق چگونگی گسست از گفتمانِ گذار، مغفول باقی گذاشتن بحران بازنمایی در رابطه میان نظام تولید دانش و وضعیت جامعه، غفلت از ناتوان سازی سوژه در گسست از خوانش گذرا از حال توسط نظریه پسااستعماری، نقد ایدئولوژی در سطح رفتاری به رغم باور به ضرورت نقد مبنای وجودی ایدئولوژی در سطح شناختی، قرار گرفتن نظریه حال در معرض پروبلماتیک نظریة تداوم و. . . را نتیجه میگیرد. این موارد از سویی منجر به رسمیت یافتن فردیت لحظه حال و از دیگر سو منجر به بازتولید تلقی تداوم و بی توجهی به انحطاط شده است. همچنین این امور از سویی منجر به هوشیاری نسبت به تبعات گفتمانی رویکرد پسااستعماری، و از سوی دیگر منجر به فرسایش سوژه در گسست از خوانش گذرا از لحظه حال توسط جامعهشناسی در ایران شده است.
علمی
فاطمه عزلتیمقدم؛ مقصود فراستخواه؛ فرح ترکمان
چکیده
هدف از این تحقیق شناختِ الگوهای آموزشِ جامعهشناسی است. روشِ تحقیق، کیفی و جامعۀ مورد مطالعه دانشگاهها و مؤسساتِ آموزش عالی حضوری و دولتی شهر تهران است. یافتهها با استفاده از نمونهگیریِ هدفمند و نظری از طریقِ مصاحبۀ نیمهساختاریافته با 31 نفر از دانشجویانِ دورۀ دکتری و استادانِ جامعهشناسی جمعآوری شدهاند. نتایج حکایت از ...
بیشتر
هدف از این تحقیق شناختِ الگوهای آموزشِ جامعهشناسی است. روشِ تحقیق، کیفی و جامعۀ مورد مطالعه دانشگاهها و مؤسساتِ آموزش عالی حضوری و دولتی شهر تهران است. یافتهها با استفاده از نمونهگیریِ هدفمند و نظری از طریقِ مصاحبۀ نیمهساختاریافته با 31 نفر از دانشجویانِ دورۀ دکتری و استادانِ جامعهشناسی جمعآوری شدهاند. نتایج حکایت از تمایزِ میان الگوهایِ آموزشِ جامعهشناسی در جامعۀ مورد مطالعه دارد و راهبردها و کنشهایِ کنشگرانِ حوزه جامعهشناسی را در کلاسِ درس و محیطِ آموزشی در پنج الگو تفکیک و صورتبندی میکند که عبارتند از؛ 1) کلاسیک، 2) انتقادی، 3) کاربردی، 4)اجتماعی، 5) وظیفهای-رفتاری. همچنین یافتهها نشان داد که یک الگویِ مبهمِ ترکیبی و اقتضائیِ در راه نیز در حال شکلگیری است که هنوز ظهورِ کامل و استقرار نیافته است.
علمی
حسین سروی؛ حسن محدثی؛ رضا صمیم
چکیده
این مقاله نسبت گرایشهای دینی با موسیقی را در ایران معاصر مورد بحث قرار داده است. گرایشها بر اساس تقسیمبندی محدثی (محافظتگرایی دینی، ترمیمگرایی دینی و بازسازیگرایی دینی) بررسی و مواضع هر یک در قبال موسیقی بهبحث گذاشته شده است. در این مقاله رابطة دو نهاد دین و نهاد هنر از منظر جامعهشناسی دین و جامعهشناسی هنر مورد ...
بیشتر
این مقاله نسبت گرایشهای دینی با موسیقی را در ایران معاصر مورد بحث قرار داده است. گرایشها بر اساس تقسیمبندی محدثی (محافظتگرایی دینی، ترمیمگرایی دینی و بازسازیگرایی دینی) بررسی و مواضع هر یک در قبال موسیقی بهبحث گذاشته شده است. در این مقاله رابطة دو نهاد دین و نهاد هنر از منظر جامعهشناسی دین و جامعهشناسی هنر مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. مقاله با استفاده از روش اسنادی و چارچوب نظری ملهم از آرای ماکس وِبِر تدوین شده است. رویکرد هر یک از گرایشها به موسیقی بر اساس هفت شاخص (خرید و فروش، تعلیم و تعلم، سماع، استماع، نواختن و آوازخوانی، ارائه تعریف، ملاک تشخیص و استثنائات) بررسی شده است. بر مبنای تحلیل ارائه شده، رویکرد نخست با آمیختن مفهوم کشسان غِنا، لهو و لعب و بعضاً موسیقی با افعال حرام، هر کنشی را در خصوص موسیقی حرام دانسته و صرفاً در بعضی موارد همچون جنگها، کاربرد موسیقی را مجاز دانسته است. گرایش دوم با استفاده از مفهوم "منطقة فراغ" و امکان تشخیص موسیقی حلال و کاربرد حرام موسیقی، موضوعات آن را بهسه بخش حلال، حرام و بعضاً مشکوک تقسیمبندی میکند. در گرایش سوم افراد، منتقد حکم حرام بودن موسیقیاند و شرایط اجتماعی، زمینهمندی و کنشگر در این گرایش اهمیت بیشتری مییابند. این بررسی نشان میدهد که گرایش دینی مسلّط در ایران در برابر فشار اجتماعی مطالبه کنندة موسیقی، وضعیتی انفعالی دارد. ارزیابی نویسندگان مقاله این است که گرچه در ایران معاصر نهاد هنر استقلال نسبی خود را از نهاد دین بهدست نیاورده، اما روند تحولات بهسود نهاد هنر و خارج شدن آن از سیطرة نهاد دین در جریان است.