نوع مقاله : علمی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری جامعه شناسی اقتصادی و توسعه دانشگاه فردوسی مشهد

2 استاد جامعه شناسی دانشگاه فردوسی مشهد

3 دانشیار جامعه شناسی دانشگاه فردوسی مشهد

چکیده

زنان سرپرست خانوار فقیر یکی از گروه‌های آسیب‏پذیر جامعه هستند. این زنان علاوه بر نقش‏های متداول زنان در خانواده، متولی نقش‌های مربوط به "سرپرستی خانوار" شامل دو رکن کلیدی "تأمین معیشت" و "اداره و مدیریت" خانوار نیز هستند. تحقیق حاضر با هدف شناسایی و ارزیابی عوامل جامعه شناختی مؤثر بر توانمندسازی زنان سرپرست خانوار با در نظر داشتن دو رکن مذکور پیش برده شده است. در این راستا پژوهشی پیمایشی در جامعه هدفی متشکل از 824 زن شاغل در مراکز کارآفرینی و مهارت آموزی کوثر وابسته به شهرداری تهران صورت پذیرفته است. داده‏های حاصل با روش‏های آماری چند متغیره همچون تحلیل همبستگی، تحلیل عاملی، تحلیل خوشه و رگرسیون ترتیبی تجزیه و تحلیل شده‏اند. یافته‏های تحقیق بیانگر تأثیرگذاری قوی توانمندی اقتصادی بر متغیر وابسته تحقیق بوده‏ است. در بین متغیرهای زمینه‏ای نیز سن، اثر منفی و مدت سرپرستی اثر مثبت بر متغیر وابسته داشته است. همچنین در مجموع زنان مطلقه نسبت به سایر زنان از سطح توانمندی بالاتری برخوردار بوده‏اند.

کلیدواژه‌ها

مقدمه و بیان مسأله:

زنان سرپرست خانوار با توجه به این که ترکیبی از وظایف رسمی و غیررسمی، قانونی یا عرفی، پیدا یا پنهان را در ارتباط با کارِ خانه دارند، چنانچه مجبور به حضور و کار در بیرون خانه برای کسب درآمد مورد نیاز خود و خانواده­شان بشوند، بیش از پیش با خطر ورود به چرخة فقر و بی­قدرتی آن­­گونه که چمبرز (1387) توصیف نموده است، روبه‌رو می‌گردند. ساعات طولانی کار در مشاغل سخت و بعضاً زیان­آور، با درآمدهای نابرابر نسبت به مردانی در موقعیت شغلی مشابه، دچار شدن به ضعف جسمانی و به دنبال آن بیماری، از دست دادن توان نظارتی و تربیتی در ارتباط با فرزندان و احیاناً حوادث غیرمترقبه که ضمن ایجاد اختلال­های جدی در روندهای معمول زندگی، هزینه­های سنگین مالی را نیز به چنین خانواده­هایی تحمیل می­کند، همه و همه می­توانند این زنان را در معرض سقوط به ورطة فقر مطلق و ناتوانی غیرقابل بازگشت سوق دهند.

به طور کلی زن بودن در اغلب موارد متضمن قرار گرفتن در موقعیتی نابرابر در ساختار اجتماعی از سطوح کلان آن همچون مشارکت در مدیریت­های طراز اول نظام سیاسی و اقتصادی حاکم تا سطوح خرد آن مانند محیط خانواده و روابط متقابل روزمره بوده است (گیدنز 1389، ساروخانی و محمودی، 1387). به‌علاوه مجموعة پرشماری از عناصر فرهنگی شامل انواع قوانین، سنن رایج، هنجارها، باورها، ارزش­ها، انتظارات غیررسمی، اصول اخلاقی و غیره است که به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم بر وضعیت نابرابر زنان در خانواده و اجتماع صحه می­گذارند و از آن پشتیبانی می­نمایند. زنان برای پذیرش جایگاه نابرابر خود در نهاد خانواده و حتی در نظام آموزشی رسمی و نیز به واسطة
رسانه­های جمعی آموزش می­بینند و توسط نمایندگان مختلف جامعه که در هر یک از این محیط­ها حاضر و فعالند، اجتماعی می­شوند. همچنین آن­ها به طور دائم به منظور تضمین اثربخشی آموزه­هایشان و در راستای تبعیت از الگوهای مقبول جامعه تحت نظارت و کنترل رسمی و غیررسمی قرار دارند. این ادعاها و بیش از آن­ها در بسیاری از متون و منابع فمنیستی به تفصیل مورد بررسی و واکاوی قرار گرفته است (رودگر، 1388؛ روباتام، 1385؛ میشل،1376). و تحقیقات تجربی و مطالعات میدانی متعددی در راستای مشخص ساختن مصادیق مختلف آن در جوامع گوناگون انجام شده است (چانت[1]، 2003). نتیجه اصلی که از اغلب این مطالعات می­توان گرفت این است که در جوامع و فرهنگ­های مختلف، «زنانگی» به مثابه «برساخت اجتماعی» جنس زنان به خودی خود می­تواند منشاء و منبعی برای مسأله آفرینی در زندگی آنان باشد.

تحلیل مشابهی را می­توان برای فقر صورت داد. با این تفاوت عمده که فقر مقوله­ای عام است و فراتر از جنسیت تعریف می­شود و موضوعیت می­یابد. اما قابلیت بالایی برای چسبندگی به آن و گرفتن رنگ و بوی جنسیتی دارد (علیزاده گرجی، 1386). به طور کلی فقر در اشکال مختلف، به ویژه فقر مادی و اقتصادی چنان مسائل دامنه­داری را برای فقرا به دنبال می­آورد که علاوه بر درگیر ساختن آن­ها در محرومیت­های گوناگون اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی متعدد می­تواند در نهایت به طرد اجتماعی، انزوای ناگزیر و حتی نابودی فیزیکی افراد منتهی گردد (فیروزآبادی و صادقی، 1389).عوامل موثر بر فقر پرشمارند. در عین حال بسیاری از پیامدهای فقر بر گستره و عمق آن دامن می­زنند و بر میزان و درجة آن می­افزایند (چمبرز، 1387). می­توان ادعا نمود فقر خود از مسائل کاملاً پیچیدة اجتماعی است. احتمالاً دلیل اصلی دیرپایی و تداوم حضور آن در اکثریت قریب به اتفاق جوامع اعم از توسعه­یافته و در حال توسعه یا کمتر توسعه­یافته نیز به واسطة همین پیچیدگی ذاتی پدیده فقر باشد (هِلد[2] و کایا[3]، 2007: 1).

سومین رکن مقولة مورد نظر «سرپرستی خانوار» است. «سرپرستی خانوار» طبق تعاریف رایج  (برناردز، 1390؛ ساروخانی، 1388) و حتی براساس فهم عمومی از آن، مستلزم توان اداره کردن و تأمین نمودن مایحتاج مجموعه یا واحد اجتماعی مورد نظر (که در این­جا خانوار است) از سوی فردی است که این نقش براساس قواعد رایج در آن اجتماع و بر مبنای الگویی مورد توافق از تقسیم کار برعهده وی گذاشته شده است. طبیعتاً همان قواعد و الگوها، برای دیگر کنش‌گران ذی­نفع نیز نقش­هایی معین و دستورالعمل­هایی متناظر با هر نقش تعریف نموده­اند. حال چنانچه زمین بازی به هر دلیل به نحوی بر هم بخورد که یکی از طرفین ناگزیر از پذیرش نقش یکی از طرف­های مقابل خود و ایفای مسئولیت­های متناظر با آن گردد در حالی که اولاً برای پذیرش نقش جدید از آمادگی لازم برخوردار نیست و ثانیاً همچنان موظف به ایفای وظایف نقش سابق خود نیز است، شرایط نسبتاً پیچیده­ای پیش می­آید که جامعه­شناسان آن­ها را در قالب مفاهیمی همچون «فشار نقش» «ابهام نقش» و «تضاد نقش» تحلیل و بررسی می­نمایند (کوئن، 1388). این درست همان اتفاقی است که در یک بستر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پذیرا برای سرپرستی مرد بر خانواده، در صورت کنار رفتن وی و واگذاری سرپرستی به زن می­تواند رخ بدهد.

حال اگر این سه مقوله مورد بحث در کنار یکدیگر و به صورت توأمان دیده شوند، می­توان انتظار سطوح بالایی از در هم تنیدگی و پیچیدگی را داشت: «زن سرپرست خانوار فقیر» ناگزیر از «سرپرستی» خانوار شده است بدون آن که نقش­های دیگرش در خانواده را کنار گذاشته باشد؛ او «فقیر» است در حالی که «سرپرستی» مستلزم توان تأمین مایحتاج خانوار است؛ و نهایتاً این که «زن» است در شرایطی که «زن» بودن به‌دلیل نابرابری­های مبتنی بر جنسیت در دستیابی به فرصت­ها و  امکانات موجود در جامعه، رهایی از فقر و امکان سرپرستی خود و یا خانوار را برای وی دشوارتر از پیش می­سازد. بنابراین در مطالعة نظری و میدانی پیرامون «وضعیت زنان سرپرست خانوار فقیر» سروکار محقق با «مسألة اجتماعی» پیچیده­ای خواهد بود که تبیین شایسته آن مستلزم تبعیت از الگوها و روش­های مطالعاتی و مدل­های نظری و مفهومی مناسب برای مواجهه با چنین مسأله­ای است. در عین حال جستجوی راهکارهایی که متضمن بهبودهایی پیوسته و تا حد امکان پایدار در وضعیت اقتصادی اجتماعی زنان فقیر سرپرست خانوار باشد، زمینه ساز جلب توجه نسبت هدف اصلی این پژوهش یعنی بررسی عوامل جامعه شناختی مؤثر بر توانمندسازی زنان سرپرست خانوار شده است.

