نوع مقاله : پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار گروه مطالعات فرهنگی، موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، تهران ، ایران
2 دکتری جامعه شناسی سیاسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.
چکیده
پس از انقلاب اسلامی که نوعی انضباط معطوف به هنجارهای دینی بر فضای عمومی حاکم شد. این سؤال پدید آمد که آیا در جامعۀ پساانقلابی مردم دیندارتر شدهاند؟ پژوهشهایی برای پاسخگویی به این پرسش انجام شدند. عمدۀ این پژوهشها به وجود شکافی در دادههای دینداری اشاره کردهاند. این شکافها از یکسو، میان باورها، تجربهها وعواطف دینی با مناسک جمعی و از سوییدیگر، میان رفتارهای دینی فردی با مناسک دینی جمعی گزارششدهاست و کمتر پژوهشی به شکاف درونی مناسک جمعی پرداختهاست، درحالیکه این شکافی مهم است و به ما امکان میدهد وضعیت دینداری در ایران را به کمک مفاهیمی جز عرفیشدن و خصوصیشدن دینداری تحلیل کنیم. بر اساس تحلیل ثانویۀ دادههای دو پیمایش ملی دینداری در سالهای 90 و 95، اقبال به «مناسک جمعی دومین»قابل توجه است. مبنای اقبال به این نوع مناسک، عاطفه و هیجان است. بنابراین، شاید بتوان وضعیت دینداری در ایران را بر اساس محوریت عواطف و احساسات، بهتر توضیح داد. بر همین مبنا، جماعتهاییدینی شکل گرفتهاند که میتوانند پایگاهی مهم برای بازتولید دستگاه ایدئولوژیک حاکم باشند. در اساس، دوگانۀ جماعتهای دینی و دینداری رسمی همچون دوگانۀ دینداری رسمی و دینداری فردی تصویری واقعنما به دست نمیدهد. وانگهی محوریت میل و احساسات گرچه میتواند به تکوین سوژۀ خلاق در معنای تورنی منجر شود اما با توجه به سیاستگذاری حکومت دینی بر مناسک جمعی دومین بیشتر محتمل است منجر به ادغام فرد در جماعت شود و زمینه رابرای بازتولید دستگاه ایدئولوژیک دولت و تقویت اقتدارگرایی فراهم سازد. بررسی ادبیات دینداری در ایران بر تغییر دستگاههای ایدئولوژیک دولت از تأکید بر عبادات فردی چون نماز و روزه به آیینهای جمعی و فضاهای قدسی دلالت دارد.
کلیدواژهها