 

مروری بر پیشینه تجربی

مباحث مرتبط با توانمندسازی زنان با توجه به فراگیری مسائل اجتماعی مرتبط با آن در جوامع مختلف، در دهه‏های اخیرموضوع تحقیقات متعددی بوده است (گیل و گانش[4]، 2007؛ شولدر و روتاک[5]، 2010؛ شولدر، اسلامو روتاک[6]، 2010؛ مورل[7] 2004، سانتیلان، شولدر، آن و دیگران[8]، 2004؛ گاربا[9]، 1999؛ چارمز و ویرینگا[10]، 2003، بتتا[11]، 2006).

بسیاری از تحقیقاتی که در حوزة علوم اجتماعی و به طور مشخص جامعه­شناسی توسعه به موضوع «زنان سرپرست خانوار» یا «خانوارهای زن سرپرست» و مسائل پیرامون آن­ها پرداخته­اند، دغدغه­های اصلی و پیشینی خود را در حوزة فقر و نابرابری تعیین نموده­اند (محمدی، 1386؛ رضایی، 1380؛ شادی طلب و  گرایی نژاد، 1383؛ شولدر و روتاک، 2010؛ گیل و گانش، 2007).البته برخی محققین نیز به‌این مقوله به‌عنوان یک صفت اجتماعی تمایزبخش نگریسته­اند که مبنایی برای مطالعه و مقایسة کنشگران اجتماعی در شرایط معین را برای‏شان فراهم ساخته است (نصیری ماهینی، 1388؛ خیری خامنه، 1388؛ جمال نیک، 1388).

پژوهش های انجام شده در ایران در ارتباط با موضوع زنان سرپرست خانوار را می‌توان در چهار دسته کلی جای داد. در بین موارد مورد بررسی، برخی از تحقیقات عمدتا بر آسیب شناسی وضع زنان سرپرست خانوار تأکید داشته‌اند (محمدی، 1386؛ رضایی، 1380). در گروهی دیگر از تحقیقات صورت گرفته، تأثیر عوامل مختلف اجتماعی و اقتصادی بر وضع زندگی زنان سرپرست خانوار مورد توجه بوده است، عواملی از قبیل: سرمایه اجتماعی (نصیری ماهینی 1388)، کمیت و کیفیت خدمات اجتماعی ارائه شده (میرزایی، 1388 و درودیان، 1388) و آموزش (فاتحی، 1387 و جمال نیک، 1388). در بخش سوم این تقسیم بندی می‌توان پژوهش‌هایی را جای داد که به توصیف جنبه‌های مختلف زندگی زنان سرپرست خانوار و سنجش نگرش آن‌ها نسبت به موضوعات مختلف مرتبط پرداخته‌اند (شکاری الانق، 1384 و خیری خامنه، 1388). هرچند در اغلب پژوهش‌های فوق الذکر به‌طور ضمنی مباحث مرتبط با توانمندسازی نیز قابل پیگیری است اما گروهی دیگر از پژوهش‌های صورت گرفته پرداخت آشکارتری به‌این موضوع داشته‌اند (مانند فاتحی، 1387؛ تقی زاده، 1385؛ میرزاوند، 1388 و سروش مهر، 1388). در این قبیل پژوهش‌ها علاوه بر ارائه بحث های نظری پیرامون توانمند سازی، با تمرکز بر یک یا چند مورد از مسائل مبتلا به زندگی زنان سرپرست خانوار، سعی در ارائه راهکارهایی در جهت توانمندسازی آنان در راستای فائق آمدن بر مسائل مذکور شده است.

مبانی نظری

هر چند اجماع کاملی بر سر تعریف توانمندسازی در بین محققینی که به این حوزه ورود پیدا کرده­اند مشاهده نمی­شود، امّا به‌طور کلی کلید واژه­هایی همچون: حق انتخاب، امکان انتخاب (گزینش­گری)، کنترل و قدرت و دیگر مفاهیم نزدیک به‌موارد مذکور به تناوب در تعاریف موجود از توانمندسازی مورد اشاره قرار گرفته­اند. چنین واژگانی در بیشتر موارد ناظر بر بهره­مندی زنان از توانایی لازم برای اخذ تصمیمات اثربخش و دارای اهمیت برای خود و خانواده­هایشان است (مالوتره، بوندر و شولر 1389: 157).

عبارت «توانمندسازی» در نگاه نخست به این معنا ارجاع دارد که فردی فاقد قدرت، به‌آن دست یابد (کوینوفروم[12]، 2001: 14). بنابراین در ارتباط با فرآیند توانمندسازی و یا توانمندی به‌‌مثابه دستاورد، موضعی که نسبت به مفهوم قدرت اتخاذ می­شود حائز اهمیت است.

اغلب مدل‌های مورد بررسی یا مستقیما با هدف توانمندسازی زنان ارائه شده‌اند و یا زنان را به ویژه زمانی که در موقعیت یک گروه یا قشر اجتماعی آسیب‌پذیر و یا فاقد قدرت نگریسته شوند، می‌توان به عنوان یکی از مصادیق این نظریات لحاظ نمود.

 

مدل توانمندسازی سارا لانگه[13]:

یکی از مدل­های نسبتاً مطرح در زمینة توانمندسازی زنان، مدل سارا لانگه (1991) است. لانگه ضمن تأکید بر این ایده که برابری (جنسیتی) می­بایست موضوع کانونی هرگونه برنامة توسعه­ای پیرامون مسائل زنان باشد، به‌بخش زیادی از ادبیات نظری موجود در حوزه توسعه این نقد را وارد می­سازد که اغلب آن­ها برابری را با توجه به‌تقسیم­بندی­های رایج از بخش­های مختلف اقتصاد و جامعه همچون تحصیلات، استخدام، موازین قانونی و مانند این­ها تعریف می­کنند. به‌عقیدة لانگه این شیوه تحلیلی با تمرکز بیش از حد بر شاخص­های مختلفی که بعضاً معرف جنبه­های محدودی از کل حیات اجتماعی هستند، نگاه­ها را از نقش مهم برابری بیشتر زنان و مردان در پیشبرد فرآیند توسعه باز می­دارد. بر این اساس وی مدل مفهومی پنج سطحی را ارائه می­نماید که می­تواند مبنایی برای سنجش سطح توسعه­یافتگی زنان در عرصه­های مختلف حیات اجتماعی و اقتصادی باشد. پنج سطح مورد نظر عبارتند از: رفاه، دسترسی، آگاهی، مشارکت و کنترل (لانگه، 1991: 150-151).

 

نظریه لین بنت[14]: الگویی برای تلفیق توانمندسازی و ادغام اجتماعی

بنت نظریه نسبتاً فراگیری را در باب تغییر اجتماعی با هدف فقرزدایی پایدار ارائه نموده است. نقطه قوت این نظریه تلاشی است که در آن تلفیق فرآیندهای اصطلاحاً از پائین به بالا (توانمندسازی) و از بالا به پائین (ادغام اجتماعی) در الگوپردازی پیرامون توسعه پایدار اجتماعی صورت گرفته است. این نظریه به‌طور خاص بر فرآیندهای به‌هم پیوسته­ای تمرکز دارد که در قالب آن­ها توانمندسازی و ادغام اجتماعی به‌طور توأمان به عنوان ابزارهایی جهت تغییر روابط قدرت موجود در جامعه و نیز ایجاد تغییرات لازم در
سازمان­های مقدم آن­ها عمل می­کنند به نحوی که نتیجه حاصل، دستیابی به برابری بیشتر در جامعه باشد (بنت، 2002: 3).

به‌عقیده بنت توانمندسازی معرف رویکردهای مبتنی بر بسیج اجتماعی است. یکی از عناصر کلیدی در بیشتر این رویکردها کمک به فقراء و افراد طرد شده برای به فعلیت رساندن قدرت حاصل از عمل جمعی آن­ها است. در اغلب موارد رویکردهای مذکور از پائین به بالا و با هدف رساندن صدا و تقاضای گروه­های متنوعی از فقرا و شهروندان مطرود (به لحاظ اجتماعی) عمل می­کنند. در عین حال بسیج اجتماعی می­تواند مشتمل بر ائتلاف­هایی برای تغییر بین گروه­های مطرود و شهروندان دارای وضعیت بهتر و نیز خواستار جامعه­ای برابرتر و یا دارای دیگر علایق مشترک با طردشدگان باشد (همان: 6).

 ادغام اجتماعی مبتنی بر رویکرد مکملی است که در پی اصلاحات نهادی در سطوح مختلف و تغییر در خط­مشی­ها به منظور از میان بردن نابرابری­ها در دسترسی به
دارایی­ها، ظرفیت­ها و فرصت­ها است. در عین این که ادغام اجتماعی به عنوان بعدی از فرآیند تغییر اجتماعی ممکن است در پاسخ به فشابر برآمده از پائین به واسطه توانمند شدن (گروه­های فقیر و یا مطرود اجتماعی) رخ دهد، اما در اغلب موارد از مواضع معینی در چارچوب نهادینه قدرت موجود نیز برانگیخته می­شود (همان: 7).

 

توانمندی از دیدگاه آمارتیا سن: آزادی در انتخاب چگونه زیستن

علی­رغم این که می­بایست بین برداشت از فقر به عنوان کاستی در توانمندی­ها و برداشت رقیب آن که فقر را در کمبود درآمد تعریف می­نماید تمایز قائل شد، اما نباید از یاد برد که این دو ارتباطی دو سویه با یکدیگر دارند. از یک سو درآمد ابزاری مهم در کسب توانمندی است و از سوی دیگر افزایش توانمندی در عرصه­های غیردرآمدی، افزایش در بهره­وری درآمدی و حتی به‌طور مستقیم­تر افزایش میزان مطلق درآمد را نتیجه می­دهد. با این تفاوت که در حالت دوم رونق در وضعیت درآمدی با ارتقای دیگر شاخص­های کمی و کیفی در زمینة توانمندی همراه و همزاد است. در حالی که در حالت اول نقش ابزاری توصیف شده برای درآمد کاملاً مشروط است. به‌عبارت دیگر لزوماً نمی­توان افزایش در درآمدرا به منزلة ارتقای سطح توانمندی افراد در نظر گرفت و یا آن را مقدمه­ای بر فرآیندی دانست که به خودی خود موأخرات مورد نظر را نتیجه دهد (سن، 1389: 208-211).

برای فهم توصیفی که سن از توانمندی ارائه می­دهد، نخست باید مفهوم «عملکرد» را در ادبیات وی دنبال کرد. به عقیدة وی عملکردها نشان­دهندة چیزهایی است که انجام آن­ها یا دستیابی به آن­ها برای فرد ارزشمند است. عملکردها از مقولات فراگیر و اولیه­ای همچون تغذیه کافی و سلامت جسمی تا فعالیت­ها و مطلوبیت­های پیچیده­ای همچون مشارکت اجتماعی و برخورداری از احترام را شامل می­شود. بر این اساس توانمندی هر فرد عبارت خواهد بود از «امکان انتخاب بین ترکیب­های مختلفی از عملکردها» (سن، 1389: 191). در این تعریف توانمندی نه صرفاً در داشتن و دسترسی به سطوح بالایی از برخورداری­های مختلف بلکه در بهره­مندی از آزادی انتخاب بین عملکردهای مختلف در حوزه­های گوناگون زندگی است که در کنار هم شیوة مطلوب زندگی از دیدگاه فرد را به تصویر می­کشند، تصویری که در شکل­گیری آن آگاهی فرد نقش تعیین­کننده­ای داشته است.

نایلا کبیر[15]: نگرش سه وجهی به توانمندسازی

به عقیده کبیر (1389) مفهوم قدرت رابطه تنگاتنگی با توانایی و گزینش دارد. به عبارت دیگر توانمندسازی گسترش توانایی افراد برای اتخاذ تصمیمات کلان و راهبردی در زندگی و زمینه­هایی است که پیش­تر این توانایی از آن­ها دریغ شده است. کبیر در تعریف مفهوم توانمندی از سه گانه "عاملیت"، "منابع" و "دستاوردها" بهره می‌گیرد. «منابع» به وجود آورندة شرایطی هستند که انتخاب تحت ­تأثیر آن اتفاق می­افتد. «عاملیت» در واقع نمایانگر اصلی و به نوعی کانون فرآیند گزینش است و بالاخره «دستاوردها» معرف نتایج برآمده از انتخاب­های مختلف هستند (کبیر، 1389: 15 و کبیر، 2003: 171).

ابعاد سه گانه توانمندی در نظریه کبیر با یکدیگر روابطی متقابل دارند. به‌طوری که تغییر در هر یک از آن‌ها می‌تواند هدایتگر تغییرات در ابعاد دیگر باشد. آن‌چه که در یک دوره به عنوان دستاورد حاصل از جریان‌یابی عاملیت آشکار شده است، در مقطعی دیگر می‌تواند در حکم منابع لازم برای جریان‌یابی مجدد عاملیت و حصول دستاوردهای بیشتر عمل کند. عکس این حالت نیز صادق است یعنی کاستی در بروز و ظهور هر یک از این سه می‌تواند مانع از تحقق شایسته ابعاد دیگر بشود (کبیر، 2003: 175).

به‌اعتقاد کبیر «بسیاری از منابع، مصادیق عاملیت و دستاوردهایی که مشخصه ادبیات توانمندسازی است، هم­پوشانی قابل توجهی با تعدادی از شاخص­های شناخته شدة برنامه­های توسعه­ای دارد. مانند برابری در دسترسی به بهداشت، آموزش، وام و اعتبار، زمین و مالکیت، فرصت­های معاش و اشتغال و غیره. در عین حال هر چند تکیه بر شاخص­ها و مطلوبیت­های فوق­الذکر امکان سنجش را برای محققین تسهیل می­نماید، امّا تنها در صورتی می­توان نقش­آفرینی و ارتباط آن‌ها با توانمندی را مورد تأیید قرار داد که به نحوی از انحاء مشخص گردد هر یک از آن­ها در یک زمینة اجتماعی و فرهنگی معین چگونه و تا چه حد به زنان یا هر گروه هدف دیگری این امکان را می­بخشند که دست به انتخاب­های خاص خودشان بزنند» (کبیر، 1389: 68-69).

بنابراین به‌طور خلاصه نگرش سه وجهی به مقوله توانمندسازی، تا حد زیادی این اطمینان را فراهم می‌آورد که شاخص­هایی که در زمینه­ی سنجش توانمندی به
کار می­روند معنای معتبری داشته باشند. در غیر این صورت می­توان انتظار داشت که دخالت عوامل بیرونی همچون علایق و گرایش­های پژوهشگر و یا فضای سیاسی فرهنگی و اجتماعی حاکم بر میدان تحقیق مانع از به تصویر کشیده شدن واقعیت، آن­گونه که هست، بشوند (همان: 48).

 

جمع بندی: زنان و توانمندسازی

انتظار می­رود اغلب مطالعات، برنامه­ریزی­ها و اقداماتی که در زمینة توانمندسازی و یا هر هدف اجتماعی دیگر با محوریت زنان صورت می­پذیرد با دو مسأله دشوار روبه­رو شوند. اول این‌که زن بودن قاعدتاً در طول دیگر عوامل مسأله­ساز همچون فقر، معلولیت، بیماری­های صعب­العلاج، قومیت، نژاد، مذهب و غیره تعریف می­شود. به‌عبارت دیگر زمانی که زن بودن به‌عنوان متغیر تمایزبخش مدنظر قرار گرفته باشد، گروه مورد مطالعه مشتمل بر افرادی خواهد بود که به‌احتمال زیاد تحت ­تأثیر عوامل آسیب زای دیگری نیز قرار دارند. دوم این که زن بودن ترکیبی پیچیده از پیوندهای ضعیف و قوی بین جنبه­های بیولوژیک و تعریف­های ارائه شده برای نقش­های بنیادین اجتماعی (مانند نقش مادری، همسری و فرزندی) است که عمدتاً در بستر نهاد خانواده تجلی می­یابد. به‌عبارت دیگر ویژگی­های نهاد خانواده و عناصر ساختاری و فرهنگی مقوم این ویژگی­ها است، که در هر نظام اجتماعی تعیین­کننده تهدیدها و فرصت­های متناظر با زن بودن به مثابه یک موقعیت اجتماعی است (مالوتره، بوندر و شولر 1389: 156).

تکیه گاه اصلی در چارچوب نظری تحقیق حاضر نظریه توانمندسازی نایلا کبیر است. برای این موضوع دو دلیل عمده وجود دارد. نخست این که در بطن این نظریه، پیوندهای قوی با نظریات جامعه شناختی معاصر پیرامون اثرگذاری متقابل مقولات عاملیت و ساختار به‌ویژه نظریات آنتونی گیدنز برقرار است. این موضوع به خودی خود زاویه دید مناسبی در تحلیل موضوع مورد نظر از منظری جامعه شناختی به محقق می‌دهد. دومین نقطه قوت این نظریه مربوط به‌امکان کاربست آن در سطح خرد است که با توجه به‌ماهیت نمونه مورد بررسی در تحقیق حاضر این مسأله به‌پیشبرد روند تحقیق کمک شایان توجهی می‌نماید.

به طور کلی بسته به این که یک محقق و یا برنامه­ریز و یا سیاست­گزار اجتماعی مسأله خود را در چه سطحی (سطوح خرد، میانی و کلان) شناسایی و پیگیری نماید، عوامل موثر بر توانمندسازی، ابعاد مفروض آن و مفهوم‌پردازی‏های صورت گرفته پیرامون آن می­تواند مشتمل بر تأکیدات متفاوتی باشد(مالوتره، بوندر و شولر 1389: 171-206). امّا چه آن زمان که با تکیه بر ساختارهای پهن دامنه و ریشه­داری چون نابرابری­های جنسیتی و مناسبات طبقاتی به مقوله قدرت و فرآیند قدرت­بخشی به عاملان اجتماعی نظر افکنده می­شود و چه هنگامی که عمدة توجه، معطوف به مقوله­های حد واسطی چون قواعد و منابع نهادی و تأثیرشان بر توانمندی است و چه آنگاه که تحلیل صورت گرفته از منظر عاملان اجتماعی و کنشگران فردی و در سطحی خرد پیش برده می­شود، در هر حال حرکت محقق می­بایست بر روی پیوستاری تعریف شود که پیوندها و اثرگذاری­های متقابل بین این سطوح را نمایان سازد. در این صورت می­توان انتظار داشت به درکی منسجم از مقوله­ی قدرت و فرآیند قدرت­بخشی یا توانمندسازی رسید.

علاوه بر آن‌چه گفته شد، نکته‌ای که نباید از آن غفلت کرد توجه به تفاوت مطالعه توانمندی به‌عنوان بررسی وضع موجود و مطالعه توانمندسازی به عنوان بررسی میزان تغییر و تحول بر اساس مواجه شدن با تجربه یا شرایط معین است. به معنای آماری، ضرورت دارد محقق مشخص سازد که آیا هدف وی اندازه گیری و توصیف سطح توانمندی به‌عنوان یک شاخص توصیفی است، یا به‌دنبال بررسی رابطه توانمندی با متغیرهای دیگری است؟ در این حالت نیز باید مشخص شود توانمندی قرار است در مقام عامل اثرگذار مورد بررسی قرار گیرد (مستقل) و یا عامل اثرپذیر (وابسته).

یکی از اهداف مطالعات اکتشافی تحقیق حاضر شناسایی دقیق متغیر وابسته یا همان مظهر اصلی توانمندی زنان سرپرست خانوار بوده است. بر اساس مصاحبه‌های صورت گرفته و مشاهدات انجام شده، هدف از توانمندسازی جامعه مورد نظر"تقویت توانایی زنان سرپرست خانوار در زمینه تأمین معیشت پایدار برای خود و افراد تحت پوشش‏شان" و به دنبال آن "ارتقاء توانایی ایشان در اداره و مدیریت خانواده" بوده است که در کنار هم معرف "توانمندی برای سرپرستی خانوار" است. در واقع شاخص مذکور معرف دستاورد اصلی متصور برای افراد مورد مطالعه در فرایند توانمندسازی بوده است. از سوی دیگر در مقام شناسایی عوامل مؤثر بر متغیر وابسته (توانمندی سرپرستی خانوار)، علاوه بر ویژگی‏های زمینه‏ای، توانمندی فرد در سه بعد اجتماعی، اقتصادی و ذهنی- روانی مورد توجه قرار گرفته است. در عملیاتی کردن و سنجش هر یک از این ابعادترکیبی از توان عاملیتی فرد و منابع متناظر با آن در بُعد مورد نظر مبنای کار قرار گرفته است. بر این اساس و با توجه به مبانی نظری تحقیق، می‌توان مدل زیر را ارائه نمود: 

 

ویژگی‏های زمینه‏ای

شکل شماره1. مدل نظری تحقیق

 

منابع

 (ظرفیت بالقوه)

 

توانمندی اجتماعی

 

توانمندی ذهنی- روانی

 

توانمندی اقتصادی

 

توانایی تأمین معیشت پایدار خانوار

 

توانایی اداره و مدیریت خانوار

 

   
   

 

 

 

توان

عاملیتی



 

 

بنابراین فرضیه اصلی تحقیق بدین شرح قابل طرح است: بین توانمندی‏های اقتصادی، اجتماعی و ذهنی-‏ ‏روانی با توانمندی سرپرستی خانوار رابطه وجود دارد.فرضیات فرعی مورد بررسی در تحقیق حاضر نیز به قرار زیر است:

  • · بین "توانمندی اجتماعی"،"توانایی تأمین معیشت پایدار خانوار"و "توانایی اداره و مدیریت خانوار" رابطه وجود دارد.
  • · بین "توانمندی ذهنی- روانی"،"توانایی تأمین معیشت پایدارخانوار" و "توانایی اداره و مدیریت خانوار" رابطه وجود دارد.
  • · بین "توانمندی اقتصادی"، "توانایی تأمین معیشت پایدارخانوار" و "توانایی اداره و مدیریت خانوار" رابطه وجود دارد.
  • · بین "ویژگی‌های زمینه‌ای"،"توانایی تأمین معیشت پایدارخانوار" و "توانایی اداره و مدیریت خانوار" رابطه وجود دارد.
  • · بین "توانایی تأمین معیشت پایدارخانوار" و "توانایی اداره و مدیریت خانوار" رابطه وجود دارد.

 

معرفی روش تحقیق

در بررسی میزان توانمندی زنان سرپرست خانوار و عوامل مؤثر بر سطح توانمندی این افراد از تکنیک پیمایش استفاده شده است. علاوه بر این در مطالعات اکتشافی تحقیق، از تکنیک‌های مطالعه اسنادی، مشاهده و مصاحبه بهره برده شده است.

برای سنجش پذیر نمودن مقوله‏های مندرج در مدل تحقیق به عنوان معرف‌های مرتبه نخست، معرف‏هایی در مرتبه‌های دوم تا چهارم مورد توجه قرار گرفته است که در جدول شماره (1) موارد اول تا سوم آن آورده شده است. لازم به ذکر است معرف های مرتبه چهارم گویه‌های وارد شده به پرسش‌نامه بوده‌اند.

برای متغیر وابسته تحقیق نیز به ترتیب مشابهی معرف‌هایی در چهار سطح مورد توجه بوده است که در جدول شماره (2) موارد اول تا سوم آن آورده شده است.

به منظور تکمیل فرایند تعریف عملیاتی متغیرهای فوق در مواردی همچون عزت نفس، سلامت روان و انگیزه پیشرفت از پرسش‌نامه‌های استاندارد موجود بهره برده شد. در سایر موارد گویه‏های مورد نظر برای عملیاتی ساختن متغیرها با توجه به منابع نظری و تعاریف موجود و نیز با مراجعه به تحقیقات پیشین طراحی و تدوین شده است. با توجه به حجم زیاد معرف‏های مرتبه چهارم یا همان گویه‏های وارد شده به پرسش‌نامه (130 مورد)

 

جدول شماره1. متغیرهای مستقل تحقیق

معرف‌ها

معرف‌ها

مرتبه اول

مرتبه دوم

مرتبه سوم

مرتبه اول

مرتبه دوم

مرتبه سوم

توانمندی اجتماعی

روابط اجتماعی و عضویت شبکه‏ای

روابط خانوادگی و خویشاوندی

توانمندی اقتصادی

شرایط اقتصادی و رفاهی

مهارت‌های فنی و حرفه‏ای

روابط همسایگی

وضعیت شغلی و درآمدی

روابط دوستی

کیفیت مسکن

عضویت گروهی

امکانات رفاهی

مشارکت اجتماعی

دسترسی‌ها

دسترسی به سازمان‌ها و مؤسسات محلی

اعتماد اجتماعی

اعتماد بین شخصی

دسترسی به منابع مالی و فرصت های شغلی

اعتماد نهادی

دسترسی به امکانات ارتباطی، آموزشی، تفریحی، بهداشتی و درمانی

اعتماد تعمیم یافته

موانع پیش رو

کاستی در سلامت جسمی

موانع پیش رو

احساس انزوا

ویژگی‏های زمینه‏ای

سن

 

توانمندی   ذهن-      روانی

هنجارهای درونی شده

توانایی تصمیم‌گیری

بعد خانوار

عزت نفس

مدت سرپرستی

اعتماد به نفس

وضعیت تأهل

خودمختاری

 

انگیزه پیشرفت

دانش‌ها و مهارت‏ها

تحصیلات

آگاهی های عمومی

آگاهی نسبت به حقوق شهروندی

مهارت ارتباطی

موانع پیش رو

کاستی در سلامت روانی

مواجهه با خشونت

 

جدول شماره2. متغیر وابسته و مرتبه‌های سه‌گانه آن

معرف‌ها

مرتبه اول

مرتبه دوم

مرتبه سوم

توانایی سرپرستی خانوار

توانایی اداره و مدیریت خانوار

برخورداری از منزلت سرپرستی

برخورداری از اقتدار سرپرستی

تنظیم روابط و حل اختلاف

مشارکت در تصمیم‌گیری‌ها

مرجعیت عاطفی-  احساسی

کنترل دخل و خرج

توانایی تأمین معیشت پایدار خانوار

تأمین هزینه‌های مسکن

تأمین هزینه‌های تغذیه

تأمین هزینه‌های عمومی (پوشاک، درمان، تحصیل، تفریح، حمل و نقل)

نیاز به استقراض

امکان استقراض

 

که حلقه پایانی زنجیره تعریف عملیاتی متغیرهای مستقل و وابسته تحقیق بوده‌اند، از ذکر آن‌ها صرف نظر می‌شود.

 

جمعیت و نمونه آماری

جمعیت آماری تحقیق حاضر شامل زنان سرپرست خانوار شاغل در مراکز مهارت آموزی و اشتغال کوثر وابسته به ستاد توانمندسازی زنان سرپرست خانوار شهرداری تهران بوده است. تعداد این افراد در حین انجام تحقیق (نیمه سال 1391) مطابق آمارهای موجود 824 نفر بوده است.

هنگام تصمیم گیری درباره حجم مناسب نمونه، باید سطح اطمینان مطلوب و خطای نمونه‌گیری مجاز را مورد توجه قرار داد. برای محاسبه اندازه نمونة مورد نیاز فرمول‌هایی وجود دارد که بر مبنای در دست داشتن سطح اطمینان و خطای نمونه‌گیری قابل قبول، حجم جامعه و یک شاخص برآوردی معین از جامعه آماری (مثلا انحراف معیار برآورد شده‏‏برای یکی از متغیرهای اصلی تحقیق) عمل می‌کنند. در تحقیق حاضر از فرمول کوکران برای تعیین حجم نمونه استفاده شد:

 

که در آن n حجم نمونه، N حجم جمعیت آماری، t سطح اطمینان مورد نظر، d خطای نمونه‌گیری و s انحراف معیار برآورده شده برای متغیر مورد نظر در جمعیت آماری است. با حجم جمعیتی برابر با 824 نفر، و با در نظر داشتن سطح اطمینانی مساوی با 96/1 و بر مبنای انحراف معیار متغیرهای وابسته تحقیق که در طول پیشرفت نمونه‌گیری به‌طور متناوب محاسبه می‌شده است، اخذ نمونه تا تحقق خطای برآورد میانگین معادل 5/1 برای متغیرهای مذکور ادامه یافت. بر این اساس نهایتاً تعداد 324 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند (جدول3).

 

جدول شماره3.مراحل اخذ نمونه توسط فرمول کوکران

مرحله نمونه‏گیری

فراوانی تجمعی نمونه اخذشده (n)

انحراف معیار متغیرتأمین معیشت (s)

انحراف معیار متغیر اداره و سرپرستی (s)

خطای برآورد میانگین متغیرتأمین معیشت (d)

خطای برآورد میانگین متغیراداره و سرپرستی(d)

1

50

506/10

055/10

822/1

970/2

2

100

639/10

991/10

955/1

019/2

3

150

332/10

023/11

496/1

595/1

4

200

191/11

730/11

350/1

415/1

5

250

814/11

435/12

222/1

287/1

6

300

153/12

502/12

096/1

128/1

7

324

303/12

858/12

043/1

090/1

 

با توجه به پراکندگی مراکز کوثر در سطح مناطق مختلف شهر تهران و به‌منظور اخذ نمونه‌ای تا حد امکان تصادفی از جمعیت آماری، روش نمونه‌گیری مورد استفاده، بدین طریق بوده است که پس از تعیین حجم نمونه، ابتدا از بین لیست مراکز کوثر به صورت تصادفی یک مرکز انتخاب و پس از مراجعه به آن از تمامی شاغلان دارای ویژگی‌های مورد نظر برای جامعه آماری، نمونه‌گیری به عمل آمده است. این فرایند تا تحقق حجم نمونه مورد نظر ادامه یافت. لازم به ذکر است تکمیل پرسش‌نامه تحقیق با کمک پنج پرسش‌گر همکار، صورت گرفت.

 

روش تجزیه و تحلیل اطلاعات و آزمون فرضیات

با توجه به‌این‌که در این تحقیق عمده متغیرها در سطح فاصله‌ای مورد سنجش قرار گرفته اند،از تحلیل همبستگی برای آزمون فرضیات و از روش‌های چند متغیره تحلیل عاملی، تحلیل خوشه و رگرسیون ترتیبی برای بررسی و تفسیر نهایی تغییرات متغیرهای وابسته بر اساس متغیرهای مستقل مورد نظر بهره گرفته شد.

 

قابلیت اعتماد و اعتبار

برای تأیید اعتبار صوری پرسش‌نامه، ضمن بهره گیری از کتب و منابع معتبر موجود در طراحی آن، طرح اولیه پس از تنظیم، توسط تنی چند از اساتید متخصص و کارشناسان مورد بازبینی قرار گرفت و پس از اعمال اصلاحات پیشنهاد شده، پرسش‌نامه نهایی تدوین گردید. همچنین با در نظر داشتن شاخص توصیه شده توسط پالانت (2007) از آماره آلفای کرونباخ برای متغیرهایی با ده گویه و بیشتر و از همبستگی بین گویه‏ای برای کنترل و تأیید روایی متغیرهایی با کمتر از ده گویه استفاده شد.لازم به ذکر است در گزارشِ همبستگی بین گویه‏ای مقادیر بین 2/0 تا 4/0 به عنوان مقادیر بهینه در نظر گرفته می‏شوند (پالانت، 2007: 6و7). همبستگی‏های بین گویه‏ای که با فاصله زیاد در بالا یا پایین این بازه قرار داشته باشند، قابل قبول نخواهد بود. نتایج حاصل عموما بیانگر معتبر بودن شاخص‌های به کار گرفته شده است (جدول4).

 

 

 

جدول شماره 4.ضریب همبستگی بین گویه‌ای و ضریب آلفای کرونباخ برای متغیرهای تحقیق

نام متغیر

تعداد گویه در پرسش‌نامه نهایی

الفای کرونباخ

همبستگی بین گویه‌ای

نام متغیر

تعداد گویه در پرسش‌نامه‌ نهایی

الفای کرونباخ

همبستگی بین گویه‌ای

آگاهی نسبت به حقوق شهروندی

3

-

0/417

مواجهه با خشونت

5

-

0/419

آگاهی‌های عمومی

3

-

0/359

احساس طرد و انزوا

5

-

0/405

مهارت‌های ارتباطی

3

-

0/297

میل به پیشرفت

7

-

0/280

مهارت‌های فنی

3

-

0/367

اعتماد تعمیم‌یافته

3

-

0/315

توانایی تصمیمگیری

5

-

0/356

اعتماد نهادی

4

-

0/424

خودمختاری

4

-

0/378

اعتماد بین شخصی

4

-

0/396

مشارکت اجتماعی

3

-

0/373

روابط همسایگی

4

-

0/315

اعتماد به نفس

5

-

0/326

روابط خانوادگی و خویشاوندی

4

-

0/402

مسئولیت‌پذیری

4

-

0/330

روابط دوستی

2

-

0/418

عزت نفس

10

0/825

-

کاستی در سلامت روانی

6

-

429/0

توانایی تأمین معیشت پایدارخانوار

15

0/847

-

کاستی در سلامت جسمی

3

-

414/0

توانایی اداره و مدیریت خانوار(1)

16

0/895

-

 

 

 

 

توانایی اداره و مدیریت خانوار(2)

12

0/914

-

 

 

 

 

 

 

یافته‌های توصیفی

به لحاظ شرایط سنی، بیشترین افراد در بازه 36 تا 45 سال و کمترین افراد در بازه 56 سال و بالاتر به‌ترتیب با 9/38 و 2/5 درصد قرار داشته‌اند. 74 پاسخگو معادل 8/22 درصد 26 تا 35 ساله، 2/30 درصد از ایشان 46 تا 55 ساله و 2.8 درصد نیز 25 ساله و کمتر از آن بوده‌اند. بررسی مدت زمانی که از سرپرستی پاسخ‌گویان بر خانواده‌های‌شان می‌گذرد نشان دهنده قرار گرفتن 4/3 درصد ایشان در بازه کمتر از سه سال، 5/14 درصد در بازه سه تا شش سال، 2/30 درصد در بازه شش تا نه سال، 9/34 درصد در بازه نه تا دوازده سال و نهایتاً 17 درصد آن‌ها در بازه دوازده سال و بیشتر از آن قرار داشته‌اند. از نظر وضعیت تأهل 8/23 درصد از پاسخ‌گویان مجرد، 9/42 درصد دارای همسر، 8/10 درصد بیوه (همسر فوت شده) و 5/22 درصد مطلقه بوده‌اند. در مورد بعد خانوار نیز یافته‌ها حکایت از خود- سرپرستی (یعنی بعد خانوار برابر با یک) 99 نفر معادل 6/30 درصد از پاسخگویان بوده است.  بالاترین فراوانی‌ها در این شاخص مربوط به خانوارهای سه و چهار نفره به ترتیب با 4/24 درصد و  8/23 درصد و پایین‌ترین مقادیر مربوط به خانوارهای شش و هفت نفره به ترتیب با 9/0 و 2/1 درصد بوده است. 2/10 درصد از خانوارها نیز دو نفره و 9 درصد آن‌ها پنج نفره بوده‌اند. همچنین بررسی وضعیت تحصیلی پاسخ‌گویان حاکی از بوده است که 2/18 درصد از آن‌ها دارای سوادی در حد ابتدایی، 2/30 تا انتهای راهنمایی، 6/42 درصد در حد دبیرستان یا دیپلم، 9.4 فوق دیپلم و 2/2 درصد دارای تحصیلات کارشناسی بوده‌اند. شش نفر معادل 9/1 درصد نیز بی‌سواد در بین پاسخ‌گویان قرار داشته‌اند.

 

یافته‌های تحلیلی

برای بررسی فرضیه مربوط به روابط بین متغیرهای زمینه‌ای و متغیرهای وابسته تحقیق، از تحلیل همبستگی استفاده شده است. جدول شماره 5 مشتمل بر ضرایب همبستگی بین متغیرهای زمینه‌ای و متغیرهای"توانایی تأمین معیشت پایدار" و "توانایی اداره و مدیریت خانوار" است. همان‌طور که از داده‏های این جدول پیداست، بالاترین همبستگی مربوط به متغیر سن است که به‌ترتیب با 480/0- و 242/0- با متغیرهای "توانایی تأمین معیشت پایدار" و "توانایی اداره و مدیریت خانوار" در ارتباط هستند. متغیر مدت سرپرستی نیز دارای همبستگی متوسطی برابر با 229/0 با متغیر "توانایی اداره و مدیریت خانوار" است.

 

جدول شماره 5. ضرایب همبستگی بین متغیرهای زمینه ای و متغیرهای وابسته

 

توانایی تأمین معیشت پایدارخانوار

توانایی اداره ومدیریت خانوار

سن

بعد خانوار

مدت سرپرستی

توانایی تأمین معیشت پایدارخانوار

1

 

 

 

 

توانایی اداره و مدیریت خانوار

0/601**

1

 

 

 

سن

-0/480**

-0/242**

1

 

 

بعد خانوار

-0/041

0/047

0/130*

1

 

مدت سرپرستی

0/094

0/229**

0/254**

0/002

1

* همبستگی در سطح 05/0 معنادار است.

** همبستگی در سطح 01/0 معنادار است.

 

با توجه به تعداد نسبتا زیاد متغیرهای مستقل مورد بررسی و نیز به‌منظور شناخت موثق‌تر ساختار مکنون بین داده‌های برداشت شده از میدان تحقیق به جهت وارسی دقیق‌تر روابط مفروض در مدل نظری تحقیق، ابتدا تحلیل عاملی اکتشافی با مشارکت تمامی بیست و سه متغیر مورد بررسی به‌علاوه متغیرهای درآمد، سابقه کار و تحصیلات که بخشی از معرف‌های مهم بعد اقتصادی و سطح آگاهی‌های فردی بوده‌اند، صورت گرفت. نتایج آزمون‌های کی اِم اُو و بارتلت که در جدول شماره 6 ارائه شده است، بیانگر وضعیت مناسب تحلیل عاملی صورت گرفته هستند. مقادیر نزدیک به یک برای شاخص کفایت نمونه‌گیری کیزر-میر- اولکین و  معناداری آماره مربع کای در آزمون کرویت بارتلت مؤید ادعای مذکور است.

 

جدول شماره6. نتایج آزمون‌های کی اِم اُو و بارتلت

شاخص کفایت نمونه‌گیری کیزر-میر- اولکین[16]

0/884

[17]آزمون کرویت بارتلت

مربع کای

3766/818

درجه آزادی

378

معناداری

0/000

جدول شماره 7. عامل‌های استخراج شده بر اساس معیار کیزر (مقدار ویژه بالاتر از یک)

مؤلفه

مقادیر اولیه استخراج شده

مقادیر مربوط به ماتریس دوران یافته

مقدار ویژه

واریانس تبیین شده

مقدار ویژه

واریانس تبیین شده

1

8/149

29/102

3/754

13/409

2

2/968

10/601

3/698

13/209

3

1/755

6/268

2/604

9/301

4

1/452

5/184

2/451

8/755

5

1/285

4/588

2/136

7/629

6

1/142

4/078

2/106

7/520

جمع

-

59/822

-

59/822

 

روش تحلیل عاملی مورد استفاده، تحلیل مؤلفه‌های اصلی با چرخش واریماکس بوده است. همچنین برای تعیین تعداد عوامل استخراج شده از معیار کیزر که مؤلفه‌هایی با مقادیر ویژه بالای یک را در نظر می‌گیرد، مورد استناد قرار گرفت. همان‌گونه که از جدول

 

جدول شماره 8. ماتریس دوران یافته

متغیرها

مؤلفه‌ها

متغیرها

مؤلفه‌ها

     1

2

3

4

5

6

توانایی تصمیم‌گیری

0/814

 

 

سابقه کار

0/680

 

 

مسئولیت‌پذیری

0/748

 

 

خودمختاری

0/588

 

 

کاستی در سلامت روان

     -0/713

 

 

کاستی در سلامت جسمی

    -0/540

 

 

مواجهه با خشونت

-0/696

 

 

درآمدماهیانه

0/538

 

 

اعتمادبه‌نفس

0/676

 

 

میل به پیشرفت

0/533

 

 

عزت‌نفس

675/0

 

 

مهارت‌های فنی

0/530

 

 

احساس طردوانزوا

 

-0/794

 

وضعیت تحصیلی

0/787

 

 

اعتماد تعمیم‌یافته

 

0/732

 

آگاهی نسبت به حقوق شهروندی

 

0/784

 

مشارکت اجتماعی

 

0/701

 

آگاهی‌های عمومی

 

0/698

 

اعتماد بین شخصی

 

0/678

 

نمره امکانات رفاهی

 

 

0/776

اعتمادنهادی

 

0/662

 

نمره کیفیت مسکن

 

 

0/703

عضویت گروهی

 

0/639

 

دسترسی‌ها

 

 

0/702

مهارت‌های ارتباطی

 

 

0/737

 

 

 

 

روابط همسایگی

 

 

0/724

 

 

 

 

روابط دوستی

 

 

0/691

 

 

 

 

روابط خانوادگی‌ وخویشاوندی

 

 

0/560

 

 

 

 

 

روش استخراج: تحلیل مؤلفه‌های اصلی

روش دوران: واریماکس با نرمال سازی کیزر

 

                   

شماره 7 پیداست شش عامل که در مجموع 8/59 درصد از واریانس کل متغیرها را پوشش می‌داده‌اند، استخراج شده‌اند.

خروجی اصلی و مهم تحلیل عاملی ماتریس دوران یافته است که بر اساس آن می‌توان متغیرهای بار شده بر هر عامل و میزان بار عاملی آن‌ها را مشاهده و مبنای قضاوت های بعدی به ویژه نامگذاری عامل‌ها قرار داد.

با توجه به متغیرهای بار شده بر عامل‌های شش‌گانه نامگذاری مندرج در جدول شماره 9  برای آن‌ها پیشنهاد می‌شود.

 

جدول شماره9. نامگذاری عوامل استخراج شده

عامل اول:

توانمندی ذهنی- بعد روانی

عامل دوم:

توانمندی اجتماعی- بعد مشارکتی

عامل سوم:

توانمندی اجتماعی- بعد ارتباطی

عامل چهارم:

توانمندی اقتصادی- بعد قابلیتی

عامل پنجم:

توانمندی ذهنی- بعد دانشی

عامل ششم:

توانمندی اقتصادی- بعد زمینه‌ای

در راستای بررسی فرضیات تحقیق، نتایج بررسی میزان همبستگی بین عامل‌های استخراج شده و دو متغیر وابسته در جدول شماره 10 آورده شده است. ضریب همبستگی پیرسون معادل 601/0 نشان دهنده همبستگی قوی متغیرهای "توانایی تأمین معیشت پایدارخانوار" و "توانایی اداره و مدیریت خانوار" با یکدیگر است. در بین عامل‌های استخراج شده بالاترین همبستگی‌ها مربوط به عامل چهارم (توانمندی اقتصادی- بعد قابلیتی) است که به‌ترتیب دارای همبستگی معادل 592/0 و 535/0 با "توانایی تأمین معیشت پایدارخانوار" و "توانایی اداره و مدیریت خانوار" است. عامل‌های دوم، سوم، پنجم و ششم در مرتبه‌های بعدی به لحاظ شدت همبستگی با متغیر "توانایی تأمین معیشت پایدار خانوار" قرار دارند. همچنین عامل‌های دوم و پنجم نیز دارای همبستگی متوسطی با متغیر  "توانایی اداره و مدیریت خانوار" هستند.

همان‌گونه که پیشتر اشاره شد متغیر وابسته نهایی این تحقیق توانایی سرپرستی خانوار است که برای آن دو بعد اصلی شامل "توانایی تأمین معیشت پایدارخانوار" و "توانایی اداره و مدیریت خانوار" در نظر گرفته شده است.

 

 

جدول شماره 10. ضرایب همبستگی بین عامل‌ها و متغیرهای وابسته

 

توانایی تأمین معیشت پایدارخانوار

توانایی اداره و مدیریت خانوار

توانایی تأمین معیشت پایدارخانوار

1

0/601**

توانایی اداره و مدیریت خانوار

0/601**

1

توانمندی ذهنی- بعد روانی

0/091

0/350**

توانمندی اجتماعی- بعد مشارکتی

0/313**

0/095

توانمندی اجتماعی- بعد ارتباطی

0/285**

0/112

توانمندی اقتصادی- بعد قابلیتی

0/592**

0/535**

توانمندی ذهنی- بعد دانشی

0/235**

0/278**

توانمندی اقتصادی- بعد زمینه ای

0/180**

0/095

** همبستگی در سطح 01/0 معنادار است.

برای یکپارچه سازی دو بعد فوق الذکر و ایجاد مقادیر متغیر وابسته نهایی تحقیق جهت ادامه روند تحلیل داده‌ها، با استفاده از تحلیل خوشه‌ای به روش دومرحله‌ای و بر اساس نمرات دو متغیر فوق الذکر، یک متغیر گروه‌بندی ایجاد شد که براساس آن پاسخ‌گویان در سه گروه با وضعیت "ضعیف"، "متوسط" و "قوی" تقسیم‏بندی شدند. شاخص مربوط به برازش تحلیل خوشه‌ای انجام شده که در شکل شماره 2 آورده شده است معرف قدرت مکفی تحلیل خوشه‌ای صورت گرفته در قرار دادن صحیح موارد در گروه مربوط به آن‌ها است.

 

شکل شماره 2. شاخص مربوط به برازش تحلیل خوشه‌ای

به منظور روشن شدن دقیق تر نتیجه حاصل از تحلیل خوشه‌ای آزمون تحلیل واریانس بین سه گروه مذکور به‌همراه آزمون شفه صورت گرفت که نتیجه حاصل تفاوت معنادار و نسبتا زیاد بین میانگین نمرات در سه گروه مذکور است. محاسبات مربوط به این آزمون ها در جداول 11، 12 و 13 آورده شده است.

 

جدول شماره 11. تحلیل واریانس بین گروه‌های تحلیل خوشه

 

آماره F

معناداری

توانایی تأمین معیشت پایدار خانوار

284/454

0/000

توانایی اداره و مدیریت خانوار

313/178

0/000

 

جدول شماره 12. معناداری اختلاف میانگین گروه‌های توانایی تأمین معیشت پایدارخانوار بر اساس آزمون شفه

گروه‌ها

تعداد اعضا

معناداری اختلاف در سطح 95 درصد

1

2

3

1

           57

   43/134

 

 

2

164

 

56/918

 

3

    98

 

 

71/741


جدول شماره 13. معناداری اختلاف میانگین گروه‌های توانایی اداره و مدیریت خانوار

گروه‌ها

تعداد اعضا

معناداری اختلاف در سطح 95 درصد

1

2

3

1

57

54/148

 

 

2

164

 

71/728

 

3

98

 

 

85/018

 

در ادامه و به‌منظور بررسی اثر عامل های استخراج شده و نیز متغیرهای زمینه‌ای بر متغیر وابسته، از مدل رگرسیون ترتیبی بهره گرفته شد. رگرسیون ترتیبی زمانی کاربرد دارد که بررسی اثر چند متغیر مستقل فاصله‌ای و متغیرهای عامل ترتیبی یا اسمی بر متغیر وابسته ترتیبی مد نظر باشد. شرایط متغیرها در این تحقیق نیز چنین بوده است. اولین خروجی مورد بررسی مربوط به‌نتایج آزمون نسبت احتمال مدل نهایی تحقیق به مدلی مفروض است که در آن ضرایب تمام پارامترها وارد شده به‌مدل برابر صفر در نظر گرفته شده است. اگر آماره مربع کای که ماحصل تفاضل نسبت درست نمایی بین دو مدل مذکور است در سطح خطای کمتر از پنج درصد معنادار باشد، که در مورد مدل این تحقیق نیز چنین است، می‌توان نتیجه گرفت که مدل رگرسیونی مدل مناسبی است و متغیرهای مستقل از قدرت خوبی در تبیین تغییرات متغیر وابسته برخوردارند.

 

جدول شماره 14. رگرسیون ترتیبی

مدل

نسبت درست نمایی

مربع کای

درجه آزادی

معناداری

مدل صفر

602/259

 

 

 

مدل نهایی

300/849

301/409

12

0/000

تابع پیوند: لوجیت

 

آزمون نیکوئی برازش که نتایج آن در جدول 15 ارائه شده است شامل دو آماره است و هر دو به‌بررسی این فرض می‌پردازند که آیا مقادیر مربوط به مشاهدات با مدل برازش شده ناهمسازند یا نه؟ از این رو هر دو این موراد ماهیتی منفی دارند و چنان‌چه در سطح خطای بالاتر از 5 درصد رد شوند می‏توان مدعی تناسب مقادیر مشاهده شده و پیش بینی شده متغیر وابسته و در نتیجه نیکوئی برازش مدل رگرسونی شد.

جدول 15. آزمون نیکوئی برازش مدل

 

مربع کای

درجه آزادی

معناداری

پیرسون[18]

499/560

582

0/994

انحراف[19]

300/849

582

1/000

 

برای مشخص ساختن ضریب تعیین در رگرسیون ترتیبی معیار قطعی مشابه آنچه در رگرسیون خطی شاهد آن هستیم وجود ندارد، در عین حال معیارهای مختلفی بدین منظور معرفی شده است که سه مورد آن در قالب جدول (شماره 16) ضریب تعیین پزودو در ادامه آورده شده است.

 

جدول شمار 16. ضریب تعیین پزودو[20]

کاکس و اسنل[21]

0/636

نیجل کرک[22]

0/734

مک فادن[23]

0/500

 

بر اساس داده‌های مندرج در جدول 16 می‌توان این طور گفت که مدل رگرسیونی ارائه شده بین 50 تا 73 درصد تغییرات متغیر وابسته را تبیین می‌نماید. پارامترهای مدل مطابق آنچه در جدول 17 مشاهده می‌شود، شامل دو قسمت است بخش‌ تری‌شولد که مقادیر مندرج در آن به لحاظ تفسیری، مشابه مقدار ثابت در مدل رگرسیون خطی است. به عبارت دیگر این مقادیر نشان می‌دهند که قبل از ورود متغیرهای مستقل و ابتدا به‌ساکن وضعیت متغیر وابسته چگونه است. در قسمت دوم جدول که لوکیشن نام دارد، تخمین‌های مربوط به متغیرهای وابسته و آماره های نظیر هر یک به علاوه سطح معناداری آماره ولد برای هر متغیر آورده شده است. معناداری این آماره در سطح خطای کمتر از 5 درصد معرف قابل قبول بودن تخمین محاسبه شده است. این تخمین‏ها مشابه ضرایب بتا در رگرسیون خطی تفسیر می‌شوند. آن چنان که از جدول 16 پیداست، همه متغیرهای مستقل وارده شده به مدل به جز "بیوه بودن" دارای ضرایب تخمین معنادار هستند.

در این بین بالاترین ضریب مربوط به عامل چهارم و کمترین آن مربوط به متغیر سن است. آزمون مهم دیگری که در تحلیل رگرسیون ترتیبی می‌بایست به‌آن توجه داشت، آزمون خطوط موازی است. این آزمون به وارسی این فرض می‌پردازد که آیا مقادیر تخمین زده شده مدل رگرسیونی در حرکت از یک طبقه به طبقات دیگر متغیر وابسته تغییر می‌کند یا نه؟ در صورتی که مانند مدل رگرسیونی این تحقیق معناداری آماره مربع کای مربوط به این آزمون با لحاظ سطح خطای قابل قبول کمتر از 5 درصد رد شود، می‌توان این ادعا را مورد تأیید قرار داد که ضرایت تخمین زده شده در جابه‌جایی بین طبقات متغیر وابسته تغییر معناداری نمی‌کند.

 

بحث و نتیجه گیری

علی‌رغم این که مرور صورت گرفته بر مطالعات موجود نشان از پویایی حوزه مطالعات توانمندسازی زنان به لحاظ نظری و تجربی داشته، اما دو جریان کلی بر این مطالعات حاکم بوده است. از یک سو بخش زیادی از مطالعات این حوزه به‌ویژه مطالعات تجربی که در سطح خرد صورت گرفته‌اند، معطوف به بررسی شرایط، برنامه‌ها یا اقدامات مربوط به‌توانمندسازی زنان در جوامعه روستایی کشورهای مختلف در حال توسعه بوده است. از سوی دیگر و البته در سطحی متفاوت بخش قابل توجهی از این مطالعات نیز به صورت مقایسه‌های کلان در سطح ملی و بین‌المللی جهت ارزیابی آن دسته از شاخص‌های توسعه که ناظر بر توانمندی زنان هستند، پیش برده شده است (اُکسال[24] و دیگران، 1997: 32-20 و آلسوپ[25] و دیگران، 2005: 82-35).بنابراین به لحاظ مقایسه و ارزیابی نتایج تحقیق حاضر با مطالعات تجربی مرور شده در قسمت‌های قبلی می‌بایست دو نکته را مد نظر قرار داد. اول این که این تحقیق مطالعه‏ای در سطح خرد بوده است که با هدف بررسی عوامل مؤثر بر توانمندی زنان سرپرست خانوار شاغل در مراکز کوثر شهرداری تهران انجام شده است.   

 

جدول شماره 17. تخمین پارامترها

 

 

تخمین

انحراف استاندراد

 

                                                                                آماره والد

       درجه آزادی   

معناداری

 

 
   

 

حد آستانه[26]

[متغیر گروه‌بندی=1]

5/810

1/088

28/514

1

0/000

 

 

 

[متغیر گروه‌بندی=2]

-0/318

0/963

0/109

1

0/742

 

 

 

لوکیشن[27]

سن

-0/077

0/023

11/581

1

0/001

 

 

 

مدت سرپرستی

0/133

0/053

6/212

1

0/013

 

 

 

بعد خانوار

0/319

0/129

6/086

1

0/014

 

 

 

توانمندی ذهنی- بعد روانی

1/085

0/176

38/219

1

0/000

 

 

 

توانمندی اجتماعی- بعد مشارکتی

0/869

0/165

27/694

1

0/000

 

 

 

توانمندی اجتماعی- بعد ارتباطی

0/813

0/159

26/167

1

0/000

 

 

 

توانمندی اقتصادی- بعد قابلیتی

2/102

0/240

76/770

1

0/000

 

 

 

توانمندی ذهنی- بعد دانشی

0/997

0/172

33/430

1

0/000

 

 

 

توانمندی اقتصادی- بعد زمینه ای

0/670

0/170

15/567

1

0/000

 

 

 

مجرد بودن

-1/158

0/493

5/511

1

0/019

 

 

 

متأهل بودن

-1/487

0/463

10/302

1

0/001

 

 

 

بیوه بودن

-1/127

0/582

3/748

1

0/053

 

 

 

مطلقه بودن

(طبقه مبنا)

-

-

0

-

 

 
                             

 

 

جدول شماره 18. آزمون خطوط موازی[28]

مدل

نسبت درست‌نمایی

مربع کای

درجه آزادی

معناداری

مدل فرض صفر[29]

300/849

 

 

 

مدل عمومی

286/384

14/466

12

0/272

 

دوم این که جامعه هدف این تحقیق در شرایط فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی ویژه‌ای قرار داشته‌اند که ناشی از زندگی آن‌ها در کلان شهری که همزمان پایتخت کشوری در حال توسعه بوده - و نه در مناطق روستایی دور افتاده و حاشیه ای- زندگی می‌کرده‌اند.

یافته‌های این تحقیق تأیید کننده ماهیت جامع و یک‌پارچه فرایند توانمندسازی آن‌گونه که در مطالعات مختلف مورد تأکید قرار گرفته است بود. به عبارت دیگر علی رغم الزامات روش شناختی که پاره پاره کردن مفاهیم توانمندی و توانمندسازی را برای امکان پذیری سنجش و ارزیابی آن ناگزیر می‌سازد اما همواره باید در نظر داشت که در شکل گیری توانمندی، جریانی دائمی از تبدیل منابع به دستاوردها و متقابلا مبدل شدن دستاوردهای هر فرد به منابعی برای توانمندی وی در مراحل بعدی برقرار است (کبیر، 1389: 47-54؛ کبیر،2003: 170-175). بنابراین در تجزیه و تحلیل داده‌ها می‌بایست تا حد امکان به سمت الگوها و روش‌هایی رفت که به ارائه مدل‌های گویا و در عین حال یک‌پارچه منتهی شوند. از این رو در تحقیق حاضر علاوه بر انجام تحلیل های همبستگی به منظور آزمون فرضیات تحقیق، به‌کمک روش‏های چند متغیره تلاش شد تا نهایتا مدلی تا حد امکان منطبق بر توصیفات فوق ارائه شود.

به‌طور خلاصه بررسی‏های صورت گرفته نشان داد که در بین عوامل متنوع اثرگذار بر "توانمندی سرپرستی خانوار" در بین زنان مورد مطالعه بالاترین میزان تأثیر مربوط به بعدی از توانمندی اقتصادی بوده است که ناظر بر انگیزه پیشرفت، خودمختاری، برخورداری از مهارت‌های فنی، اشتغال و درآمدزایی و نهایتا سلامت جسمی است. اهمیت این عوامل به ویژه محوریت اشتغال و درآمدزایی بر توانمندسازی زنان در تحقیقات مختلفی نشان داده شده است(سروش مهر، 1388؛ رحیم[30] و بولدن[31]، 1995؛ کبیر، 2012؛ کبیر، محمود[32] و تسنیم، 2011).پس از این عامل می‏توان بالاترین اثرگذاری را مربوط به عامل اول یعنی توانمندی روانی افراد دانست. این عامل ویژگی‏های روانی مهمی همچون عزت نفس، اعتماد به نفس، توانایی تصمیم گیری، مسئولیت پذیری و سلامت روانی را نمایندگی می‌کند. در بین تحقیقات مرور شده موارد متعددی بوده اند که اثرگذاری و اهمیت این موارد بر توانمندی زنان را مورد تأیید قرار داده‏اند (جمال نیک، 1388؛اکسال و بادن[33]، 1997).

یکی از نتایج جالب توجه این تحقیق تفاوت قابل تأمل بین متغیر وضعیت تأهل و سطح توانمندی بوده است. یافته‌ها نشان می‌دهد که در شرایط مشابه زنان مطلقه و با اندکی فاصله زنان بیوه نسبت به زنان مجرد و یا دارای همسر نمرات بالاتری را در شاخص‌های مورد بررسی کسب کرده‌اند. بیان علت دقیق این موضوع مستلزم بررسی و تحقیق بیشتر است اما اجمالا می‌توان این فرض را مطرح کرد که شرایط متفاوتی که به‌لحاظ روابط قدرت و تعاملات بین جنسیتی در مناسبات خانوادگی و اجتماعی این گروه‌ها حکم‌فرما است می‌تواند بر موضوع فوق اثرگذار باشد.



 
برناردز، جان (1390)، درآمدی به مطالعات خانواده، ترجمه حسین قاضیان، تهران: نشر نی.
تقی‌زاده حمید (1385)، "بررسی شیوه‌های توانمندسازی زنان سرپرست خانوار استان تهران، منطقه شهرری (نگرش سنجی از زنان سرپرست خانوار)"، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات.
جمال نیک، مریم (1388)، اثربخشی آموزش گروهی با الگوی بک بر جرأت ورزی زنان سرپرست خانوار، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی
چمبرز رابرت (1387)، توسعه روستایی: اولویت بخشی به فقرا (حمایت از اقشارآسیب پذیر)، ترجمه مصطفی ازکیا، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
خیری خامنه، بهناز (1388)، بررسی نگرش زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی(ره) شهر شیراز نسبت به ازدواج موقت، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه شیراز.
دورودیان، معصومه (1388)، بررسی مقایسه‌ای کیفیت زندگی زنان سرپرست خانوار عضو گروه همیار و زنان غیر عضو بهزیسیتی استان تهران، دانشکده پیراپزشکی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
رضایی فاطمه (1380)، "بررسی مشکلات اقتصادی اجتماعی خانواده‌های زن سرپرست تحت پوشش بهزیستی شهرستان خمین"، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم اجتماعی علامه طباطبایی

روباتام شیلا (1385)، زنان در تکاپو، فمینیسم و کنش اجتماعی، ترجمه حشمت ا... صباغی، چاپ اول، تهران: نشر شیرازه.

رودگر نرگس (1388)، فمینیسم: نظریات، گرایش‌ها، نقد، تهران: دفتر مطالعات و تحقیقات زنان.
ساروخانی باقر  (١٣٨٨)، مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی خانواده، چاپ یازدهم، تهران: سروش.
ساروخانی باقر، محمودی یسری (1387)، بازتولید نابرابری جنسیتی در خانواده: مطالعه تطبیقی زنان شاغل و خانه‌دار شهرایلام، فصلنامه پژوهش اجتماعی، شماره 1: 47-61.
سروش مهر، هما (1388)، "بررسی شاخص‌ها و راهکارهای توانمند سازی اقتصادی زنان روستایی شهرستان همدان"، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده اقتصاد و توسعه کشاورزی دانشگاه تهران.
سن، آمارتیا (1381)، توسعه به مثابه آزادی، ترجمه وحید محمودی، چاپ اول، تهران: انتشارات دستان.
شادی طلب، ژاله- گرایی نژاد، علی رضا (1383)، فقر زنان سرپرست خانوار، فصلنامه زن در توسعه و سیاست، شماره 8، 49 – 70.
شکاری الانق، رقیه (1384)، "مطالعه وضعیت رفاهی زنان سرپرست خانوار (مورد شهر تهران)"، پایان نامه  کارشناسی ارشد، دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس
علیزاده گرجی،آزاده (1386)، بررسی عوامل جمعیتی واجتماعی موثر بر فقر مادی با رویکرد جنسیتی: فقر و جنسیت، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران: پایان نامه کارشناسی ارشد.
فاتحی، آرزو (1387)، مطالعه تأثیر گروه‌های همیار در بهبود زندگی زنان سرپرست خانوار، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن.
فیروزآبادی سیداحمد، صادقی علیرضا (1389)، وضعیت طرد اجتماعی زنان فقیر روستایی، بررسی مسایل اجتماعی ایران (نامه علوم اجتماعی)، شماره اول: 143-174.
کبیر نایلا (1389)، تأملی در سنجش قدرت‌مندشدن زنان: منابع، عاملیت، دستاوردها، ترجمه فاطمه صادقی، مقاله مندرج در کتاب توانمندی زنان: نقدی بر رویکردهای رایج توسعه، ترجمه اعظم خاتم و دیگران، تهران: نشر آگه.
کوئنبروس (1388)، مبانی جامعه شناسی، ترجمه غلامعباس توسلی و رضا فاضل، تهران: سمت، چاپ بیست و دوم.
گیدنز، آنتونی (1389)، جامعهشناسی، مترجم: حسن چاوشیان، نشر نی.
مالوتره آنجو، بوندر کارول، شولر سیدنی روث (1389)، سنجش توانمندی زنان به عنوان یک متغیر در توسعه بین المللی، ترجمه هما مداح و فاطمه محمدی، مقاله مندرج در کتاب توانمندی زنان: نقدی بر رویکردهای رایج توسعه، ترجمه اعظم خاتم و دیگران، تهران: نشر آگه.
محمدی، بهلول (1386)، "بررسی عوامل بازدارنده موثر بر توانمندسازی اقتصادی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش سازمان بهزیستی شهرستان قزوین،" پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.
میرزاوند، فرزانه (1388)، "شناخت تأثیر مهاجرت مردان بر وضعیت اقتصادی اجتماعی زنان سرپرست خانوار (خانوادهای کارگران مهاجر) و توانمندسازی آن‌ها،" پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.
میرزایی، عزت اله (1388)، "بررسی رابطه خدمات ارائه شده از سوی کمیته امداد امام خمینی (ره) و کیفیت زندگی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش: مطالعه موردی زنان سرپرست خانوار کمیته امداد امام خمینی (ره) شهرستان جهرم،" دانشکده علوم اجتماعی و اقتصادی دانشگاه شیراز.
میشل، آندره (1376) پیکار باتبعیض جنسی (پاکسازی کتاب، خانه، مدرسه و جامعه از کلیشه‌های تبعیض جنسی محمد جعفر پوینده؛ تهران: نگاه، چاپ اول.
نصیری ماهینی، زینب (1388)، بررسی تاثیر سرمایه اجتماعی بر میزان رضایت از زندگی زنان سرپرست خانوار، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی.
بختیاری آمنه و محبی سیده فاطمه (1385)، حکومت و زنان سرپرست خانوار برگرفته از:
http://www.iranpress.ir/iranwomen/template1/News.aspx?NID=1600.
مجمع تشخیص مصلحت نظام (1385)، زنان سرپرست خانوار، (تاریخ انتشار24/10/85)
http://www.maslehat.ir/Contents.aspx?p=18cfba1c-1010-4b1e-b7ac-eda00fdf3302
Alsop، Ruth and Nain heinsohn, (200), Measuring Empowerment in Practice: Structuring Analaysis and  Framin Indicators، World Bank Policy Research Working Paper 35 Available at:http:// siteresourses.worldbank.org/ntempowerment/resourses.
Bennett, Lynn (2002), Using Empowerment and Social Inclusion for Pro-poor Growth: A Theory of Social Change. Working Draft of Background Paper for the Social Development Strategy Paper. Washington, DC: World Bank.
Beteta, Hanny Cueva (2006), 'What is missing in measures of Women's Empowerment?', Journal of Human Development and Capabilities, 7: 2, 221 – 241.
Chant, S. (2003), Female Household Headship adn the Feminisation of poverty: Facts, Fictions and Forward Strategies, Gender Institute, London School of Economics.
Charmes  Jacques & Wieringa Saskia (2003), 'Measuring Women's Empowerment: An assessment of the Gender-related Development Index and the Gender Empowerment Measure', Journal of Human Development and Capabilities, 4:3, 419 – 435.
Development Goals: A handbook for policy-makers andother stakeholders; Commonwealth Secretariat, London.
Garba, P. Kassey (1999), 'An endogenous empowerment strategy: A case-study of Nigerian women', Development in Practice, 9: 1, 130 - 141
Gill, Rebecca and Ganesh, Shiv(2007) 'Empowerment, Constraint, and the Entrepreneurial Self: A Study of White Women Entrepreneurs', Journal of Applied Communication Research, 35: 3, 268 – 293.
Held David , Kaya Ayse (2007), Global inequality: patterns and explanations,cambridge: Polity press
Kabeer Naila (2003); Gender Mainstreaming in Poverty Eradication and the Millennium.
Kabeer Naila, Mahmud Simeen & Tasneem Sakiba (2011), Does Paid Work Provide a Pathway to Women’s Empowerment? Empirical Findings from Bangladesh, Institute of Development Studies, Brighton, UK.
Kvinnofroum (2001), Measuring Women’s Empowerment: A report from a pilot project on methods for measuring women’s empowerment in Southern Africa, By Kvinnoforum in partnership with Organisation of Rural Associations for Progress in Zimbabwe, Namibia National Association of Women in Business, Women’s NGO Coalition in Botswana and the Community Development Foundation in Mozambique; Funded by UNDP.
Longwe Sara H. (1991), Gender Awerness: the Missing Element in the Third World Development Project, a Chapter of “Changing Perceptions: Writing on Gender and Development”, by Wallace T. & March C.: OXFAM.
Morell, Carolyn (2004), 'Empowerment Theory and Long-Living Women', Journal of Human Behavior in the Social Environment, 7: 3, 225 - 236
Naila Kabeer, (2012), Women’s economic empowerment and inclusive growth: labour markets and enterprise development, Centre for Development Policy & Research, School of Oriental & African Studies, University of London.
Oxaal، Zoe and Sally Baden (1997), "Gender and Empowerment: Definitions، Approach's and Implications for Policy". BRIDGE، Report No،40 . Briefing Prepared for the Swedish International Development Cooperation Agency.
Pallant Julie (2007), SPSS Survival Manual: A Step byStep Guide to Data Analysis using SPSS for Windows, third edition, London, Open University PressRaheim Salome, Bolden Jacquelyn (1995), Economic Empowerment of Low-Income Women Through Self-Employment Programs, AFFILIA: Journal of Women and Social Work,Vol. 10 No. 2: 138-154.
Santillán Diana, Schuler Sidney Ruth, Anh Hoang Tu, & etal. (2004) 'Developing indicators to assess women's empowerment in Vietnam', Development in Practice, 14: 4, 534 – 549.
Schuler, Sidney Ruth , Islam, Farzana and Rottach, Elisabeth (2010), 'Women's empowerment revisited: a case study from Bangladesh', Development in Practice, 20: 7, 840 – 854.
Schuler, Sidney Ruth and Rottach, Elisabeth(2010) 'Women's Empowerment across Generations in Bangladesh', Journal of Development Studies, 46: 3, 379 – 396.